نشریه
پروازشماره 49 اسفند 1396
برنامهی
گروه فارغالتحصیلان در تاریخ 29 آذر با سخنرانی دکتر فرشید مرادیان با موضوع «درد
چیست؟ رنج چیست؟ زجر چیست؟» در کنیسای رفیعنیا برگزار شد.
در ابتدا وی، به معرفی کتاب «مجموعه واژههای علوم سلامت – سلامت جنسی، سلامت
زادآوری» که به تازگی توسط فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده بود و خود نیز یکی
از اعضای کارگروه واژهگزینی تخصصی علوم سلامت بودهاند، پرداخت. این کتاب مرجع
معادلگزینی واژههای حوزهی سلامت جنسی است. با توجه به اهمیـت واژهگزینی به خصوص
در حوزههای حساسی مانند علوم انسانی و تلاش جهت انتقال واژه ها بدون هیچ بار اضافی
از لحاظ ارزشی، حساسیت و اهمیت این مسئله توسط دکتر مرادیان مطرح گردید.
پس از آن جلسه با پرسش از حضار در خصوص تمایز بین درد، رنج و زجر ادامه پیدا کرد و
دکتر مرادیان با جمعبندی صحبتها به توضیح هر یک از مفاهیم فوق پرداخت. مطالب ذیل
چکیده ی سخنان دکتر مرادیان میباشد.
روبهرو شدن انسان با واقعیت جهان خارج به درد1 میانجامد. درد علاوه بر اینکه به
صورت آسیب فیزیکی تعریف میشود، در حوزهی روانشناختی نیز کاربرد دارد؛ زیرا نقاطی
که در این حالت تحریک میشوند، مشابه درد فیزیکی است. همانند مرضی که علاوه بر
ایجاد درد، باعث از بین رفتن توانایی یا ظاهر فرد میشود، میتواند دردهای روحی نیز
برای شخص به وجود بیاورد.
انسان اولین درد را زمانی که به دنیا میآید و از یک فضای متعادل2 وارد فضای
متفاوتی میشود، تجربه میکند. این درد در فرآیند بزرگ شدن با فقدانها و
ناکامیهایی که پیش رویش قرار میگیرد، ادامه پیدا میکند. در واقع شکاف بین
خواستهها و داشتهها، درد تعریف میشود. زندگی انسان با درد عجین شده و این امر
ناگزیر برای اوست. در صورت عدم آگاهی بشر، بخش دردهای روانشناختی می توانست حذف
شود و دردهای فیزیـولوژی همچنان باقـی میماند.
واژهی رنج3، طبق تعریفی از بودا، نحوهی برخورد انسان با درد است که میتواند رنج
را بیافریند یا از آن بکاهد. بنابراین از دید بودا رنج یک امر انتخابی است برعکس
درد که یک امر ناگزیر است.
بشر دارای ظرفیت محدودی است که در مواجه شدن با واقعیت ها و احساسات منتج از آن در
زندگی، باید ظرفیت برخورد با آنان را پیدا کند. ظرفیت هر فرد بسته به پارامترهای
ارثی و مولفه های روانشناختی او متغیر است.
رنج هنگامی که انسان ظرفیت رویارویی با درد را نداشته باشد، شروع میشود و با دروغ،
تحریف و فرار از آن در برابرش –درد- مقاومت میکند. تغییر شکل واقعیت، تغییر شکل
احساس منتج از آن و انجام فعالیتهایی که به صـورت موقـت آرامـش ایجاد می کنند؛
همگی حالت هایی از رنجِ به وجود آمده هستند. به طور مثال، فردی که در رابطهی عاطفی
به او خیانت میشود، با درد مواجه میشود. حال اگر این فرد ظرفیت برخورد و پذیرش
مسئله را داشته باشد، وارد یک وادی میشود و در صورت نداشتن ظرفیت، وارد مسیر دیگری
میشود تا درد خود را تخفیف دهد. مانند رو آوردن به مصرف مواد مخدر یا الکل. این
مسیر ممکن است درد را به صورت موقت التیام دهد اما در دراز مدت رنج متداومی ایجاد
میکند. اما در صورت مواجه شدن با واقعیت –درد- و گذراندن این حالت،زمینههای رشد
در زندگی اجتماعی فراهم و موجب بالا رفتن ظرفیت فرد میشود.
زجر4 یک پله از رنج بالاتر است. زجر یک امر تعمدی است و تداوم رنج در دراز مدت به
زجر منتهی میشود که در واقع رنجهای خود ساخته است.
در مجموع میتوان گفت، با افزایش ظرفیت مقابله با واقعیت ها، میتوان از بسیاری از
رنجها و زجرها رهایی پیدا کرد.
دکتر مرادیان جهت تفهیم بیشتر هر یک از این کلمات موردهایی مشابه از مراجعین خود را
تشریح کرد و سپس در خصوص ساز وکارهای دفاعی آن افراد توضیحاتی را ارائه دادند.
فرشید مرادیان در ادامه افزود: «فروید اولین کسی بود که روشهای گریز از واقعیت را
تئوریزه کرد و آن ها را ساز وکارهای دفاعی نامید.» با این نگاه، انسان وقتی
نمیتواند با واقعیت روبهرو شود، از مکانیزمهای دفـاعی مختلفـی استفاده میکنـد،
اما اینها خـود میتوانند موجب درد یا رنجی در دراز مدت شود.
او همچنین اضافه کرد تا به امروز حدوداً 150 مکانیزم دفاعی شناخته شده است که خیلی
از هم متفاوت هستند. مکانیزم های دفاعی به شکل کاملاً خارج از آگاهی عمل می کنند.
مانند دوچرخهسواری یا رانندگی که در حافظه ی روندی ما قرار گرفتهاند. مکانیزمها
از کودکی تا بزرگسالی رشد میکنند و بر اساس شرایط و استرس محیط ممکن است ما از
مکانیزم های دفاعی که مربوط به بخشی از دوران کودکی مان است، استفاده کنیم.
باید به این نکته توجه داشت شخص دیگری که از این مکانیزمها استفاده نمی کند، نمی
تواند تشخیص دهد که دیگری در حال استفـاده از آن مکانیزم ها می باشد یا خیر. مشکل
اصلی افراد مکانیزمهایی هستند که خود توانایی تشخیص آن را ندارند چرا که ما در
نقطه ی کور نسبت به مکانیزم های دفاعی خودمان قرار داریم. البته کور بودن نسبـت به
مکانیزم ها هم درجه دارد. مکانیزمهایی که قدرت تشخیص آن ها را داریم، در واقـع خود
ناهـمسان شدهاند و دیگر کاربرد و خطری برای ما ندارند. کنار گذاشتن مکانیزمهای
پنهان نیز بسیار مشکل و مستلزم مقابله با یک سری هیجانات سرکوب شده است. به همین
علت درمان های روانکاوی بسیار زمانبر و طولانی بوده و در بسیاری از مواقع بدون
درمان، قطع می شوند.
در افراد سالم نیز مکانیزم های دفاعی وجود دارد. اهمیت اصلی، میـزان آگاهی در
استـفاده از مکانیزم های دفاعی است. هنگامیکه فرد آگاهانه انتخاب کند، عمل او
«استراتـژی رویارویی» نام مـیگیرد که یکی از مهارت های سلامت روان است.
دسته بندی کردن مکانیزم های دفاعی کار آسانی نیست، زیـرا همگی در یک محدوده
نیسـتـند. اما می توان این دسته بندی ها را در چهار بخش جای داد.
اولین دسته، «دفاع های بدوی» است که بیش تر کودکان از آنها استفاده میکنند، اما
در بزرگسالان هم دیده می شوند. مانند فحاشی، دست به یقه شدن هنگام عصبانی شدن،
انکار کردنهای بدوی و... .
دومـین دسـته کـه دفـاعهای «واپس ران» نامیـده میشود، واقعیت را دستکاری
نمیکنند بلکه احساسی را که به وجود میآید، در ناهوشیار واپس میزنند، فرد در حالی
که نسبت به آنها آگاه نیست ولی سرکوبش میکند.
دستهی بعدی سری دفاعها، «سرکوب گره» هستند که یک پله از دفاع قبلی بالاتر قرار
میگیرند. در این حالت، احساس فرد در نیمهی هوشیارش قرار دارد ولی به محض این که
می خواهد به هوشیاری برسد، سرکوب می شـود و دسـترسی به آن امـکان پذیر نمی شود.
دسته ی آخر دفاع های «عایق گر» هستند که احساس را از افکار جدا میکنند. این
مکانیزم در بالاترین سطح قرار دارد. مثال بارزی که میتوان در این زمینه عنوان کرد،
صحبت های شخصی است که به تازگی عزیزش را از دست داده و به جای عزاداری و ناراحتی،
از «حق بودن مرگ» و یا «تناسخ» صحبت می کند. او در واقع با این روش سعی میکند این
روند را عقلانی سازی کند.
دکتر مرادیان افزود، هرچه میزان استرس در بدن افزایش یابد، افراد به سمت مکانیزم
های بدوی تر و پایه ای تر می روند که ناپخته تر است. ممکن است در بسیاری از فرهنگ
ها یا اجتماع ها مکانیزم های بدوی عرف باشد و یا حتی قسمتی از آداب و مناسک آن ها
باشد.
در انتها جلسه با جمع بندی مطالب مطرح شده و طرح پرسشهایی از جانب حضار پایان
یافت.
1- Pain
2- رحم
3- Suffer
4- Torture
|