|
|
کیارش یشایایی در سال 559 قبل از ميلاد كوروش با فايق آمدن بر استياكس و برچيدن سلسلة ماد، پادشاهي بلا معارض و كشور قدرتمند دنياي قديم را بنياد نهاد. با تصرف شهر بابل و ادامة كشور گشايي اين پادشاه سرزمينهاي زيادي به قلمرو ايران ضميمه شد كه از جملة آنها ميتوان سرزمين مقدس و نيز نقاطي كه يهوديان در آن به اسارت گرفته شده بودند، نام برد. به موجب فرماني كلية اسرا و افرادي كه در قلمرو پادشاهي كوروش بودند آزاد و از هر گونه اذيت و آزاري مصون گشتند.
استوانة گلي كه نوشتههاي آن حاوي
فرمان كوروش ميباشد كهنترين سند كتبي از دادگستري و مراعات حقوق بشر در تاريخ و
مايه سرفرازي ايرانيان است. اين لوح در سال 1879 ميلادي توسط هرمز رسام در شهر بابل
يافت شد و اكنون در موزه بريتانيا نگهداري ميشود. ترجمه قسمتي از متن باقي مانده
به اين شرح است: درماندگيهايشان را چاره كردم و ايشان را از بيگاري رهانيدم"(1) در اين زمان طي فرمان ديگري كه در كتاب عزرا (از كتب مقدس يهود) از آن ياد شدهاست.كلية يهوديان از اسارت رها گشتند و طي همين فرمان آزاد گذاشته شدندتا به اورشليم رفته و خانة حُدا را بازسازي نمايند. متن فرمان چنين است. " كوروش پادشاه فارس چنين ميفرمايد كه... حُداي آسمانها، جميع ممالك زمين را به من داده و مرا امر فرموده است كه خانهايي كه براي وي در اورشليم در يهودا است بنا كنم * پس كيست از شما از تمامي قوم او كه حُدايش با وي باشد. او به اورشليم كه در يهودا است برود و خانة حُدا را كه حُداي اسرائيل حقيقي است بنا نمايد(2). كوروش همچينن ظروف و وسايل گرانبهاي اورشليم را كه بختالنصر غارت كرده بود جمع آوري نمود و به اورشليم بازگرداند.(3) با صدور فرمان كوروش تعدادي از يهوديان تحت سرپرستي زَروبابل رهسپار سرزمين مقدس شدند.(4) به غير از اين تعداد كه جداي از خدم و هشم خود چهل و دو هزارو سيصد و شصت نفر بودند (5) عدهاي از يهوديان هم كه داراي موقعيتهاي اقتصادي و اجتماعي شده بودند، ترجيح دادند در بابل باقي بمانند. اين عده كه در آينده هستة مركزي يهوديان ايران را تشكيل دادند، بعداً از مركزشان كه بابل بود به ايالات داخلي پارس كوچ كردند. از اين مناطق ميتوان اكباتان و شوش را نام برد.(6) واقعة پوريم: جشن پوريم علاوه بر جايگاه خاص مذهبي در ميان يهوديان جهان، نشانهاي از همنشيني بسيار كهن و ريشهدار ميان اين قوم و ايرانيان است. اين واقعه در حدود24 قرن پيش (355 قبل از ميلاد) در كشور ايران،در دورهاي كه انبوه يهوديان در ايران زندگي ميكردند و در زمان پادشاهي خشايارشاه رخ داده است(7) همه ساله در چهاردهم آدار به جهت رهايي يهوديان از كشتاري كه براي آنان تدارك ديده شده بود مراسمي در سراسر جهان برگزار ميگردد. (8) آرامگاه استر و مردخاي كه مسببين اصلي نجات يهوديان از اين توطئه بودند هم اكنون در همدان زيارتگاه كليميان ايران ميباشد. ادامة ساختمان بيت هميقداش: ساختن بناي بيت هميقداش در زمان كوروش و داريوش اول ادامه يافت. ولي در زمان سلطنت اردشير اول (ارتحشستا)سخن چيني و دسيسه اقوام مخالف يهوديان در نزد اين پادشاه مؤثر واقع شد و اردشير اول طي فرماني از ادامة آباداني معبد مقدس(بيت هميقداش) جلوگيري نمود(9) پس از به سلطنت رسيدن داريوش دوم اين پادشاه بنا بر فرمان كوروش كه در كتابخانة بابل يافت گرديد، مجدداً دستور ادامه ساختمان بيت هميقداش را صادر نمود.(10) " و به كار اين خانة حُدا معترض نباشيد. اما حاكم يهود و مشايخ يهوديان اين خانة حُدا را در جايش بنا نمايند*و فرماني نيز از من صادر شده است كه شما با اين مشايخ يهود به جهت بنا نمودن اين خانه حُدا چگونه رفتار نمائيد. از مال خاص پادشاه يعني از ماليات ماوراي نهر خرج به اين مردمان بلاتأخير داده شود تا معطل نباشند * و مايحتاج ايشان را از گاوان و قوچها و برهها به جهت قربانيهاي سوختني براي حُداي آسمان و گندم و شراب و روغن بر حسب قول كاهناني كه در اورشليم هستند روز به روز بي كم و زياد داده شود*تا آنكه هداياي خوشبو براي حُداي آسمان بگذرانند. و به جهت عمر پادشاه و پسرانش دعا نمايند*و ديگر فرماني از من صادر شد كه هر كس كه اين حكم را تبديل نمايد از خانة او تيري گرفته شود و بر آن آويخته و مصلوب گردد و خانه او سبب اين عمل مزبله بشود*و آن حُدا كه نام خود را در آنجا ساكن گردانيده است هر پادشاه يا قوم را كه دست خود را براي تبديل اين امر و خرابي خانه حُدا كه در اورشليم است دراز نمايد هلاك سازد. من داريوش اين حكم را صادر فرمودم پس اين عمل بلاتأخير انجام شود."(11) ساختمان بيت هميقداش دوم در سوم آدار در سال ششم پادشاهي داريوش پادشاه به اتمام رسيد.(12) عزرا و نحميا بزرگان دربار اردشير دوم: "عزرا دانشمندي بزرگ و در قوانين مذهبي يهود بيهمتا بود. نحميا هم از بزرگان دربار اردشير از مردان سياسي و دوستدار سرزمين مقدس بود. كوشش اين دو مرد چنان وضع سياسي و ديني يهوديان جهان را در آن روزگار دگرگون ساخت كه اثراتش تا امروز به جاست. تغييرات و تحولاتي كه اين دو مرد نامدار در زمينههاي سياسي و مذهبي پديد آوردند، از يهوديان مردمي ساخت كه توانستند داراي آئين و ادبياتي جاويدان باشند. آنها كتاب مدس و ادبيات بنياسرائيل را گردآوري كردند و زبان عبري را از فراموشي رهائي بخشيدند و انجام اين كارها تنها، نتيجة آسايش و آرامشي بود كه از پرتو شكوهمند شاهنشاهي هخامنشيان بدست آورده بودند "(13) در اثر حضور اين دو پيامبر در شوش و به واسطة احترامي كه نزد پادشاه ايران داشتند فرامين مساعدي براي يهوديان صادر گرديد و آنها آزاد گذاشته شدند تا به سرزمين مقدس بروند و از كمكهاي اين پادشاه برخوردار شدند(14) اردشير سوم : در زمان پادشاهي اردشير سوم، اين پادشاه يهوديان را وادار به پرستش ربالنوع آناهيتا نمود. (15) به دنبال اين فرمان در سالهاي 358 تا 338 قبل از ميلاد يهوديان سر به شورش برداشتند و در نقاط ديگري از ايران پراكنده شدند كه شامل هيركانيا و نقاط ديگري در جنوب ايران فعلي از جمله شوسيانا ميباشد (16) دانيال نبي : حضرت دانيال نبي از پيامبران بني اسرائيل ميباشد كه آرامگاهش در شهر شوش خوزستان و زيارتگاه مردم ايران ميباشد. اين شخص فردي از اسيران يهودا بود كه به سبب حكمت و دانش خود و تعبير خوابهاي بختالنصر جايگاه ويژهاي در نظر اين پادشاه پيدا كرد و رئيس رؤساي جميع حكماي بابل گرديد. در زمان بَلْشَصَر (پسر بختالنصر) در ضيافتي كه اين پادشاه ترتيب دادهبود ناگهان انگشتان دست انساني بيرون آمد و بر ديوار مطالبي نوشت كه حضرت دانيال آن نوشتهها را خواند و تفسير نمود:
"حُداوند سلطنت تورا به انتها
رسانده. سلطنت تو تقسيم گشته به ماديان و پارسيان بخشيده شدهاست. دانيال در دربار داريوش:
"و داريوش مادي در حاليكه شصت و دو
ساله بود سلطنت را دريافت* و داريوش مصلحت دانست كه صدوبيست والي بر مملكت نصب
نمايد تا بر تمامي مملكت باشند* و بر آنها سه وزير كه يكي از ايشان دانيال بود تا
آن واليان به ايشان حساب دهند و هيچ فردي به پادشاه نرسد* پس اين دانيال بر ساير
وزرا و واليان تفوق جست زيرا كه روح فاضل در او بود و پادشاه اراده داشت او را بر
تمام مملكت نصب نمايد * (18) "اوست كه نجات ميدهد و ميرهاند و آيات عجيب را در آسمان و زمين ظاهر ميسازد و اوست كه دانيال را از چنگ شيران رهايي دادهاست* پس اين دانيال در سلطنت داريوش و سلطنت كوروش فارسي پيروز ميبود* (20) پي نوشت: 1) عبدالمجيد ارفعي(1356)" فرمان كوروش بزرگ" 2) كتاب عزرا(1: 2-3) 3) همان منبع(1: 7-11) 4) همان منبع(1:2) 5) همان منبع(65:2) 6) 973 7) ماهنامة بينا فروردين 1378 8) 1973 9) كتاب عزرا(باب چهارم) 10)كتاب عزرا(باب ششم) 11)همان منبع(6: 13-8) 12)همان منبع(6: 14-15) 13)محمد قائمي(1349) "هخامنشيان در تورات" 14)نگاه كنيد به كتاب عزرا باب هفتم و كتاب نحميا باب دوم 15)حبيب لوي،تاريخ يهوديان ايران ج1 16) - (1973) 17)دانيال نبي باب اول تا ششم (با تلخيص) 18)همان منبع(6: 1-5) 19)همان منبع(باب ششم با تلخيص) 20)همان منبع(6: 28-29)
|
|