|
|
مهر 85
نويسنده اين كتاب پروفسور برنارد لوئيس در سال 1917 م. به دنيا آمد و پس از طي دوره دبيرستان، تحقيقات عالي خود را در دانشگاه لندن و در دانشكده مطالعات شرق و آفريقا آغاز كرد. دوره كارشناسي را در رشته خاور نزديك و ميانه و دوره دكتري را در رشته تاريخ اسلام به پايان رسانيد و به اقتضاي مطالعات دوره دكترا به خاورميانه سفر كرد. مدتي به قصد وكالت حقوق خواند، ولي چندي بعد تغيير عقيده داد و به تدريس تاريخ خاورميانه مشغول گرديد. در سال 1938 با سمت دستيار مدرس در تاريخ اسلام در همان دانشكدهاي كه تحصيل كرده بود به كار گمارده شد. پس از بازنشسته شدن در سال 1974 م.، به دانشگاه پرنيستون دعوت و مشغول به تدريس شد. برنارد لوئيس ابتدا به طور اختصاصي درباره اسلام در قرون وسطي، فرقه اسماعيليه، جنبش حسن صباح و حشاشين تحقيق ميكرد. وقوع جنگ جهاني دوم علاقه او را به تاريخ معاصر خاورميانه معطوف كرد و پژوهشهاي خود را بر روي تاريخ امپراتوري عثماني متمركز نمود. او در حال حاضر ميكوشد با تلفيق همه اين مباحث به بررسي تاريخ روابط بين اسلام و اروپا بپردازد. آثار مهم وي عبارتند از: زبان سياسي اسلام، خاورميانه: خلاصهاي از تاريخ دو هزار سال گذشته و ... اين كتاب توسط نادر شيخزادگان ترجمه شده است و براساس سخنرانيهاي كرسي مدل كورتي در دانشگاههاي ويسكانسين و ماديسون در ماه مه سال 1993 تدوين شده است. هدف اين كتاب اين است كه توجه شنوندگان را به حادثههاي ديگر آن سال به ويژه پيروزي مسيحيان در غرناطه، آخرين پايگاه نظامي مسلمانان در شبه جزيره ايبري، و چند ماه بعد اخراج يهوديان از سراسر اسپانيا جلب كند و نشان دهد كه اين حوادث ظاهراً ناهمگون چه ارتباط نزديكي با يكديگر دارند. سپس اين سه مقوله پيروزي مسيحيان، اخراج يهوديان و كشف آمريكا را در مقياس وسيعتر تاريخ بينالمللي، بين مذهبي و بين قارهاي مورد بررسي قرار دهد. اين كتاب از سه بخش تشكيل شده است : فصل اول : پيروزي مسيحيان بر مسلمانان در اسپانيا، فصل دوم : اخراج يهوديان از اسپانيا و فصل سوم: كشف آمريكا. تهديد هزار ساله اروپا از جانب اسلام هم جنبه نظامي داشت و هم مذهبي، يعني تهديدي بود براي تسخير اروپا و تغيير مذهب آن. غرب ايران، شبه جزيره عربستان و بخش عمدهاي از كشورهاي شرق مديترانه و شمال آفريقا از مسيحيت به اسلام روي آورده بودند. روند گرويدن به اسلام در سيسيل و اسپانيا هم ادامه يافت. عالمان مسيحي در قرون وسطي بسيار كوشيدند تا دين رقيب خود را بشناسند و بطلان آن را ثابت كنند و پيروان خود را حفظ نمايند و تا حدود زيادي از بركت تسأهلي كه جوامع مسيحي و رهبرانشان در دامان اسلام از آن بهرهمند شدند، در اين كار توفيق پيدا كردند، هر چند شماري از مسيحيان دين اشغالگران را پذيرفتند. بخش دوم اين كتاب درخصوص اخراج يهوديان از اسپانيا ميباشد كه ابتدا آنها را مجبور ميكردند يا غسل تعميد كنند يا سرزمين مسيحيان را ترك نمايند. بسياري از يهوديان اسپانيا و پرتغال راهحل مشكل و خطرناكي را برگزيدند، بدين ترتيب كه به طور ظاهري و رسمي مسيحيت را پذيرفتند ولي همچنان در خفا به دين مادري خود پايبند بودند. مارانوهاي (اسپانياييها) يهودي كه ميخواستند به دين مادري خود برگردند ترجيح ميدادند به كشورهاي اسلامي مهاجرت كنند. يهوديان و مسلمانان اسپانيا را به عنوان تبعيدي ترك كردند و بيشتر آنها به دنبال پناهگاه به جنوب و شرق روانه شدند. اما در همين زمان مسيحيان هم در حال ترك اسپانيا بودند، ولي نه به سوي شرق و جنوب، كه به طرف غرب، نه به عنوان تبعيدي، كه به عنوان فاتح و استعمارگر و كاشف تقريباً تصادفي يك دنياي جديد. بخش سوم اين كتاب درخصوص كريستف كلمب و كشف قاره آمريكا و قارههاي ديگر و مذاهب و فرهنگ آنها ميباشد. |
|