|
|
مهر 84 نفرت و نابساماني يا عشق و آباداني؟ گروهي از دوستان ايراني ما در لوس آنجلس نهادي به نام (همزيستي ميان اديان) با نقطه نظرهاي خاص تشكيل داده اند كه مقاله حاضر بيانگر بينش آنها نسبت مسائل يهوديت است، درج اين مقاله دليل موافقت ما با همه نقطه نظرات دوستان نمي باشد. *** در يكي از حكايتهاي عرفاني آمده است كه روزي دو ديوانه شديداً با هم گلاويز شده و با مشت و كتك و بدوبيراه به جان هم افتاده بودند. ديوانه سومي به آنها نزديك شد و علت دعوا را از آنها جويا شد. اولي با قيافهاي حق به جانب چنين ادعا كرد: «خداوند ديشب بر من ظاهر شد و به من اعلام نمود كه من تنها پيامبر برگزيده او هستم!» ديوانه دوم سخن اولي را با خشونت قطع كرد و گفت: «اين مردك مزخرف ميگويد! حق تعالي امكان ندارد چنين انتخابي بكند! همين ديشب خداوند بر من آشكار شد و به من اعلام نمود كه من پيامبر برگزيده او هستم!» ديوانه سومي سري جنبانيد و با كمال اطمينان خاطر خطاب به آنها گفت:«هر دوي شما مزخرف ميگوييد! بنده ديشب به سراغ هيچكدام از شما نيامدم و هيچيك از شما را به پيامبري انتخاب نكردم!». خودشيفتگي جنون آميز قشريون مذهبي و طرز برداشت سطحي و تفرقهانگيزي كه از دين و مذهب و از مندرجات كتب مقدس دارند بيشباهت به توهمات و هذيانگويي سه ديوانه داستان فوق نيست. قشريگري مذهبي بدون شك ويرانگرترين و كشندهترين عامل بدبختي و جنگ و فلاكت در تاريخ بشريت ميباشد. مانند ساير اقوام جهان، بسياري از ما يهوديان نيز شديدا تحت تأثير افكار قشريون يهود قرار داريم، و به ما چنين تلقين شده است كه مجبوريم ميان «يهوديت تعصبگراي قشري» و «بيديني و لامذهبي» يكي را انتخاب كنيم. اما حقيقت اين است كه ميراث زيباي يهوديت نبوي نيز از آن ماست و براي آن دسته از ما كه به معنويت عقل و خرد، عشق و عدالت، و آزادگي و روحانيت راستين علاقمند ميباشيم، شايد بهترين انتخاب باشد. بسياري از فلاسفه، دانشمندان، هنرمندان نابغه و پايهگذاران اديان و ملتها در راه هدفهاي سازنده خود از گنجينه معرفت يا عرفان يهود بهرهمند گشتهاند. وقت آن رسيده كه ما نيز بيدار شويم و گنجينه گرانبهاي «يهوديت نبوي و عرفاني» را از توهمات «يهوديت قشري» بازشناسيم: o يهوديت قشري شديدا دچار قدرتطلبي و سلطهجويي و سلطهپذيري است و به خود اجازه ميدهد كه عقايد مذهبي خود را به سايرين تحميل كنند، و به توده مردم ميآموزد كه كوركورانه از آنها پيروي كنند. در مقايسه، يهوديت نبوي در حالي كه احترام به پدر و مادر و رباي و مربي و اجراي ميتصواهاي، فرامين تورات را به فرد توصيه ميكند، اما از تحميل اراده در مورد مسائل مذهبي، و از تقليد و پيروي كوركورانه از اقتدارطلبي مذهبي رويگردان است. و به فرد ميآموزد كه كليه تلقينات و اعتقادات مذهبي را بياموزد، و آن چه را كه مانع تعالي روحي بالاتر و تجلي عشق بيشتر در وجود اوست به دور بيافكند. o يهوديت قشري از قوانين جنبي مذهبي مانند كشروت (رعايت اصول شرعي در تهيه مواد غذايي) و «گوشتين ماستين» بت ميسازد و معنويت راستين و خلاقيت و سازندگي انسانها را به پاي اين بتها قرباني ميكند. اما يهوديت عرفاني به قلب و روح كاشر (سلامت مذهبي) بسيار بيشتر اهميت ميدهد و مهمترين آموزش تورات را در يك قانون يعني «همنوعت را مانند خودت دوست بدار» خلاصه ميكند. o يهوديت قشري با آزادانديشي و با علم و دانش سر ستيز دارد و ميكوشد كه از طريق اعمال زور، سانسور و تكفير، و حتي با توسل به ارعاب و تهديدهاي جاني آزادانديشان را ساكت كند. اما يهوديت راستين به آزادي اراده، آزادي انديشه، و آزادي بيان انسانها احترام كامل ميگذارد و در كشف حقايق هستي با دانشمندان همكاري ميكند. o يهوديت قشري سخت دربند جداسازي و نفاق و كشمكش ميان مرد و زن، اوليا و فرزندان، خويش و بيگانه ميباشد، اما يهوديت راستين ميان همه اضداد هماهنگي و صلح نهايي متصور است و عشق و محبت نسبت به همه ابناي بشر را توصيه ميكند. o يهوديت قشري داستانهاي تورات را به طور تحتاللفظي و خرافاتي تعبير ميكند، اما يهوديت نبوي و عرفاني دروننگر است و به معاني عميق دروني و سمبوليك افسانههاي زيباي تورات توجه دارد و به همين جهت با مفاهيم دروني افسانههاي اديان ديگر در انطباق و هماهنگي است. در اسپانياي قرن دوازدهم شالوده برخي از عظيمترين پيشرفتهاي علمي و فلسفي و ادبي بشريت از طريق همكاري ميان عرفاي يهود و عارفان مسيحي و صوفيان مسلمان ريخته شد.
o يهوديت قشري شديدا دچار خودشيفتگي است، يعني اين كه يهودي قشري كتاب مقدس خود را، قوم خود را، و افسانههاي ديني خود را برترين و مخصوص به خود ميپندارد، اما آن چه را كه متعلق به غيريهوديان است نميداند و نميشناسد. در مقابل، يهوديت راستين از هر نوع خودشيفتگي و خودپسندي رويگردان است، به كليه اديان احترام ميگذارد و به انسان ميآموزد كه ميان يهودي و مسلمان و حبشهاي و هندي و غيره هيچ تفاوتي از نظر ارزشمندي در ديدگاه خداوند موجود نميباشد. نيست دين غير محبت به بني نوع بشر مهربانيست كه سرلوح همه اديانسـت گر فقط مذهب و دين مظهر انسان شدنست قوم موسي و محمد زچه سرگردانست؟ اميد است كه شما نيز مانند همه آزادانديشان و انساندوستان تاريخ بشري به جاي «مذهب قشري» و نفرت و نابساماني، «مذهب راستين» و عشق و آباداني را انتخاب كنيد. سرنوشت يهوديت و آينده بشريت به اين انتخاب شما وابسته است. شهر خالي است زعشاق، بود كز طرفي مردي (يا زني) از خويش برون آيد و كاري بكند؟ |
|