خرداد 85
اميد محبتي
مطلبي كه تقديم خوانندگان محترم ميشود برداشتي است درباره زمان به روايت
تورات و تطبيق آن با درك و علم امروزي از زمان در مفهوم علمي – عملي و ديني آن.
نويسنده مطلب ذيل خود تأكيد ميكند كه موقعيت و مقام مفسر مذهبي يهود را ندارد و فقط
دانسته هاي خود را مطرح ميكند بي آن كه آن را قطعي و نهايي بداند.
پروفسور «جرالد شرودر» دكتراي تكنولوژي از دانشگاه ماساچوست است و كتابهاي بسياري
همچون «پيدايش بيگ بنگ» يا انفجار اوليه كه زمين و ستارگان از آن به وجود ميآيند،
«كشف همآهنگي موجود بين علم مدرن و كتاب مقدس» و بسياري كتب ديگر كه بيشتر در زمينه
مربوط به هستيشناسي يهود در فلسفه و علم و عمل است را به رشته تحرير درآورده است.
البته پيداست كه برداشت پروفسور شرودر نتيجه مطالعات و عقايد شخصي او است و نه يك
برهان قطعي و پذيرفته شده.
راهنماي مآخذ :
[1] تلمود: مجموعه تورات شفاهي
شامل ميشنا و گِمارا است. در ابتدا ميشنا به صورت قانونهاي مجزا در حدود سال 188
م. به وسيله ربي يهودا هناسي تدوين گشت. به دنبال آن، بحث و مجادلات و تجزيه و
تحليلهاي مفصلي بر اين قوانين صورت گرفت، به عنوان گمارا و به وسيله دو تن از
دانشمندان دوره تلمود (حدود 500م.) در بابل به صورت مجموعهاي گردآوري و تنظيم شد و
در نتيجه مجموعه آنها (ميشنا و گمارا)به اسم تلمود بابلي مشهور گشت. بعد از تورات
(كتبي)، تلمود مهمترين منبع مطالعه يهوديان است كه پايه و اساس تمامي قوانين و مرام
يهوديت را دربرميگيرد. تمامي تلمود اولين بار در سال 1523 م. در ونيز ايتاليا به
همت شخصي به نام دانيل بامبرگ به چاپ رسيد كه تفاسير راشي و توسافوت را نيز شامل
ميشد.
[2] راشي : مخفف «رَبِنو شِلُمُو
ييصحاقي» (1105 - 1040 م.) مؤلف مهمترين و مشهورترين تفاسير بر تورات و تلمود، كه
در بيشتر چاپهاي تورات و تلمود انتشار يافته است. تفسير راشي بر تورات در مقايسه
با تفاسير دانشمندان ديگر، بسيار مختصر، ولي در عين حال جامع و روشن است و اولين
كتاب چاپ شده به خط عبري (حدود 1470 م. در رم) ميباشد. تفسير وي بر تلمود نيز
تأثير به سزايي در بين مطالعهكنندگان تلمود داشته و درك و فهم آن را امكانپذيرتر
ساخته است. راشي رياست يشيواهاي زادگاه خود در فرانسه را برعهده داشت.
[3] هارامبام : مخفف «ربي مُشِه
بن مَيمُن (Maimon) (1204- 1135م.) از مشهورترين چهرههاي دنياي يهود بعد از دوره
تلمود است. وي يكي از بزرگترين مراجع روحاني قانوننويسي و همچنين فيلسوف و پزشك
مخصوص سلطان صلاحالدين ايوبي، سلطان مصر و سوريه بود. هارامبام در
«كُوردُبا»اسپانيا متولد و بعد از چند سال سرگرداني در شمال آفريقا، سرانجام در
فستات (قاهره كنوني) ساكن شد. علاوه بر اثرات بينظير در تعاليم و قوانين يهود
(مانند «ايگرِت تِمان»، «پِروش هَميشْنا»، «مُورِه نِووخيم» و «ميشنِه تُورا»)، وي
رسالهها و كتابهاي ديگري نيز بر طب، بهداشت، نجوم و غيره تأليف كرده است.
[4] نَحمانيد يا رَمبان: مخفف
«ربي مُشِه بِن نِحْمان»(1270 – 1194 م.) يكي از بزرگترين دانشمندان تورات و رهبر
روحاني در دوره بعد از «هارامبام»، مؤلف بيش از 50 اثر بر تورات، تلمود، قانون
يهود، فلسفه يهود، قبالا و طب بود كه همگي جزو اثرات مهم يهود به شمار ميروند.
تفسير عميق وي بر تورات، اولين بار در سال 1472 م. در رم ايتاليا به چاپ رسيد و
امروزه در بسياري از چاپهاي تورات ديده ميشود. وي در گِروُنا اسپانيا متولد شد و
رياست يشيواي آن جا را به عهده داشت و از اين رو به نام «ربي مشه گروندي» نيز
معروف است.
[5] ميدْراش: اصطلاح كلي كه
معمولاً به آن قسمت از تعاليم دانشمندان دوره تلمود اشاره ميكند كه به موضوعات
اخلاقي و رفتاري و بحثهاي تفسيري پرداخته و اغلب بحث و استدلال راجع به قوانين را
تشكيل نميدهند. در سالهاي بعد از تدوين تلمود، بسياري از اين مطالب، در
مجموعههايي به نام «ميدراشيم» گردآوري شد.
[6] وَييقْرا رَبا : قسمتي از
مجموعه كلي ميدراش ربا، كه بر سفر «وييقرا» (لاويان) بوده و شامل پند و اندرزهاي
اخلاقي ميباشد و در حدود 450 م. گردآوري شده است.
نگرشي بر عمر جهان :
به روايت ديني
نوشته : دكتر جرالد شرودر
ترجمه : اميد محبتي
يكي
از آشكارترين موارد بحثانگيز بين تورات و علم، سن و عمر هستي است. آيا مطابق
دادههاي علمي، دنيا ميليونها سال قدمت دارد و يا طبق اطلاعات كتاب مقدس هزارها
سال؟ هنگامي كه ما دورهها و نسلهاي كتاب مقدس را جمع ميكنيم به حدود 5760 سال
ميرسيم در حالي كه اطلاعات تلسكوپ هابل و يا دادههاي تلسكوپهاي زميني واقع در
هاوايي عمر هستي را 15 بيليون سال تعيين ميكنند.
اجازه دهيد حق مطلب و كلام را در ابتدا روشن كنيم، جهان ممكن
است فقط در حدود 6000 سال عمر داشته باشد. خداوند ميتوانسته نورهايي درست كند كه
از كهكشانهاي دور به ما برسند و چنين وانمود كنند كه عمر هستي بيليونها سال است.
قطعاً هيچ راهي براي رد اين ادعا وجود ندارد. خداوند بزرگ ولايتناهي ميتوانسته
دنيا را بدين طريق بيافريند. يك رويكرد ديگر وجود دارد كه با توصيف مفسران قديم از
خدا و طبيعت نيز توافق دارد. جهان ممكن است به طور همزمان جوان و پير باشد. در ذيل
ما رويكرد و گزينه دوم را مورد رسيدگي و ملاحظه قرار ميدهيم.
در جريان حل و برطرف كردن اين تفاوت آشكار، جالب است كه به روند
بالندگي دانش نگاهي تاريخي بيندازيم، چرا كه نشانهها و برهانهاي قطعي در دسترس و
موجود نيستند. علم همواره در حال تغيير و پيشرفت است و اين كه اين تغييرات و
دگرگونيها تا كي ادامه خواهد داشت معلوم نيست. اما آن چه كه قابل دسترسي است توجه
به اين امر است كه دادههاي علمي همواره، تصويري را كه از دنيا داشتهاند، در مقابل
تصوير تغيير نايافته تورات مقدس، تغيير دادهاند.
لذا تنها دادهاي كه ما از آن استفاده ميكنيم تفاسير قديمي از
كتاب مقدس است كه منابع مورد استفاده ما در اين مقاله شامل: متن تورات مقدس (بيش از
3300 سال قبل) و تفاسير گوناگون علماي يهود درباره آن ميباشد.
اين تفاسير، سالها قبل از اطلاعات امروزي ما، كه توسط تلسكوپ
هابل و ... به دست آمده، نوشته شده است.
جهاني با يك آغاز
در سال 1959، تحقيقي از دانشمندان برجسته آمريكايي صورت گرفت.
در ميان پرسشهاي زيادي كه مطرح شد يكي هم اين پرسش بود: «برداشت شما از سن دنيا
چگونه است؟» در آن زمان سال 1959 علم نجوم مشهور و عمومي بود اما كيهان شناسي
(Cosmology) به تازگي گسترش يافته بود، پاسخ به اين بررسي اخيراً در Scientific
American پرخوانندهترين مجله علمي در سرتاسر جهان منتشر شد، دو سوم دانشمندان پاسخ
مشابهي داده بودند. «آغاز ؟! هيچ آغازي وجود ندارد ارسطو و افلاطون 2400 سال پيش به
ما آموختهاند كه گيتي ازلي است، ما ميدنيم كه تورات گفته «در آغاز پيدايش» (فصل
1،آيه 1). اين نظر تورات يك داستان زيبا و قشنگ است اما دانش و فرهيختگي ما بيشتر
است، هيچ پيدايش و آغازي وجود ندارد».
اين جريان مربوط به سال 1959 بود. در سال 1965 Penzias و Wilson
انعكاس و پژواك انفجار ناگهاني بيگ بنگ Big Bang را كشف كردند و الگوي جهان، از يك
دنياي ازلي به دنيايي كه آغازي داشته تغيير يافت. بعد از 3000 سال بحث و كشمكش، علم
به يك توافق با تورات مقدس دست يافت، آغازي وجود دارد.
همه چيز از «روُش هَشانا» (اول سال عبري) شروع ميشود.
اولين چيزي كه ما بايد بدانيم مبداء تقويم كتاب مقدس است. سال
يهودي با جمع كردن ادوار و نسلها از حضرت آدم محاسبه ميشود. به علاوه تا خلقت
حضرت آدم 6 روز وجود دارد كه اين شش روز هم مهم است و هم اين كه روشهشانا به روايات
مذهبي روز تولد دنيا است.
«روش هشانا» به روايت معتقدان يادآور آفرينش «نِشاما» روح و
روان زندگي انسان است. ما شمارش 5700 سال را از آفرينش روح و روان حضرت آدم شروع
ميكنيم.
ما ساعتي داريم كه با حضرت آدم شروع شده و شش روز اوليه از اين
ساعت جدا هستند، كتاب مقدس تورات دو ساعت دارد.
«روش هشانا» يادآور خلقت روح حضرت آدم است و از شش روز آفرينش
مجزا است.
به چه علت اين شش روز از تقويم جدا شده است؟ زيرا زمان در آن شش
روز به طور متفاوتي توصيف شده است: «عصر بود و صبح بود»: يك روش و طريق غيرمعمول و
نامتعارف از توصيف زمان!
به
محض اين كه شما از حضرت آدم به بعد نگاه ميكنيد جريان زمان تماماً در اصطلاحات و
عبارات آدمي كه براي ما متعارف است آمده است: «آدم و حوا 130 سال قبل از داشتن
فرزند زندگي كردند» «شِت (فرزند آنها) 105 سال قبل از داشتن فرزند زندگي كرد» و
غيره. از حضرت آدم به بعد جريانِ زمان كاملاً از نظر مفهوم براي آدمي قابل فهم است.
اما قبل از آن، موقع يك مفهوم انتزاعي است: «عصر و صبح». اين موضوع شبيه به اين است
كه به وقايع و اتفاقات از ديدگاهي نگاه كنيد كه ارتباطي با آنها نداريد. نگاهي
عميقتر به متن در تلاش براي فهميدن جريان زمان، اينجا، شما بايد به ياد بياوريد كه
كل شش روز، در تورات، در 31 آيه توصيف شده است. شش روز آفرينش كه براي مردم زحمت
زيادي در درك علمي در مقابل فهم كتاب مقدس ايجاد كرده است در 31 آيه محدود شده است!
در MIT1 در كتابخانه Hayden ما در حدود 50.000 جلد كتاب درخـــصوص گستــرش
جهـــــــان، كيهانشناسي2، شيمي ترموديناميك3، ديرينشناسي، باستانشناسي و فيزيك
پرانرژي آفرينش داريم. در هاروارد در كتابخانه Weider احتمالاً 200.000 جلد كتاب
درباره عناوين مشابه دارند. در حالي كه كتاب مقدس به ما 31 آيه داده است. انتظار
نداشته باشيد كه با خواندن ساده آن آيهها، شما تمام جزئيات پوشيده شده در متن را
بفهميد. اين بديهي است كه ما بايد كاوشي عميقتر براي استخراج اطلاعات داشته باشيم.
ايده يك كاوش عميق داشتن، يك دليلتراشي نيست، تلمود (رساله حگيگا فصل 2) به ما
ميگويد كه از شروع آيات كتاب مقدس تا شروع فصل دوم، كل متن در قالب يك تمثيل و
حكايت آورده شده همراه با يك متن و معني دروني. حالا خود را در مجموعه عقايد 1500
سال پيش در زمان تلمود قرار دهيد. چرا تلمود فكر ميكند كه آن تمثيل است؟ آيا شما
فكر ميكنيد 1500 سال پيش آنها اين گونه ميانديشدند كه خداوند نميتوانسته همه چيز
را در 6 روز بيافريند؟آيا اين براي آنها مسئلهاي بوده است؟ اين ما هستيم كه
امروزه با كيهانشناسي و دادههاي علمي، مسئله و مشكل داريم اما 1500 سال پيش آيا
مشكلي براي قدرت لايتناهي خداي بزرگ در رابطه با 6 روز خلقت وجود داشت؟ هيچ مشكلي .
لذا وقتي دانشمندان ديني اين 6 روز را از تقويم جدا كردهاند و گفتهاند كه تمام
متن حالت تمثيل دارد، اين امر براي دفاع و توجيه از آن چه كه در موزههاي محلي
ديدهاند نبوده است! هيچ موزه محلي در زمان آنها وجود نداشته است. حقيقت اين است كه
خواندن دقيق متن، نمايان ميسازد كه اطلاعت پنهان و دربرگرفته شدهاي در لايههاي
زيرين سطح وجود دارد. عقيده دنبالِ معنيِ عميق گشتن در تورات مقدس تفاوتي با دنبال
معنيِ عميق گشتن در علم ندارد. همانطور كه ما نگاهي عميقتر به علم براي فراگيري
كار هستي مياندازيم. به طور مشابه احتياج به خواندن و نگاه در تورات مقدس داريم.
حضرت سليمان (ع) در كتاب امثال سليمان (فصل 25، آيه 11) به اين نكته اشاره ميكند:
«كلمهاي كه به خوبي گفته شود شبيه به سيب طلايي در قاب نقره است». موسيبن ميمون
در كتاب «راهنماي گمگشتگان» اين تمثيل را اين گونه تفسير ميكند، قاب نقره همان
كلمات و متن تحتاللفظي تورات است كه از يك فاصله ديده ميشود. سيب طلا،رازهاي
پوشيده شده در قاب نقره (متن تورات) است. هزاران سال پيش ما آموختهايم كه ماوراي
خواندن ساده، نكات ظريفي در متن تورات مقدس وجود دارد كه معناي متن را گسترش ميدهد
اين نكاتي است كه ما ميخواهيم آنها را مورد توجه قرار دهيم. تاريخ طبيعت و تاريخ
انسان منابع يهودي قديمياي وجود دارند كه به ما ميگويند تقويم كتاب مقدس شامل دو
بخش است ( حتي وييقرا ربا [6] كه به حدود 1500 سال قبل برميگردد اين مطلب را
صريحاً بيان كرده است). حضرت موسي در آخرين سخنانش براي مردم، فرموده :«اگر
ميخواهي اثر خداوند را در دنيا ببيني، روزگار پيشين را به ياد آور، به سالهاي هر
دوره تأمل نما» (تثنيه فصل 32، آيه 7) ربي مُشِه بِن نَحْمان (نَحمانيد) طبق نظر
قبالا ميگويد: «چرا حضرت موسي، تقويم را به دو بخش تقسيم كرده است روزگارهاي پيشين
و سالهاي هر دوره؟ زيرا، «روزگار پيشين را به ياد آور»، منظور همان شش روز آفرينش
است و «سالهاي هر دوره» تمام ايام بعد از حضرت آدم است». حضرت موسي ميفرمايد شما
ميتوانيد اثر خداوند را در جهان به دو طريق درك كنيد. به پديدههاي شش روز آفرينش
و گسترش زندگي در جهان نگاه كنيد كه فهميدن آن بسيار سخت است يا اگر آن نتوانست
تأثيري روي شما بگذارد آنگاه در جوامع بعد از حضرت آدم تأمل كنيد، پديدههاي
خارقالعاده تاريخ بشر. توسط هر كدام از دو راه اثر خداوند را پيدا خواهيد كرد. من
اخيراً ملاقاتي با پروفسور لئون لدرمن4، برنده جايزه نوبل فيزيك در اورشليم داشتم
ما در رابطه با علم بحث ميكرديم و در حين مكالمهاي كه با هم داشتيم،من گفتم:
«درباره روحانيت و معنويت چطور، لئون؟» و او به من گفت: «شرودر! من با تو در رابطه
با علم صحبت خواهم كرد اما در مورد روحانيت با مردم آن طرف خيابان، دانشمندان ديني،
صحبت كن». اما او ادامه داد و گفت: «اما من مواردي از قدرت الهي (اتفاقات
خارقالعاده) را در رابطه با حوادث امروزه دنيا پيدا كردهام». جالب است، بخش اول
گفتار حضرت موسي، «روزگار پيشين را يادآور» درباره 6 روز آفرينش تأثيري روي پروفسور
لدرمن نداشته است اما «سالهاي هر دوره» تاريخ انسان روي او اثرگذار بوده است. يك
روز به چه معني است ؟5 اجازه دهيد به 6 روز آفرينش بازگرديم اكنون ما ميدانيم كه
وقتي تقويم كتاب مقدس ميگويد 5767 سال، ما بايد «6 روز» را با آن جمع كنيم. چند
سال پيش من، فسيل دايناسوري را به دست آوردم كه عمر آن (توسط فروپاشيزنجيرهاي
راديواكتيوي6) 150 ميليون سال پيش تعيين شده بود. دختر 7 سالهام گفت: «پدر!
دايناسور؟! چگونه دايناسور ميتواند 150 ميليون سال پيش وجود داشته باشد در حالي كه
معلم كتاب مقدس من ميگويد عمر جهان حتي به 6000 سال هم نميرسد؟» من به او گفتم
نگاهي به مزامير داوود فصل 90 آيه 4 بينداز، آن جا تو ميتواني مطالب كاملاً متحير
كنندهاي پيدا كني، حضرت داوود ميفرمايد: «زيرا هزار سال در نظر تو (اي خدا)
همانند يك روز است كه گذشته و مانند پاسي از شب است». شايد زمان از ديد حضرت داود
با زمان از ديد خالق فرق داشته باشد، شايد زمان متفاوت باشد. تلمود، در تلاش براي
پي بردن به نكات ظريف تورات، كلمه «حُوشِخ» (Choshech) را تجزيه و تحليل ميكند.
وقتي كه كلمه در آيه دوم از فصل اول سفر پيدايش ظاهر ميشود، تلمود توضيح ميدهد كه
منظور از آن آتش سياه، انرژي سياه و نوعي از انرژي است كه آن چنان قدرتمند است كه
حتي شما توانايي نگريستن و ديدن آن را نخواهيد داشت. دو آيه بعد در سفر پيدايش (فصل
1، آيه 4) تلمود توضيح ميدهد كه كلمه مشابه «حُوشِخ» معناي تاريكي به عبارتي عدم
روشنايي را ميدهد. كلمات ديگري نيز وجود دارند كه با تعريف متداولشان به كار
نرفتهاند. براي مثال «مَييم» Mayim نوعاً معني آب ميدهد اما موسيبن ميمون
(هارامبام) ميگويد كه در گفتارهاي اوليه آفرينش كلمه «مَييم» معناي ساختار جهان
هستي را نيز ميدهد. يك مثال ديگر در سفر پيدايش (فصل 1، آيه 5) است كه در آن جا
ميفرمايد: «عصر بود و صبح بود، روز يك» اين اولين بار است كه يك روز شمارش ميشود.
عصر و صبح- نحمانيد روي معني عصر و صبح بحث ميكند آيا آن معني طلوع و غروب آفتاب
را ميدهد ؟ قطعاً اين گونه به نظر ميرسد. اما نحمانيد مسئله و مشكلي را در اين
ارتباط خاطرنشان ميكند: متن تورات ميفرمايد:«عصر بود و صبح بود، روز يك .....
عصر بود و صبح بود، دومين روز .... عصر بود و صبح بود، سومين روز» سپس در چهارمين
روز از خورشيد نام برده ميشود. نحمانيد ميگويد هر خواننده باهوشي اين مسئله آشكار
را ميتواند مشاهده كند كه چگونه ما ميتوانيم براي سه روز اوليه مفهوم عصر و صبح
را داشته باشيم اگر خورشيد فقط در روز چهارم ذكر ميشود؟ براي نمايان شدن خورشيد
فقط در روز چهارم، هدفي وجود داشته تا زمان بگذرد و مردم مطالب بيشتري راجع به جهان
متوجه شوند. نحمانيد ميگويد متن تورات از كلمات «وَيْهي عِرِِو» استفاده كرده اما
اين عبارات به معني «در عصر وجود داشت» نميدهند. او توضيح ميدهد كه حروف عبري
«عَيين» (Ayin)، رِش (Resh) و «بِت» (Bet) ريشه كلمه «عِرِوْ» معناي هرج و مرج،
آميختگي و بينظمي را ميدهد. به همين علت است كه عصر، «عِرِِو» خوانده و ناميده
ميشود چرا كه وقتي خورشيد غروب ميكندبينايي تار و تصاوير نامشخص ميشوند. لذا
معناي لغوي عبارت مذكور بدين صورت خواهد بود «بينظمي وجود داشت». عبارت تورات براي
صبح «بُوقِر (Boker) كاملاًُ برعكس است. هنگامي كه خورشيد طلوع ميكند، دنيا
«بيكُورِت» (Bikoret)، منظم و قابل تشخيص و مشاهده ميشود. به همين علت نيازي به
ذكر خورشيد تا روز چهارم نميباشد زيرا از عصر تا صبح جرياني از بينظمي به نظم و
از هرج و مرج به انتظام وجود دارد. هر دانشمندي شهادت و گواهي ميدهد كه در يك
سيستم هدايت و رهنمود نشده چنين امري (سوق به سمت نظم) اتفاق نميافتد. نظم،
هيچگاه خود به خود از بينظمي ناشي نميشود و منظم باقي نميماند. نظم هميشه به
هرج و مرج تنزل پيدا ميكند مگر اين كه محيط، نظم را تشخيص دهد و قبول كند و آن ا
براي حفظ كردن دربرگيرد. بايد يك راهنما براي سيستم وجود داشته باشد. اين يك مطلب و
گفتار بدون شك و ابهام است. تورات مقدس ميخواهد خواننده را توسط اين جريان
شگفتزده كند. آغاز از يك پلاسماي7 بينظم و آشفته و خاتمه با يك سمفوني و هماهنگي
از زندگي. روز به روز جهان به سطح بالاتري پيشرفت ميكند. نظم ساخته شده از
بينظمي، اين يك ترموديناميك خالص و تمام است و اين در اصطلاحات 3000 سال پيش بيان
شده. آفرينش زمان هر روز آفرينش شمارش شده است با وجود اين يك گسستگي در طريق شمارش
روزها جود دارد. تورات ميفرمايد: «عصر بود و صبح بود، روز يك» اما روز دوم گفته
نشده است : «عصر بود و صبح بود روز دو» بلكه ميفرمايد: «عصر بود و صبح بود، دومين
روز» و تورات شمارش خود را به همين منوال ادامه ميدهد: «عصر بود و صبح بود سومين
روز، .... چهارمين روز،.... پنجمين روز، ..... ششمين روز» فقط در روز اول در متن از
شكل متفاوتي استفاده كرده است: «روز يك» (Yom Echad) و نه «اولين روز». خيلي از
ترجمهها دچار اشتباه شده و آيه را اولين روز ترجمه ميكنند. اين بدين علت است كه
ويراستاران ميخواهند ترجمه زيبا و منطقي ارائه دهند اما آنها با اين كار پيغام
مربوط به عالم هستيِ8 متن را كنار ميگذارند. زيرا يك تفاوت كيفي، همانگونه كه
نحمانيد بيان ميكند، مابين «يك» و «اول» وجود دارد. «يك» مطلق9 و قطعي است اما
«اول» تفضيلي. نحمانيد توضيح ميدهد كه در روز اول زمان خلق شد. اين بينش و بصيرتي
شگفتانگيز ميطلبد. زمان خلق شد! شما نميتوانيد زمان را دريابيد و يا با چنگ زدن
آن را حس كنيد! شما حتي نميتوانيد آن را ببينيد. شما ميتوانيد مكان و ماده را
ببينيد، انرژي را احساس كنيد و انرژي نور را ببينيد. من متوجه آفرينش در اين موارد
ميشوم اما آفرينش زمان؟! 800 سال پيش نحمانيد به اين بصيرت از طريق عبارات مورد
استفاده تورات، «روز يك» نائل آمده است! و اين دقيقاً همان چيزي است كه اينشتين در
چهارچوب قانون نسبيت به ما آموخت كه آفرينش نه فقط براي مكان و ماده بلكه براي خود
زمان نيز وجود دارد.
مطلبي كه از شماره قبل تحت عنوان عمر جهان .....؟ تقديم خوانندگان محترم شد
برداشتي است درباره زمان به روايت تورات و تطبيق آن با درك و علم امروزي از زمان در
مفهوم علمي – عملي و ديني آن، و اينك دنباله مطالب.
نويسنده مطلب خود تأكيد ميكند كه موقعيت و مقام مفسر مذهبي يهود را ندارد و فقط
دانستههاي خود را مطرح ميكند بي آن كه آن را قطعي و نهايي بداند.
***
قانون نسبيت اينشتين
ديد يك دانشمند به دنيا، با نگاه كردن به زمان از حال به گذشته، اين است كه جهان 15
بيليون سال عمر دارد. اما ديد كتاب مقدس از زمان چگونه است؟ شايد ديد متفاوتي نسبت
به زمان داشته باشد و باعث يك تفاوت بزرگ شود. آلبرت اينشتين به ما آموخته كه
كيهانشناسي بيگ بنگ تنها مكان و ماده را به هستي وارد نكرده بلكه زمان هم روي ديگر
سكه بود. كه وارد هستي شده است.
زمان داراي يك مقدار و بعد است. زمان تحتتأثير ديد شما نسبت به زمان است. درك شما
از زمان بسته به اين است كه شما از كجا به آن نگاه كنيد. يك دقيقه روي ماه سريعتر
از يك دقيقه روي زمين ميگذرد و يك دقيقه روي خورشيد آهستهتر. زمان روي خورشيد
اصطلاحاً به نحوي كِش ميآيد به طوري كه اگر شما ميتوانستيد يك ساعت را روي آن
قرار دهيد ثانيهها بسيار آهستهتر ميگذشت. اين يك تفاوت كوچك اما قابل
اندازهگيري است، كه اندازهگيري نيز شده است. اگر شما ميتوانستيد يك پرتقال روي
خورشيد به عمل بياوريد، زمان بيشتري را براي رسيدن نسبت به زمين نياز داشت چرا؟
زيرا زمان به شدت آهسته ميگذرد. آيا شما در آن جا احساس خواهيد كرد كه زمان به شدت
آهسته ميگذرد؟ خير زيرا بيولوژي شما قسمتي از اين سيستم است اگر شما روي خورشيد
زندگي ميكرديد قلب شما هم كندتر ميزد. هر جايي كه شما هستيد بيولوژي شما، همزمان
و هنگام با وقت محلي است و يك دقيقه و يا يك ساعتِ مكاني كه شما آنجا هستيد دقيقاً
يك دقيقه يا يك ساعت است.
اگر شما ميتوانستيد از يك سيستم زماني و مكاني به سيستم ديگري نگاه كنيد، زمان را
متفاوت احساس ميكرديد. زيرا بسته به عواملي همچون جاذبه و سرعت، شما از طريق
متفاوتي زمان را درك خواهيد كرد.
گذر زمان از مكاني با شرايط ذكر شده به مكان ديگر متفاوت است و از همين جا قانون
نسبيت نتيجه ميشود.
در اينجا مثالي ميزنيم. يك عصر كه ما دور ميز ناهار نشسته بوديم، دخترم سؤال كرد
«چگونه ميشود از لحاظ علمي باور كرد كه دايناسورها با بيلونها سال عمر وجود
داشتهاند در حالي كه طبق نظر تورات مقدس عمر هستي چند هزار سال است؟» من به او
گفتم سيارهاي را تصور كن كه در آن، زمان آن قدر كش آمده كه اگر ما دو سال روي
زمين زندگي كنيم فقط سه دقيقه روي آن سياره سپري شود. در ضمن، اين مكانها عملاً
وجود دارند و مشاهده نيز شدهاند. زندگي كردن با شرايط حاكم در آنها سخت است و تو
نميتواني به آن جا بروي. اما در يك تجربه ذهني تو ميتواني اين كار را انجام دهي.
2 سالي كه روي زمين سپري ميشود معادل سه دقيقه روي آن سياره است. دخترم گفت: «چه
عالي! لطفاً مرا به آن سياره بفرستيد در آنجا سه دقيقه سپري كنم و تكليفهاي
باندازه دوسالم را مينويسم بعد به زمين برخواهم گشت و براي دو سال هيچ تكليف ديگري
نخواهم داشت».
كوشش جالبي است، فرض كنيد هنگامي كه او عازم اين سفر ميشود 11 سال دارد و دوستان
او هم 11 سال. او سه دقيقه روي آن سياره سپري ميكند و سپس به خانه برميگردد (در
صورتي كه خود سفر زماني را طلب نكند) هنگامي كه او برميگردد چند ساله است؟ 11 سال
و سه دقيقه اما دوستان او 13 ساله زيرا او سه دقيقه در آن سياره زندگي كرده و ما
روي زمين 2 سال سن دوستان او از 11 به 13 سال ميرسد در حالي كه او 11 سال و سه
دقيقه دارد.
اگر هنگامي كه روي آن سياره است به زمين نگاه كند درك و مشاهده او از آن به گونهاي
است كه هر شخص باسرعت بسيار حركت ميكند زيرا در يك دقيقه او، صدها هزار دقيقه ما
ميگذرد، در حالي كه اگر ما به او نگاه كنيم او بسيار به آهستگي حركت ميكند.
اما كدام يك صحيح است؟ دو سال يا سه دقيقه؟ جواب صحيح هر دوي آنهاست. هر دوي آنها
در زماني مشابه اتفاق ميافتد. اين يادگار آلبرت اينشتين است و به همين استدلال
تقريباً در بيليونها مكان گيتي سناريوي مشابهي اتفاق ميافتد. اگر شما يك ساعت روي
آن مكانها قرار دهيد از نقطه نظر ما ساعت بسيار آهسته حركت ميكند. اگر ما
ميتوانستيم مدت زمان طولاني باندازه 15 بيليون سال زندگي كنيم ساعتِ روي آن مكان
دوردست، 6 روز گذر زمان را نشان ميداد.
گذر زمان و بيگ بنگ
اما اين تعريف چگونه ميتواند عبارات كتاب مقدس را توضيح دهد؟ زيرا در هر صورت
تلمود، راشي و نحمانيد (طبق قبالا) همگي گفتهاند كه 6 روز آفرينش، همان 6 دوره
زماني منظم بيست و چهار ساعته بودهاند و نه بيشتر. اجازه دهيد اندكي دقيقتر به
قضيه نگاه كنيم منابع يهودي كلاسيك بيان ميكنند كه ما حقيقتاً نميدانيم قبل از
پيدايش، چه چيزي وجود داشته است. ما نميتوانيم بگوييم كه تاريخ قبل از آفرينش جهان
چگونه بوده است. ميدراش در همين رابطه سؤالي را مطرح ميكند: «چرا تورات مقدس با
حرف بِت (Bet) آغاز شده است؟» و خود جواب ميدهد زيرا حرف بِت از تمام جهات به غير
از طرف جلو بسته است (حرف بِت اين گونه نوشته ميشود ›). از اين رو ما نميتوايم
بفهميم كه قبلاًچه مواردي وجود داشته، فقط بعد از آفرينش براي ما مشخص است اولين
حرف بِت است نحمانيد مطلب را گسترش ميدهد. او ميگويد هر چند روزها هر كدام 24
ساعت بوده ولي آنها شامل «كُل يِموُت هاعُولام» تمام طول عمر و رازهاي جهان هستند.
نحمانيد اين گونه بيان ميكند كه قبل از آفرينش هيچ چيز وجود نداشته است. اما
ناگهان كل خلقت به مانند يك ذره بسيار ريز ظاهر ميشود. او براي اين ذره اندازهاي
هم ميدهد: يك چيز خيلي كوچك شبيه به اندازه يك دانه خردل. او ميگويد اين، تنها
خلقت فيزيكي بود. هيچ خلقت فيزيكي ديگري وجود نداشت و تمام آفرينشهاي ديگر معنوي
بود. «نِفِش(Nefesh) (جان حيات حيواني) و «نشاما» (Neshama)(جان حيات انساني)،
آفريدههاي معنوي بودند ولي فقط يك آفريده فيزيكي وجود داشت كه آن هم همان ذره بود.
در آن ذره تمام مواد خامي كه براي ساخت موارد ديگر مورد استفاده قرار گرفته وجود
داشته است. نحمانيد مادهاي را به عنوان «دَق مِئوُد، اِنْ بُو مَماش» خيلي ريز كه
قابل حس شدن نيست، توصيف ميكند و گسترش اين ذره كه خيلي ريز است و هيچ ماهيتي
ندارد به مادهاي كه ما آن را ميشناسيم تبديل ميشود.
نحمانيد اضافه ميكند و مينويسد: «مي شِيِش، ييتفُُوس بُُو زِمَن» از لحظهاي كه
ماده از آن ذره اوليه مذكور شكل گرفت زمان نيز با آن همراه شد نه اين كه زمان شروع
شد چرا كه زمان از ابتداي آفرينش خلق شده بود. بلكه حالا همراه و درگير شد، هنگامي
كه ماده از ذره اوليه غيرقابل حس، متمركز و منعقد شد و شكل گرفت همزمان، ساعتِ
زماني 6 روزه آفرينش برمبناي تورات شروع به حركت كرد.
علم نشان داده است كه تنها يك چيز غيرمادي ميتواد به ماده تبديل شود كه آن هم
انرژي است فرمول مشهور اينشتين E=MC2 به ما ميگويد كه انرژي ميتواند به ماده
تبديل شود و به محض اين كه به ماده تبديل شد، زمان با آن همراه و درگير ميشود.
نحمانيد، عبارت شگفتانگيزي را متذكر ميشود. من اين را نميدانم كه آيا او قانون
نسبيت را ميدانسته يا نه اما ما اكنون آن را ميدانيم.
ما ميدانيم كه انرژي- پرتوهاي نور، امواج راديويي، اشعههاي گاما و x همگي با سرعت
نور، يعني 300 ميليون متر بر ثانيه طي طريق ميكنند. در سرعت نور، زمان نميگذرد
بلكه متوقف است. دنيا مُسن ميشد ولي زمان فقط وقتي كه ماده ايجاد شد با آن همراه
گرديد و سپري شد. قبل از اين كه ساعت براي كتاب مقدس شروع به زمانگيري كند (تبديل
ذره غيرقابل حس به ماده) در حدود 100.000/1 ثانيه طول كشيد، زماني بسيار كوتاه اما
در آن موقع دنيا از يك نقطه كوچك به اندازهاي در حدود منظومه شمسي گسترش يافت. از
آن لحظه ماده به وجود آمد و گذر زمان به سوي جلو و ساعت كتاب مقدس شروع شد.
نكته كليدي اين است كه تورات به زمان به صورت رو به جلو نگاه ميكند، از يك مختصات
مكان – زمان كاملاً متفاوت، وقتي كه جهان هنوز كوچك بود. اما بعد از اين جهان
گسترش يافت. فضا گسترده شد و اين گستردگيِ مكان، كاملاً درك و برداشت زمان را
تغيير داد.
15 بيليون سال يا 6 روز ؟
امروزه، ما به عقب و رو به گذشته نسبت به زمان نگاه ميكنيم و متوجه 15 بيليون سال
ميشويم. با نگاه كردن رو به جلو، زماني كه جهان خيلي كوچك بود، بيليونها بار
كوچكتر تورات 6 روز را بيان ميكند. هر دوي آنها ممكن است صحيح باشد.
مطلب مهيج در علم كيهانشناسي در سالهاي اخير ين است كه انون م ديدگاه زمان از
لحظه آفرينش (رو به جلو) را نسبت به ديدگاه زمان از حال
(رو به عقب) اندازهگيري كردهايم. تمام كتابهاي مرجع فيزيك، عدد يكساني را ارائه
كردهاند. نسبت كلي مابين زمان نزديك به آفرينش هنگامي كه ماده ثابت از نور (انرژي،
پرتوهاي الكترومغناطيسي آفرينش) شكل گرفت و زمان حال، يك ميليون ميليون است.
6 ميليون ميليون روز، عدد بسيار جالبي است. اين ميزان چند سال ميشود؟ اگر اين عدد
را به 365 تقسيم كنيد به 16 بيليون سال خواهيد رسيد. يعني همان تخمين عمر جهان. يك
حدس بسيار عالي براي 3300 سال پيش.
حالا ميتوانيم يك مرحله جلو برويم. اجازه دهيد به پيشرفت زمان روز به روز بر مبناي
عامل گسترش جهان نگاه بيندازيم. هر وقت كه دنيا 2 برابر شود، تعبير و درك از زمان
نصف ميشود. حال وقتي جهان كوچك است دو برابر شدن آن به سرعت انجام ميشود اما با
بزرگ شدن جهان، زمان دوبرابر شدن نيز طولانيتر ميشود. اين نرخ انبساط در كتابهاي
مرجع كه تقريباً در سرتاسر دنيا مورد استفاده هستند با نام «اصول كيهانشناسي
فيزيكي» ذكر شده است.
بنابراين محاسبه به قرار زير خواهد بود:
گفته ميشود اولين روز تورات مقدس 24 ساعت طول كشيده از چشمانداز «نگاه به زمان رو
به جلو» اما از نقطه نظر ما برابر با 8 بيليون سال است.
دومين روز از منظر تورات مقدس 24 ساعت و از نقطهنظر ما، نصف روز قبل يعني 4 بيليون
سال، سومين روز 24 ساعته نيز نصف روز قبل زمان شامل ميشود، يعني 2 بيليون سال.
چهارمين روز 24 ساعته، 1 بيليون سال.
24 ساعت پنجم، نيم بيليون سال.
24 ساعت ششم، 4/1 بيليون سال.
اگر شما اين شش روز را جمع بزنيد براي عمر جهان به 4/3 15 بيليون سال خواهد رسيد
|