|
|
هارون يشايايي
از هنگامي كه انسان بنابرفطرت ذاتي خود يا قبول رسالت انبياء و يا عقلانيت استدلالي و اكتسابي يا برحسب سنتهايي كه با آنها خو گرفته و خداباور شد و با اعتقاد به هر يك از اديان و مذاهب خداباورانه زندگي كرد، تا امروز تفسيرهاي گوناگون در محدوده هر دين و يا خارج از آن، در اين تاريخ طولاني از سنتهاي كهنِ تفاسير كلامي تا برداشتهاي پسامدرنيستي در اديان مختلف وجود داشته است . آن چه من در اين فرصت به آن خواهم پرداخت برداشتي است كه با توجه به قدمت دين يهود و ارزشهاي يهوديت نبوي با توانايي اندك من قابل بيان است. بناي تفكر يهودي و دين يهود براصول مطرح شده در كتاب آسماني يهوديان يعني تورات شكل گرفته است. هيچ تفسيري از دين يهود خارج از مباني توراتي، چه بحثهاي تلمودي و يا تفاسير ميدراشي و يا برداشتهاي متكي براصول مدرنيته و رفورميسمي در اجراي مراسم و مناسك و يا حتي اعتقادات سياسي صهيونيستي و يا ضد صهيونيستي خارج از اعتقاد به نص صريح تورات و كتب انبياء از نظر يهوديان اعتبار و ارزش بررسي ندارد. البته پذيرفتن اين اصل به اين معني نيست كه همه تفاسير ديني يهود در زمانهاي مختلف يكسان بودهاند شايد بتوان گفت هيچيك از اديان الهي چون يهوديت همواره مورد نقد و بررسي و اظهارنظرهاي گوناگون از طرف متفكران يهودي و غيريهودي قرار نگرفته و پاسخگو نبوده است. از زمان نزول تورات قرن 13 قبل از ميلاد به وسيله حضرت موسي تاكنون، از شيوههاي اجرايي تفاسير و احكام فقهي به وسيله سنهدرين تا زمان خرابي معبد دوم (حدود 70 ميلادي) و تا بحثهاي تلمودي كه در بسياري از موارد دو نفر گوينده با عقايد متفاوت و متضاد در مقابل هم قرار ميگرفتند تا دوران سلطه حاخامها و دوران طولاني پراكندگي يهوديان، نحلههاي مختلف: صدوقيم، گائونها، حاسيدها، تنائيم از جمله هيلل و شماي (پانصد قبل از ميلاد تا 70 ميلادي) تا زمان آمورائيم و گئونيم گرفته تا موسيابن ميمون و اسپينوزا و تا مفسرين كنوني كه از تعاليم توراتي جريان سياسي صهيونيستي را استنباط كردهاند و تا گروههاي ناتورهكارتا كه هم اكنون از بنياديترين اصول تورات، جريان ضدصهيونيستي را تبليغ و ترويج ميكنند همه بر اين عقيده پافشاري كردهاند كه هستيشناسي يهود و احكام الهي و دادههاي متافيزيكي، اصولي تغييرناپذيرند كه براي بيان آنها و تفهيم و اجراي دستورات، احكام و فرايض و تفاهم بين انسانها و معتقدان به اديان الهي همواره بايد در جستجو و يافتن بياني تازه و شيوههاي متناسب با زمان و مكان تلاش كرد. با توجه به محوريت تورات در اعتقادات ديني يهوديان و مكتوب بودن آن از زمانهاي بسيار دور، نوشتهها و تفاسير گوناگون در فلسفه و فقه يهود كم نيستند. فقهاي يهود علاوه بر تورات مكتوب به توصيهها و راهنمايي و كندوكاو روحانيون و صاحبنظران ديني يهود اهميت بسيار دادهاند و جمعآوري و تدوين اين اقوال شفاهي بخشي از فرهنگ ديني يهوديان است. از ميان نوشتههاي متعدد در تفسير اصول يهوديت، تلمود مهمترين و تأثيرگذارترين كتاب در الهيات، فقه، نصايح و توضيحات و راهنماييهاي اجتماعي و فردي است. تلمود در واقع مجموعه تورات شفاهي است كه به بالندگي يهوديت از زمان نگارش يعني اواسط قرون وسطي تاكنون كمك فراوان كرده است. به گفته آدرين اشتاين سالتز در كتاب سيري در تلمود با ترجمه باقر طالبي دارابي «اگر كتاب مقدس سنگ زاويه و شالوده يهوديت باشد، تلمود ستون اصلي آن خواهد بود كه از فراز و نشيبها سر برآورده و كل بنا و عمارت معنوي و عقلانيت يهوديت را پشتيباني ميكند». در مورد تلمود بسيار گفتهاند، بسياري در قبول و بسياري ديگر در رد آن قلمفرسايي كردهاند و زماني بدگويان آن را در آتش سوزاندهاند، ولي تلمود چون چشمهاي جوشان همواره خوانندگان خود را سيراب كرده و موجب نوآوريهاي فراوان در تفكر و اعتقادات يهوديان شده است. تلمود نشانه انعطافپذيري متفكران يهودي و سيلان فكر است. در تلمود گاه اظهارنظرهاي فقهي و شرعي درباره حتي علوم تجربي به مجادله بين گويندگان تبديل ميشود و در بسياري از موارد توافق حاصل نميشود و اين خود نشانه قبول نظرات مختلف، دگرگوني و تحول سنتها و بيان نقطهنظرات جديد است، ولي اين اختلافات و گاه تناقضات هرگز به نفي اصول يهوديت منجر نميشود، دينباوري در تفكر يهود معنويت ناب است «خداوند شبان من است، محتاج به هيچ چيز نخواهم بود، در سبزهزارها مرا آسايش ميدهد و در كنار آبهاي روان مرا رهبري ميكند، جان مرا به من ميبخشد و به خاطر نام خود به راههاي عدالت هدايتم ميكند». (مزمور 23) در يهوديت دينباوري به چالش كشيده نميشود، هرچند گاه عقلانيت براي قبول دين مورد توجه قرار ميگيرد و اصول دين با مباني عقلاني قبول يا رد ميشود ولي بلافاصله از طرف دينباوران اين اصل مطرح ميشود كه خود عقلانيت كه موجب قبول يا رد دين ميشود از كدام منشاء استدلال ميكند. اما مدرنيته بر اين باور است كه «اعتقادات ديني وقتي معتبر است كه مبتني براصول اوليه قطعي و روشن باشد و يا بر حواس ما به صورت آشكار و بديهي اثر گذارد». ولي دينباوران بر اين انديشهاند كه اگر حواس بشري اعتبار تشخيص و قبول يا رد هر مطلبي را دارند اين اعتبار حواس از كجا ناشي ميشوند، به همين دليل استدلالات و مباني تكامل عقلاني، در حيطه قبول دينباوران قرار نميگيرد. در نظر دينباوران معرفت و شناخت خداوند امر فطري و طبيعي است. مدرنيته و تجدد، اعتقادات ديني را با ارزشهاي مورد قبول خود ارزيابي ميكند در حالي كه خلقت آدمي در مفاهيم توراتي هم صورت شكلي دارد و هم صورت معنايي و معنوي «خداوند آدم را از خاك زمين آفريد و در بيني او روح زندگي و معرفت دميد و آدم جاندار شد. (سفر پيدايش فصل دوم) گفتني است كه در روز ششم خداوند آدم را در شكل ظاهري خود آفريده بود و در فصل اول سفر پيدايش گفته شده «خداوند آدم را به شكل خود يعني به شكل خداوند آفريد» و البته اين معني به كرات در اعتقادات يهوديان تكرار شده كه خداوند جسميت ندارد و معني و روح مطلق ات و اين تشبه فقط شباهت لفظي دارد و به همين دليل در فصل دوم برشيت تاكيد بر ذصدو رااح يعني روح جاودانه و معرفت الهي شده و اين كه خداوند ذرهاي از روح خود را به انساني كه قبلاً آفريده به امانت ميدمد و او را به وظايف و مسئوليتهايش آگاه ميسازد. بر اين اساس شناخت و آگاهي انسان نسبت به خود و ديگران و جهان هستي معرفتي الهي است. همين وديعه الهي در برابر آن چه زندگي مادي انساني را تشكيل ميدهد به ما كمك ميكند تا راههاي وصول به حقيقت و عدالت را درك نموده و به آن عمل كنيم و حتي زندگي شخصي خود را سامان دهيم و از مواهب هستي بهرهمند شويم. تفاسير سنتي يا آوردههاي جديد از دين، دينباوران را از راه خود دور نميسازد و به اعتقاد آنها خللي وارد نميكند، بلكه ميتوان گفت هر استدلالي براي نفي دين، دينباوران را در اعتقاد خود راسختر كرده است. نيكلاس ولتر ستورف از مشهورترين فيلسوفان مسيحي دينباور عصر ما تأكيد ميكند «سنت بر اين پايه عمل ميكند كه كتب مقدس يك راهنما هستند، راهنمايي نه فقط براي رهايي و رستگاري بلكه براي سلوكمان در اين جهان، آنها راهنمايي كامل هستند و نوعي نگرش كلان به جهان و زندگي به ما ميبخشند»، از همين ديدگاه او به مسئله فلسطين و مناقشه با اسرائيل در سال 1987 توجه نموده و بر حقوق مردم فلسطين براي زندگي شرافتمندانه تأكيد ميكند و همچنين با مسافرت به افريقاي جنوبي در سال 1975 به صراحت و بنابر عقيده ديني خود از حقوق سياهپوستان دفاع ميكند. توجه به چنين مسائلي از زندگي انسان، از آنجا قابل توجه است كه فيلسوفي با انديشههاي دينمداري، خود را به حساسترين مشكلات زندگي مردم نزديك نموده و متعهد ميشود در بهبود شرايط مطلوب و رسيدن به حقوق الهي و انساني آنها را كمك نمايد، در ميان انديشمندان يهودي فراوان هستند متفكران مذهبي يهود كه نه فقط به حقوق يهوديان بلكه براي حق زندگي آزاد و شرافتمندانه همه آدميان تلاش كردهاند، حاخام المربرگر، موشه منوهين، آلبرت اينشتين، ايسرائل شاهاك، فليسيا لانكر، نوام چامسكي و ديگران از جمله دينباوران متعهد و انساندوست يهودي هستند كه هر يك در شرايط مختلف و زمانهاي متفاوت با تكيه بر تفاسير سنتي و يا جديد از يهوديت در خدمت بشريت اقدام كردهاند. معتقدان و متفكران از اديان الهي نيز از اين فيض خداوندي بهرهمند هستند با نقل قولي از فيلسوف بزرگ معاصر مسيحي نيكلاس ولتر ستورف به مطلب خود پايان ميدهم. «يكي از عقايد محوري در مسيحيت و يهوديت و اسلام اين است كه ما انسانها فراخوانده شدهايم كه به خدا ايمان و باور داشته باشيم، بر او تكيه كنيم و به او اعتماد بورزيم و به او اطمينان داشته باشيم، ايمان داشتن به خداوند تعهد انساني بنيادين ما است، اين عقيده نيز در اين سه دين جنبه محوري دارد كه تنها به مدد ايمان و باور به خداوند است كه عميقترين بيقراريهاي قلب آدمي آرام ميگيرد و در اين جا عمل به تكليف و شكوفايي به هم پيوستهاند».
|
|