|
|
مادری گفت به فرزند شهیدش نگران آفرین بر تو که کشتی همه ی اهرمنان
اشگ خونین تو، داغ دل من افرون کرد حافط صف شدی و مونس آن صف شکنان
خون پاکت که پیام شهدا را می داد درس عبرت شده بر دشمن و پیمان شکنان
جان نثار وطنت کردی و والا گشتی دشمن و جبه و جنگ است و غم بیوه زنان
بوی باروت و غباری که به افلاک رسید توپ و تانک است و سر و دستِ جدا از بدنان
آن سروشی که خداوند نویدش می داد کوثر و زمزم و زخساره ی شیرین دهنان
راه تو راه خدا بود و مکان تو بهشت طی نمودی ره اقلیم خدا چرخ زنان
سمن و یاسمن و روضیه ی رضوان خدا ملک و شاهد و زیبا رخ و سیمین ذقنان
خوش بود طلعت جانبازی و ایثارگری آفرین به همه ی شاهد و خونین کفنان
"آریا" گفت به خصم و همه ی دون صفتان: جان نثار وطنم می کنم ای بی وطنان
|
|