|
|
نغمه کدخد-ا سراغش از هر آنکس گرفتم جز شیطنت چیزی در خاطرش
نبود. نقل است که در آن زمان در خانقین استادان بر روی صندلیهای چوبی تشکچهای
گذاشته و مینشستند. او که در آزار و اذیت دیگران سرآمد بود، جعبه سوزنی فراهم آورد
و همه را در تشکچه فرو برد. استاد فلکزدهی از همهجا بیخبر نیز با آسودگی خاطر
برروی صندلی نشست و فریاد برآورد. از آن حیث که او از اعیان بود، جز اخراج از کلاس
بلایی بر سرش نیامد. |
|