|
|
داستان پيامبران در تورات، تلمود، انجيل و قرآن و بازتاب آن در ادبيات فارسي
نويسنده: محمد لاريجاني
داستان پيامبر ان در تورات، تلمود، انجيل و قرآن و بازتاب آن در ادبيات فارسي كتاب ارزشمندي كه با دقت فراوان و از ديدگاههاي مختلف داستان زندگاني پيامبر ان را به روايتهاي گوناگون نقل كرده ا ست. آقاي محمد لاريجاني نويسنده و جمعآوري كننده محترم اين مجموعه سعي دارد خواننده را با زندگي روحاني و جسماني پيامبر ان الهي آشنا سازد و فضاي كتاب سراسر پندآموز است و پيامبران را به عنوان انسانهائي كه رسالت راهنمايي و تعالي بشريت را از جانب خداوند به عهده گرفتهاند معرفي مينمايد. البته روشن است كه نويسنده مسلمان، آقاي محمد لاريجاني با توجه به زمينههاي اعتقادي خود به جمعآوري مطالب و استفاده از منابع اقدام كرده است ولي اين شيوه كار به هيچوجه اهميت كتاب را كم نميكند. نكته ديگر اين كه خواننده براي درك مطالب عنوان شده يا بايد اطلاعات مقدماتي و اوليه از تاريخ اديان و نظر مورخين و نويسندگان را داشته باشد و يا به منابعي در زيرنويس صفحات ذكر شده مراجعه نمايد. نويسنده محترم در ديباچه كتاب درباره منابع و مأخذهاي مورد استفاده توضيحاتي داده است كه شرح مربوط به تلمود از اهميت ويژه برخوردار است. در اين مختصر ابتدا مطلبي به نقل از كتاب كشفالاسرار در شرح حال حضرت موسي كليمالله و سپس اشارهاي را كه به كتاب تلمود در ديباچه كتاب آمده است نقل ميكنيم. *** مادر موسي پیامبر كس فرستاد به نجار- مردي مصري بود از كسان فرعون، و از وي تابوت خواست تا بخرد. نجار گفت: « تابوت را چه ميكني؟» كراهيت داشت كه دروغ گويد، گفت: «پسري آورده ام و از بيم فرعون و كيد وي، او را در تابوت پنهان ميكنم». نجار برفت تا ذبّاحان را خبر دهد. چون خواست كه سخن گويد، زبانش بسته شد، به دست اشارت ميكرد، ذباحان نميدانستند كه چه ميگويد، او را به در كردند. نجار به خانه باز شد، زبان وي نيك گشت. ديگر بار بازگشت تا ايشان را خبر دهد، ربالعالمين زبان وي لال كرد و چشم وي نابينا، ايشان او را بزدند و بيرون كردند، گنگ و نابينا بيرون آمد، به راه در چاهي بود، در آن افتاد. بدانست كه خداي را در آن سرّي است. نيت كرد كه اگر به حال صحت و سلامت باز شود، آن حال بپوشد و مادر موسي را ياري دهد در حفظ موسي. ربالعالمين صدق وي دانست، او را چشم روشن و زبان گويا باز داد، بيامد و ايمان آورد و از فرعون ايمان خويش پنهان كرد. اوست كه ربالعزه در قرآن او را مؤمن آل فرعون خواند- نام او حِزبيل- پس تابوتي ساخت به قد موسي و مادر موسي پیامبر، موسي پرا در آن تابوت كرد و به رود نيل سپرد. شير ده اي مادر موسي ورا وندر آب افكن مينديش از بلا گر تو بر تمييز طفلت مولعي اين زمان يا ام موسي، ارضعي (مثنوي) مادرش انداخت اندر رود نيل كار را بگذاشت با نعم الوكيل (مثنوي) مادر موسي (پیامبر) چو موسي را به نيل درفكند از گفته رب جليل ... (پروين) تلمود تلمود مجموعهاي بزرگ و مهم است كه ميراث پرمايه شريعت يهودي محسوب ميشود. شكلگيري و تدوين آن مراحلي دارد كه بدون اطلاع از آن، درك درستي از اهميت منحصر به فرد اين كتاب به دست نخواهد آمد. از اين روي به ذكر مختصري از تاريخچه آن ميپردازيم. به عنوان مقدمه بايد گفت كه پس از تجزيه قلمرو حضرت سليمان پیامبر عليهالاسلام به دو بخش اسرائيل و يهودا، ديري نگذشت كه سپاهيان آشور و بعدا بابل با هجومي گسترده و خونبار بر آن سرزمين دست يافتند و بسياري از ساكنانش را به بابل و اطراف آن تبعيد كردند. در اين هنگام خطر عمدهاي كه رهبران بزرگ يهود احساس ميكردند، جذب و تحليل بنياسرائيل در ميان اقوام ديگر بود. اينجا بود كه بزرگاني همچون حزقيال نبي و عزرا (عُزير) به ايفاي نقش تاريخي خود پرداختند و يهوديت را از نابودي كامل نجات دادند. راهحل اساسي آنها بازگشت به تورات بود. براي يهودياني كه در غربت و اسارت به سر ميبردند، تورات به معني مجموعهاي از قوانين و رسوم مكتوب و منقول بود كه از ادوار كهن و از زمان حضرت موسي پیامبر عليهالسلام بديشان به ارث رسيده بود. آموزش تورات و پيروي از دستورهاي آن مستلزم گرد آمدن مردم در جايي خاص بود، به همين روي كنيسهها به وجود آمد. كنيسه يا به عبري «بيت هكنست» به معني خانه و محل اجتماع است و آن، در واقع جايي بود كه مردماني دور از وطن جمع ميشدند و متون مقدس را ميخواندند و تفسير ميكردند. بعدها خواندن نماز نيز در آن معمول گرديد و به صورت عبادتگاه درآمد. علاقه مردم براي مطالعه متون مقدس عبري و تمايلشان به فراگرفتن دانش، وجود دانشمنداني را كه بتوانند وظيفه معلم را انجام دهند ناگزير ميساخت. اين معلمان را سوفريم (Sopherim) يا «كاتبان» (مفرد آن سوفر) ميخواندند. البته نه به معني آن كه ايشان نويسنده و محرر بودند، بلكه به اين عنوان آن كه «مردان كتاب» به شمار ميرفتند. برجسته ترين شخصيت در ميان اين طبقه، عزرا بود كه از او به عنوان «كاتب ماهر تورات» ياد كردهاند. او براي اجتناب از هضم يهوديان در اقوام ديگر، به اين نتيجه رسيد كه بايد آن چنان ايشان را در حلقهاي از نژاد و دين و ايمان محصور كند كه نه تنها به سبب ايمان خود، بلكه به خاطر شيوه خاص زندگيشان كه پيوسته در تمام جزئيات يادآور يهودي بودن آنهاست، از ديگر همسايگان متمايز باشند. براي اين كار لازم بود كه علماي يهود به مطالعه عميق كتاب مقدس بپردازند تا بتوانند از عهده تفسير دقيق مطالب و كشف ريزهكاريهاي استخراج احكام و شواهد برآيند. اين نحوه استنتاج و تفسير ميدراش ناميده ميشود، از ريشه دارَش (Darash) به معني تحقيق كردن و در جستوجوي چيزي بودن. به وسيله ميدراش از يك جمله كتاب مقدس، بيش از آن چه به طور سطحي از آن استنباط ميشود، معني به دست ميآيد. اخبار مندرج در متون اسلامي حاكي از آن است كه در اين دوره تورات به كلي نابود يا مفقود شده بود و تنها همت زرا (عزير) بود كه امكان تدوين و گردآوري مجدد آن را ميسر گردانيد، اما تاريخ يهود چنين چيزي را تاييد نميكند و تنها در حدي كه گفته شد، براي عزرا نقش قائل ميشود. هر چند كه ميتوان به اين نحو ميان اين دو خبر را جمع كرد كه معمولا در متون اسلامي مجموعه عهد عتيق را كه دربرگيرنده سي و نه تا چهل و شش كتاب مستقل است، تورات مينامند، در حالي كه در سنت يهود تنها اسفار پنجگانه حضرت موسي (عليهالاسلام) است كه تورات ناميده ميشود و از آن جا كه تا سالها پس از عزرا همچنان فصولي بر آن افزوده ميشد، احتمالا در ديدگاه مورخان اسلامي به گونهاي كه ذكر شد، منعكس گرديد. پس از تعيين رسمي تورات به عنوان مراجع اصلي و محور زندگي قوم يهود، اكنون نوبت تنظيم شريعت شفاهي (در مقابل شريعت كتبي) فرا رسيده بود. اين بود كه عزرا به تاسيس «كنست هگدوالا» (Kenesset hagedolah) يا «مجمع كبير» همت گمارد و آن عبارت از يك شوراي ديني متشكل از معلمان و دانشمندان بود. آنها مجموعه احكام ديني را كه از دوران موسيعليهالاسلام تا به روزگار ايشان باقي مانده بود، فرا گرفتند و آن را بنا به مقتضيات زمان خود توسعه دادند و سپس به پيشروان دانشمندان تلمودي منتقل كردند. اين جريان طي قرنها ادامه يافت تا اين كه ربي يهودا هناسي (135-219 يا 220 م.) موفق شد مجموعهاي از احكام ديني تأليف كند كه در سراسر مدارس فلسطين و بابل پذيرفته گردد و در نتيجه مجموعههاي ديگري كه علماي دورههاي قبل براي مدارس خود تدوين كرده بودند، از رواج بيفتد. توفيق عظيم او تكميل مجموعه احكام ديني يهود است كه به نام ميشنا (Mishnah) خوانده شده است. ميشنا از ريشة «شانو» (shanoh) به معني «تكرار كردن» است و به تعليمات شفاهي يعني آن چه به وسيله تكرار كردن ميتوان فرا گرفت، اشاره ميكند و از اين رو كلمه ميشنا بر مجموعه احكامن شرعي توراتِ منقول مستخرج از اسفار پنجگانه اطلاق ميشود. ميشنا در شش قسمت تنظيم شده است كه آنها را سِداريم (جمع سِدِر) ميخوانند و هر سدر شامل تعدادي رساله است كه جمع آنها شصت و سه رساله ميشود. در طي چند قرن بعد، تحصيل علم ميان يهوديان غالبا عبارت بود از فرا گرفتن ميشنا و تفسيرهايي كه به تدريج گرد مطالب آن جمع شده بود. اين تفسيرها را گمارا (Gemara) يا «تكميل» ميخوانند، زيرا گمارا در واقع كاملكننده ميشنا محسوب ميشود. اگر چه علماي يهود غالبا مابين فلسطين و بابل تردد داشتند و موجب تبادلنظر بين دانشمندان اين دو كشور ميشدند، با وجود اين دارالعلمهاي مختلف اين دو مركز تورات، پژوهشهاي خود را به طور مستقل انجام ميدادند. برجستهترين معلم فلسطين، ربي يوحانان نپاحا ( 199- 279 م.)، رئيس دارالعلم طبريا، بود كه وظيفه گردآوري بحثهايي را كه درباره ميشنا در مدارس فلسطين انجام ميگرفت، آغاز كرد و دانشمندان ديگر دنباله كارش را گرفتند و توانستند بناي عظيمي را كه او بنياد نهاده بود، در پايان قرن چهارم ميلادي به شكل نهايي درآورند. مجموعه «ميشنا» همواره با تفسيري كه همان «گمارا» باشد، به نام تلمود (به معني تحصيل) كه مخفف كلمات «تلمود تورات» است، خوانده ميشود. همزمان، همين عمل در بابل نيز انجام ميگرفت. راو آشه (352-427) سي سال صرف تأليف گماراي بابلي كرد و راوينا پس از مرگ او، كارش را ادامه داد و آن را در سال 499 م. به پايان رسانيد. با اين همه هيچ يك از تلمودهاي فلسطيني و بابلي شامل يك گماراي كامل نميشود. تلمود فلسطيني درباره 39 و تلمود بابلي درباره 37 رساله از ميشناست، ولي گماراي بابلي از حيث كميت هفت تا هشت برابر گماراي فلسطيني است. گماراي فلسطيني به لهجه آرامي غربي نوشته شده و گماراي بابلي به لهجه آرامي شرقي است كه بيشتر به زبان مندايي نزديك است. با شرحي كه داده شد، واضح است كه تلمود را نميتوان يك اثر ادبي يا ديني منظم به معني دقيق كلمه خواند، ولي اگر آن را به صورت كلي در نظر بگيريم. انبوهي از مطالب و مواد نامتجانس و نامرتب است كه عنوان ثبتكننده دقيق مذاكرات و مباحثات دارالعلمها را به خود ميگيرد. تلمود كليه مطالبي را كه در آن مدارس مورد بحث قرار ميگرفت، در نهايت صداقت منعكس ميسازد. چاپ اولين نسخه كامل تلمود در سال 1520 در ونيز صورت گرفت كه به دلايلي با واكنش شديد مسيحيان روبرو شد. اين مجموعه به زبانهاي مختلف از جمله انگليسي ترجمه شده كه با شروع و تعليقات آن به 36 مجلد در قطع وزيري ميرسد، اما متاسفانه با تمام اهميتي كه دارد، هنوز به فارسي ترجمه نشده و تنها گزارشگونه و خلاصهاي يك جلدي از آن كه متعلق به سالها پيش است، در دسترس پژوهشگران قرار دارد و از اين رو استناد ما به تلمود در اين تأليف، به ترجمه انگليسي آن است كه البته بعداً با متن اصلي تطبيق داده شده و در صفحات آتي به آن اشاره خواهيم كرد. |
|