استاد
روانپزشکی تعریف میکرد چند سال قبل بیماری را که افکار خودکشی داشته بستری میکند
و تاکید موکد بر این که ریسک بالای خودکشی دارد و نیازمند نظارت یکسره و شدید است،
چند ساعت پس از ترک بیمارستان، حوالی شب خبر میرسد که بیمار خودکشی کرده و خودکشی
موفق نیز بوده، روش خودکشی حلق آویز کردن و محل خودکشی حمام بیمارستان که فاقد
دوربین و نظارت از راه دور بوده و متاسفانه چند لوله آب که از سقف بیرون بوده محل
مناسبی شده برای که بیمار ملحفههای تختش را ریسمان کند و دقایقی که هیچ کس حواسش
نبوده اقدام به خودکشی کند.
استاد میگفت بیمارستان مقصر اصلی شناخته شد و ملزم به پرداخت دیه گشت، پزشک کاملا
تبرئه شده چون تمام اقدامات لازم را توصیه کرده و درصد کمی هم سایر افراد حاضر در
بیمارستان که غفلت کردهاند مقصر شناخته شدهاند.
اما آیا این نحوه تقسیم قصور صحیح است؟ خودکشی یکی از اورژانسهای روانپزشکی است و
باید به سرعت به فردی که افکار خودکشی دارد رسیدگی شود . از سن آن بیمارستان سالها
میگذرد و طی این مدت افراد زیادی در بخش مربوطه شاغل بودهاند، از خدمه گرفته تا
پرستار و پزشک و اغلب این افراد با کسانی که تمایل به خودکشی داشته سر و کار دارند
و نقصهای محیطی را که میتوانند در مسیر خودکشی مساعد کننده باشند به خوبی
میشناسند، اما احتمالا هیچ کدام گزارشی مبنی بر وجود محلی برای حلق آویز کردن در
حمام بیمارستان ندادهاند و یا اگر داده باشند افراد دیگری که مسئولیت رسیدگی به
این موارد و نگهداری و تعمیرات تاسیسات بیمارستان را دارند بیتوجه از کنار این
گزارشها عبور کردهاند. از طرف دیگر شاید مسئولین اصلی بیمارستان به علت جلوگیری
از خرج تراشی مانع از اصلاح این مشکل شدهاند یا حتی شاید
تامینکنندههای مالی بیمارستان به علت کمبود بودجه یا مشکلات مشابه اجازه هزینه
کردن در این زمینه را ندادهاند.
همانطور که میبینید همه مقصرند.
این مثال کوچکی است از یک اتفاق ناخوشایند قابل پیشگیری که مشابهات بسیاری در
اجتماع دارد. اما متاسفانه تنها به یافتن یک متهم جهت محاکمه بسنده میشود و معمولا
از تلاش برای یافتن علل زمینهای صرفنظر میشود.
فرض کنید یک جرم بزرگ مثلا اختلاس در جامعه رخ دهد، پس از بررسیهای اولیه مراجع
قانونی، زمانی که رسانهها به این موضوع پرداختند تحرکات مختلفی در واکنش به این
جرم در جامعه رخ میدهد. عده ای شروع به محکوم کردن عدهای دیگر میکنند و عدهای
دلیلتراشی میکنند، عدهی دیگری حتی از این کار حمایت میکنند و معتقدند کسی که
توانایی چنین کاری دارد حقش است. اما نکتهای که اغلب فراموش میشود این است که
تنها زمانی اختلاس امکان پذیر میشود که عدهی زیادی از بدنه جامعه با مجموعهای از
اقدامات یا حتی منفعل بودنها زمینه مناسبی را فراهم آورده باشند. به عبارتی
میتوان گفت برای اینکه یک نفر بتواند اختلاس کند باید هزاران نفر به طرق مختلف با
او همکاری کنند بدون اینکه از فرایند اختلاس سودی ببرند حتی اگر با ناآگاهی مورد
سواستفاده قرار بگیرند، اینجا نیز نه یک نفر بلکه همه مقصرند.
تکدیگری، سوءاستفاده از کودکان کار، دزدی، قتل، کلاهبرداری، تجاوز و هزاران مثال
دیگر میتوان آورد که در آنها جرم، ناهنجاری و یا هر اتفاق منفی دیگری رخ دهد و در
همه آنها میتوان به بیش از یک مقصر رسید، اما متاسفانه ما همیشه به دنبال یک مقصر
میگردیم که بتوانیم او را محاکمه و تا حد زیادی وجدان خود و دیگر افرادی را که همه
حتی به مقدار ناچیز مقصر هستیم آرام کنیم.
اما چاره چیست؟ آیا باید همه افراد به خاطر اختلاس یک نفر محاکمه و مجازات شوند؟
هدف از نوشتن این مقاله جز این است، در حقیقت باید اعضای یک جامعه از این موضوع
آگاهی داشته باشند که همه از جمله خودشان نقش کوچکی در بروز آن داشتهاند و خود را
مبرا ندانسته و مسئول بدانند، به دنبال نقش خود بگردند و در صورت امکان آن را اصلاح
کنند، مسلما جامعهشناسان میتوانند نقش مفید و موثری در این آگاهی و یافتن نقصهای
مورد نظر داشته باشند تا از بروز این اتفاقات جلوگیری شود. نکته دیگر آموزش است که
بال دیگر مسئولیتپذیری در قبال اجتماع است. متاسفانه در جامعه ما علوم اجتماعی
کمرنگ-ترین عناصر آموزش مدارس و دانشگاهها هستند و همواره تحتالشعاع دروس دیگری
قرار میگیرند که به زعم آموزشدهندگان اهمیت بیشتری دارند در حالی که این آموزشها
اگر به جا و صحیح باشند موجب پیشگیری از وقوع ناهنجاریها و جرایم متعدد خواهند شد.
- Kaplan and Sadock's Pocket_Handbook sixth edition 2019
استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک
مستقیم) بلامانع است. .Using the materials of this site with
mentioning the reference is free
این صفحه بطور
هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق میکند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما
اطلاع دهید