اثر: ربی داوید
ولپ
صحبت با بچه ها درباره خدا ، کلید اصلی برای شناخت
خودشان است
"پدر و مادر خدا چه کسانی هستند؟"، " اگر خدا بسیار
قدرتمند است، پس چرا از پیش آمد حوادث بد جلوگیری نمیکند؟". "آیا خدا عبادات مرا
می شنود؟"
سئوالات درباره خدا بسیار زیاد است. در واقع این پرسش ها به نوعی مانند سئوالاتی
است که والدین نیز آنها را در ذهن خود مطرح می کند، ولی به شکل زبان دیگر. اما به
هر حال اینها سئوالاتی هستند که ما باید به آنها پاسخ دهیم.
پاسخ ما به این پرسش ها، دید کودکان را به دنیا باز می کند .ما از آنها انتظار
داریم که چه چیز را باور کنند؟ اینکه آنها محصولات یک سری فعل و انفعالات شیمیای
قدیم هستند ، یا ذراتی از وجود الهی؟ صرف نظر از فلسفه ای که برای هر کدام از این
موارد وجود دارد، ما به عنوان والدین مسئول هستیم که در برابر کودکانمان صادق باشیم
و بحث ها و سئوالات آنها را به شکلی سازنده جوابگو باشیم.
صحبت با بچه ها درباره خدا، کلید اصلی برای شناخت خودشان است. تصور می شود که
کودکان از اهمیت زیادی برخوردار هستند . اما چرا آنها مهم هستند؟ من از هزاران کودک
سئوال کرده ام "شما چرا مهم هستید؟" تقربیاً پاسخ همه ، این جملات بوده است :"من
نمرات خوبی می گیرم، من خوب ورزش می کنم، من دوستان خوبی دارم و پدر و مادرم مرا
بسیار دوست دارند". همگی این جوابها نادرست عنوان می شوند ، زیرا همگی بر اساس
مواردی است که به انسان مربوط می شود، و قابل تغییر و تحول هستند. آیا ما همیشه می
خواهیم با هوش ترین فرد کلاس باشیم؟ یا همیشه دوستانمان در کنارمان باشند و یا
احساس کنیم والدینمان عاشق ما هستند؟ آیا واقعاً شما می خواهید اعتبار شخصی کودکتان
بر اساس شرایط روحی تان باشد؟ هیچ عامل غیر قابل تغییری برای ارزش خودتان وجود
ندارد؟
تورات در این زمینه تصور عمیق تری دارد: "خداوند افراد بشر را به صورت معنوی خودش
آفریده است". (سفر پیدایش فصل یک: آیه 27) آیا ما می توانستیم بگوییم "همه کیفیت
های درونی شما شگفت آورند ، اما در پس همه این کیفیت هاست که شما حائز اهمیت هستید
، زیرا شما صورتی از خداوند هستید؟ ذاتی در شما وجود دارد که فقط متعلق به خودتان
است و آن همان جزء روحانی شماست؟ خداوند شما را دوست دارد و این عشق هرگز تغییر نمی
کند؟"
وقتی م این موضوع را فهمیدیم ، نه تنها به کودکانمان عوامل متفاوتی از ارزش خودشان
را نسبت نمی دهیم، بلکه برای اعتبار شخصیشان عوامل غیر مشابه با دیگران را در نظر
می گیریم . اینکه کودکی بگوید: "من مهم هستم زیرا والدینم مرا دوست دارند " این
موضوع در مورد کودکی که والدینش او را دوست ندارند و یا کودکی که پدر و مادری ندارد
، چه چیز را به من می آموزد؟ در حالی که همگی آنها از دید خدا ، ویژه هستند.
آموزش کودکان درباره خدا همچون قدم گذاشتن در راهی برای داشتن یک زندگی معنوی است.
در زیر راهنمایی هایی برای شروع یک بحث درباره خداوند که ممکن است کودک و یاا
والدین آغازگر آن باشد آمده است:
1-طرح سئوال: تحقیقات نشان می دهد که اکثر کودکان تا سن 6 سالگی تصوری از خداوند در
ذهن خود دارند . در این مورد از آنها سئوال کنید . اجازه ندهید تصویر ذهنی قبلی ای
که خود شما از این موضوع داشته اید، سطح کنجکاوی آنها را مشخص می کند ، اجازه دهید
خودشان به این موضوع فکر کنند، بیاندیشید ، خیالبافی کنند و تصوراتی داشته باشند
.اگر م این گفتگو را با بیان "حقیقت" و یا با طفره رفتن از جوابگویی قطع نکنیم،
آنها افکار و اندیشه های خود را گسترش می دهند .
2- داستان سرایی :داستان ها باعث تشویق کودکان به شکل دادن تصوراتشان از شخصیت های
داستان می شود. برای آموزش درباره خدا، داستان هایی را از تورات یا "میدراش" (روایت
یهود که به شکل داستان هستند) بیان کنید. افسانه سرایی کنید و یا حوادثی از زندگی
خود تعریف کنید. کودکان نسبت به مفاهیم انتزاعی ذهنی و منطقی کمتر رغبت و علاقه
نشان می دهند تا درک مفاهیم قابل لمس و عملی. در شرح دستان ها، از زبان ساده
استفاده کنید. به جای اینکه به کودک خود بگویید :"خدا ازهمه چیز آگاه است" به او
بگویید :"خدا کسی است که به ما کمک می کند تا بزرگ شویم."
از فرزندان خود بپرسید "عشق در کجا قرار دارد؟ در پاسخ به او بگویید نمی توانیم آن
را ببینیم ، ولی آن را احساس می کنیم .خدا نیز این گونه است."
3- نمونه های حضور خدا در زندگی : به فرزندان خود بگویید که خدا آنها را دوست دارد برای آنها توضیح دهید که دنیا پر است از آفریده هایی که خدا آنها را به وجود آورده
.اگر زبانی که شما از آن برای این مثال ها استفاده می کنید ، غیر قابل فهم یا مشکل
است، به دنبال راه هایی برای آسانتر کردن آن باشید .مثلاً بگویید:
"چه کسی تو را دوست دارد ؟ سئوالتان را از پدر و مادر ، پرستاران ، اولیا، مدرسه
شروع و سپس به خدا اشاره کنید. به خاطر داشته باشید دین یهود پر است از مفاهیم عشق
به خدا ، از تفیلا ها (نمازها) گرفته تا متن ساده تورات. معروف ترین بخش تفیلای
روزانه در این زمینه ، شمع اسرائیل" است که ما را تشویق به دوست داشتن خدا می کند
زیرا می گوید خدا نیز ما را دوست دارد .(این متن را اغلب بچه ها یاد می گیرند و
کافی است شرح ساده ای از مفهوم آن ر برای ایشان تعریف کنیم.)
4- موضع دفاعی نگیرید: کودکان متفکر، به خصوص آنهایی که یکباره به دوران بلوغ می
رسند، معمولاً به تفکرات مذهبی ما اعتراض می کنند . این نشانه ای از فکور بودن
آنهاست . زمانی که ما عصبانی هستم یا نوعی حالت دفاعی از خود نشان می دهیم، احساس
نارضایتی و ناراحتی خودرا نسبت به عقاید مذهبی آنها ابراز می کنیم. از اعترضات
کودکان استقبال کنید . این طور تصور کنید که دلایل بسیار زیادی برای تردید در وجود
خدا یا خیرخواهی او نسبت به بندگانش وجود دارد . بحثی را آغاز و به شکل منطقی و
رضایت بخش دنبال کنید؛ نه یک انتقاد کوبنده را.
5- به دنبال پاسخ های بهتر باشید: سئوالات مشکل، لزوماً پاسخ های مشکل طلب نمی کنند
، مطمئن برای این گونه سئوالات نیز جواب های ساده وجود دارد . سعی کنید به پاسخ
های ساده تری که احتمالاً یک کودک 6 ساله را می تواند راضی کند دست یابید. اما
زمانی که کودک بزرگتر شده و ظرفیت بحث بیشتر را دارد، از پاسخ های از قبل پیش بینی
شده استفاده نکنید ، بلکه ابتدا سئوال و موضع او را درک و سپس جواب مناسب داده یا
او را در یافتن پاسخ یاری دهید.
در بسیاری از موارد به سئوالات دشوار خیلی زود می توان پاسخ داد ، مثلا در پاسخ به این سئوال که :"اگر خدا همه جا وجود دارد ، پس آیا در جیب من هم هست؟" می توان
تفاوت بین پدیده های فیزیکی و غیر فیزیکی را توضیح داد. مثلاً بگوییم باد را نمی
توان دید ، ولی فیزیکی است. یا عشق دیدنی نیست . از فرزند خود پرسید "عشق در کجا
قرار دارد؟" در پاسخ به او بگویید نمی توانیم آن را ببینیم، ولی آن را احساس می
کنیم. خدا نیز این گونه است.
در دین یهود تنها یک شکل تفکر برای تصور کردن خدا وجود ندارد . باور ما از لحاظ علم
نظری به میزان ریشه فرهنگی و تاریخی قوی است. عارفانی که درباره خدا با تصورات
بسیار واقعی سخن می گویند ، از روش هایی صحبت می کنند که در آنها افراد بشر باید
تردیدهایشان را نسبت به وجود خدا از بین ببرند، و کمک کنند تا خداوند بتواند جهان
را اصلاح کند. "میدراش" با گفتن ِداستان، اشاره به خدایی می کند که با بنی اسرائیل
، پا به سرزمین موعود می گذارد. در صحبت با کودکان حتی اشاره کنیم به این که خدا
بسیار تنهاست.
فلاسفه به خدایی اعتقاد دارند که فراتر از درک و شناخت انسان است .خدایی که گفته می
شود ما قابلیت درک ذات حقیقی او را نداریم . برخی از خدایی سخن می گویند که بسیار
از ما دور است ، برخی دیگر خدا را آنقدر نزدیک به انسان می دانند که اعتقاد دارند
دورن آنهاست.
"میدراش" می گوید زمانی که خدا تورات را به قوم اسرائیل عطا کرد. مانند آیینه ای
بود که در آن هرکس میتوانست انعکاس تصور خود را ببیند. از لحاظ علم نظری ، خداوند
با هر فردی به روش خاصی ارتباط دارد؛ خداوند به اشکال مختلف با حضرت ابراهیم ،
اسحاق، یعقوب و فرزندانشان روبرو شد. ما نیز به روش های غیر مستقیم و متنوعی با او
روبرو هستیم . نظرات در مورد خداوند همیشه مختلف هستند؛ وظیفه ما بحث و جستجو و
اندیشیدن است .
هدف ما به عنوان واادین یا معلمان کودکان، فقط رسیدن به پاسخ ها نیست، بلکه رشد
معنوی است . به خود اجازه دهیم راه های جستجوی معنوی به سوی ما باز باشند. یک بار
دیگر ، مانند همیشه، از طریق آموزش به کودکانمان ، خود نیز آموزش ببینیم.
اینها برخی از تفکرات سنتی یهود درباره خدا است:
"و دوست بدار خدا خالقت را با تمام قلبت، با تمام جانت، و با همه ثروتت". (تثنیه:
دواریم- فصل 6- آیه 5)
"مانند دهانت به گوشت ، خدا نیز به تو نزدیک تر است". (تلمود- رساله براخوت- صفحه
13 ب) این روش یک پدر دلسوز و مادری مهربان است . در تورات مقدس آمده است :
"من همچون پدر و مادرت نسبت به تو نزدیک هستم". (پسیقتا درراو کهنا- فصل 19- بند 3)
"خداوند بر من ظاهر شد و گفت : با محبت بی کران تو را دوست دارم، پس رحمتم را بر تو
عرضه خواهم کرد". (یرمیای نبی- فصل 31 آیه 3)
ترجمه:
المیرا سعید
|