|
|
اين
متن، تلخيص و ويرايش شدة مقالهاي است از اليس ريوكين ترجمه : محمدجواد شمس فَريسيان،1 در كنار صدوقيان2 و اِسنيان،3يكي از سه فرقة كلامي4 (مكاتب فكري)5 است كه از زمان يوناتان حشمونايي6 ( متوفي 143 يا 142 ق.م ) تا هنگام خرابي معبد دوم7 بيتالمقدس در سال 68 ميلادي، در ميان يهوديان نشو و نمو يافت. به گفتة يوسفوس فلاويوس8 آنچه باعث تمايز فريسيان از ديگر فرقههاي كلامي شد، اعتقادات خاص آنان بود. زيرا آنان اعتقاد داشتند تمامي شريعت يهود كه از طرف خداوند نازل شده، در تورات موسي (ع) ثبت نشده است. همچنين معتقد بودند كه ميان تقدير و آزادي اراده (اختيار)، اثري متقابل و ظريف وجود دارد و ارواح همه فناناپذيرند. ارواح نيك، حيات جاوداني يافته و ممكن است به بدنهاي نيك انتقال يابند (تجديد حيات)، و ارواح شرير به عذاب جاودان محكوم ميشوند چنان كه يوسفوس اشاره كرده است، اين ديدگاهها و اعتقادات آن چنان در تودههاي مردم مؤثر واقع شد كه همة عبادات ديني و مناسك مقدس و آيينهاي پرستش خداوند، مطابق با شرح و توضيح آنان صورت ميگرفت. توصيف يوسفوس دربارة فريسيان به عنوان معلمان مقتدر شريعت شفاهي با رأي و نظر پولس رسول نيز هماهنگ است . پولس دربارة خودش گفته است : « من از نظر شريعت يك فريسي بودم ... و مطابق با شريعت فردي بيگناه بودم» (فليپيان ، 3:4-)، « در رعايت سنت ]سنت شفاهي آباء[ از همة يهوديان همسن خود سبقت ميگرفتم و بسيار بيشتر از آنان در اجراي تعليمات نياكانمان سبقت ميجستم و متعصبتر از آنان بودم» (غلاطيان ، 1:17-13). اين مطالب همچنين با گزارش مرقس در بارة فريسيان نيز مطابقت دارد. زيرا آنان حضرت عيسي (ع) را، به سبب آن كه شاگردانش سنت آباء را سبك ميشمردند، سرزنش ميكردند(مرقس،13:7). افزون بر آن با انجيل متي نيز هماهنگ است . در آنجا آمده است كه كاتبان (يعني فريسيان) شرعاً و از لحاظ قانوني برجايگاه موسي (ع) تكيه زدهاند (متي، 3:23-1). فريسيان با توجه به تصويري كه از آنان در «اناجيل اربعه» و«اعمال رسولان» ارائه شده، طبقهاي از معلمان شريعت بودند كه به سبب توانايي و مهارتشان در امور شرعي و دارا بودن رهبري ديني از منزلتي والا در ميان يهوديان برخوردار بودند. فريسيان نيز به نوبة خود از پدر آسماني سخن گفتهاند، كه چنان به يكايك بندگانش عشق ميورزد و به آنان علاقمند است كه براي هر فردي طريقِ دستيابي به زندگاني جاودان و رستاخيز را نشان داده است شرح و توصيف يوسفوس همچنين با ادبيات تنّايي9 (ميشنا،10 توسفتا11 و برايتوت12)، يعني مجموعة شريعت شفاهي نيز مطابق است. در اين متون، فريسيان با سوفريم13 (كاتبان) و حاخامي14 (حكيمان و دانايان) يكي دانسته شدهاند. بنا به گفتة يوسفوس و عهد جديد، آنان معلمان موفق شريعت دوگانه15 (شريعت مكتوب و شفاهي) بودند و در اين متون (در آثار يوسفوس و در عهد جديد) ]فريسيان[ در كنار صدوقيان كه منكر شريعت شفاهي و نيز منكر اعتبار و حجيت فريسيان بودند، قرار گرفتهاند. نام فريسيان مأخوذ از حرفنگاري يوناني كلمة عبري پروشيم،16 با پسوند جمع يوناني، است كه به معناي پارسايان است. اين نام احتمالاً لقبي بوده كه صدوقيانِ منكر مرجعيت فريسيان به اين معلمان اطلاق كردهاند. اين نكته از اينجا برميآيد كه در ادبيات تنايي، لفظ «پروشيم» - به معناي فريسيان – فقط در كنار صدوقيم17 (صدوقيان ) به كار برده شده است. با توجه به برداشت فوق و با فرض اين كه در بيشتر متون تنايي، لفظ عبري « پروشيم» به معناي فريسيان آمده است، دانشمندان برجستهاي همچون اميل شورر18 (1902م)، رابرت تراورز هرفور19 (1902م)، لوئيس فين كلشتاين20 و آخرين آنان، ياكوب نويسنر 21 (1971 م)، براساس يك متن تنايي به تعريف و توصيف فريسيان پرداختهاند. در آن متن آمده است كه جامههاي «عَمِهها آرِتص»22 براي پروشيم ناپاك محسوب ميشود. (حگيكا 18 ب ) مطابق اين متن، پروشيم روحانيانياند كه چنان بادقت و وسواس با پاكي و طهارت آييني سروكار داشتهاند كه به صورت يك انجمن درآمدهاند و خود را از جماعات بيمبالات و ناپاك، يعني «عَمِهها آرِتص» جدا كردهاند. اين محققان همچنين پروشيم را با «حَوِريم»23 (متحدان، شركاء يا دوستان) يكي پنداشتهاند، زيرا آنان نيز به دلايل مشابه خود را از ديگران جدا ميساختهاند. اين در كوشش براي تعريف اصطلاح «پروشيم» در تضاد هستند. تعريف نخست بر متوني مبتني است كه در آنها پروشيم همراه با صدوقيم ذكر شده، در حالي كه تعريف دوم براساس متوني است كه در آنها پروشيم كنار «عمه آرتص» قرار گرفته است. از آنجا كه تعريف نخست كه پروشيم را در كنار صدوقيم مينهد نه تنها با متون مسلم تنايي بلكه با گزارش يوسفوس و عهد جديد نيز مطابق است، اين تعريف ترجيح دارد. تعاليم و نهادهاي اساسي هستة مركزي اعتقادات و تعاليم فريسيان، قبول ايمان مبتني بر سه ركن اساسي است . اين ايمان سه ركني چنين ميگويد: (1) خداوند يگانه و چونان به انسان عشق ميورزد كه، (2) شريعتي دوگانه بر قوم خود بنياسرائيل نازل كرد، يكي شريعت مكتوب كه در پنج كتاب موسي (ع) اسفارِ خمسه و ساير كتب انبياء، نوشته شده، و شريعت شفاهي كه از حضرت موسي (ع) به يوشع24 و سپس به مشايخ و انبيا و سرانجام به فريسيان انتقال يافته است . بدينسان كه (3) هر كس اين شريعت دوگانه را بپذيرد ميتواند اميدوار باشد كه روحش حياتِ جاوداني و جسمش قيامِ پس از مرگ ]رستاخيز[ بيابد. به نظر ميرسد كه صدوقيان به اين سه ركن اعتقاد داشتند. آنان بر آن بودند كه خداوند فقط شريعت مكتوب تغييرناپذير را نازل كرده و در آن از زندگاني ابدي انسان سخني به ميان نياورده است. با اين حال، فريسيان، براساسِ اين ايمان سه ركني، اقتدار خود را بر صدوقيان ظاهر ساختند. اين ايمان سه ركني همچنين سبب ايجاد نهادهاي جديدي شد. نخستين نهاد هيئتي بود كه «بت دين هَگادُول»،25 يعني دادگاه بزرگ، يا «گريت بولي»،26 يعني شوراي بزرگ، ناميده شد. وظيفة آنان عبارت بود از: وضع قوانين شفاهي جديد براساس مسائل جديد روز و انتقال قوانين شفاهي كه قبلاًُ وضع شده بود. اين شورا متشكل بود از هفتاد و يك تن از معلمان مرجع و موثق شريعت دوگانه كه رياست آن را يك «ناسي»27 يا روحاني برگزيده (امير) برعهده داشت و در ضمن نمايندة اكثريت اعضا نيز بود و در مقابل، «آو بت دين»28 (پدر دادگاه) نمايندگي اقليت اعضاي آن شهر را به عهده داشت (نك: هگ،2/2). به ناسي و آوبتدين، عنوان «زوج»29 نيز اطلاق شده است ( عبري : zug جمع آن zugot ). اين زوجها ] دو مقام شورا[ از قبل از زمانِ قيام حشموناييان تا هنگامي كه مقام و منزلت ناسي بعد از مرگِ «هيلل»30 (متوفي 8 ميلادي) از حالت انتخابي به موروثي تبديل شد، فعال بودند. هر چند در اين دوره نيز مذاكرات الزامآور بود، و رعايت شريعت شفاهي كه پيشتر به تصويب رسيده بود، براي همه، ضروري بود، با اين همه هنگامي كه منصب ناسي موروثي شد، به دانايان اختيار پيروي از قوانين شفاهي مكتب «هيللي»31 يا قوانين مكتب «شمايي»32 داده شد. پس از خرابي معبد بيتالمقدس در سال 68 ميلادي، هر يك از معلمان صاحب مرجعيت ميتوانست قوانين شفاهي را كه براي او و شاگردانش معتبر و الزامآور بود، تدوين كند. كنيسا، با ثباتترين و پايدارترين نهادي بود كه فريسيان بنياد نهادند. هر چند بسياري از دانشمندان برآنند كه پيشينة كنيسه به دورة اسارت بابلي برميگردد، اما هيچ گواه و نشانهاي دال بر وجود كنيسه تا پيش از قيام حشموناييان در دست نيست. فقط بعد از آن كه فريسيان اعتقاد سه ركني خود را اعلا كردند، بر عبادت و قرئت اسفار خمسه و كتب انبيا تاكيد بيشتري شد. شخص براي دستيابي به ارتباطي مستقيم و بيواسطه با خداوند و براي نيل به حيات جاويد و رستاخيز، نياز به نهادي غيرديني (آييني) دارد كه در آن، در حضور ساير همكيشان، به يكتايي خداوند اعتراف كند (شِمَع)33 و «تفيلا»34 يعني دعاهاي هجدهگانه را نيز بخواند، كه در آن گفته شده است خداوند با رحمت واسعهاش مردگان را زنده ميگرداند . شريعت شفاهي فريسيان موجب پديد آمدنِ ميشنا، تلمودهاي بابلي و فلسطيني، ادبيات گائوني ، پاسخهاي قرون وسطايي و جديد، و مجموعههاي گوناگون قوانين يهود شد . همة اينها همچنان براي اكثر يهوديان موردِ توجه و تعيين كننده است افزون بر نهادهاي جديد، فريسيان مفاهيم جديدي در بارة خداوند و قوم اسرائيل عرضه كردند. اگر چه خداوند گاهي در كتاب مقدس با عنوان پدر تصور شده است، اما او پدر قوم خود است نه پدر فرد واحد. با اين حال، فريسيان نيز به نوبة خود از پدر آسماني سخن گفتهاند، كه چنان به يكايك بندگانش عشق ميورزد و به آنان علاقمند است كه براي هر فردي طريقِ دستيابي به زندگاني جاودان و رستاخيز را نشان داده است. فريسيان بيشتر بر اين ارتباط فرد با فرد اصرار ورزيده و از همين رو خداوند را به نامهاي جديدي ناميدهاند، از جمله او را «ماقوم»35 يعني حضور مطلق در همه جا، «هقادوش باروخ هو»36 يعني مقدس، مبارك و متبرك است او،- و «شِخينا»37 - يعني حضور دروني و فراگير خواندهاند. فريسيان معتقد بودند كه خداوند ابراهيم (ع) را به عنوان پدر براي قوم خود برگزيد تا آنان براي همة اقوام و مردمانِ زمين– نه فقط برايِ ذريّة ابراهيم– مبارك و مقدس باشند. فريسيان همچنين عضويت اسرائيل را براي هر آن كس كه سه ركن ايمان را بپذيرد، مجاز ميشمردند. مشخصة يك اسرائيلي واقعي عبارت بود از اعتقاد به اينكه خداوند شريعت دوگانه را نازل كرده و اين كه به كساني كه پايبند شريعتاند زندگاني ابدي و رستاخيز را پاداش ميدهد و آنان را كه مطابق احكام آن زندگي نميكنند با عذاب جاوداني مجازات خواهد كرد. مشركي كه اين اعتقادات به او نسبت داده ميشد در واقع عضوي از خانوادة يهود و صادقتر از صدوقياني بود كه گرچه در ميان يهوديان و اسرائيليان زاده شدند، اما منكر شريعت دوگانه و مجازات آخرت بودند38. فريسيان به عنوانِ يك طبقه، بيشتر شبيه معلمان مشايي و رواقيون بودند تا پيامبران و يا روحانيون. آنها در مقام مدافعانِ شريعت شفاهي، از آن كانوني براي تدوين تعاليم خود به شيوهها و اشكال و زباني غيرمقدس ساختند. از اين رو، هيچ يك از تعاليم خود را ثبت نكردند. قوانين(هلاخا)39 و اصول خود (اگادا)40 را بدون توجه به شرايط تاريخي منظم ساختند، و حتي در بيان عبادات و دعاها كه تنظيم ميكردند، هر گونه بيان شاعرانه را مردود دانستند و نيز روشهاي استدلال منطقي (يعني قياسي) را توسعه دادند و متون مدللي ارائه كردند . تاريخ هيچ يك از منابع حتي يوسفوس نيز به تاريخ و سرگذشت فريسيان علاقهمند نبودند، لذا براي بازسازي تاريخ اين قوم ميبايست از شواهد و نشانههاي غيرمستقيم بهره جست. منشاء احتمالي اين جنبش قبل از قيام حشموناييان بود، مواجهه با فرمان آنتيوخوس41 كه براساس آن هر يهودي وفادار به شريعت محكوم به مرگ ميشد، و نيز مواجهه با اين پرسش كه اگر، به ازاء شهادت در اين دنيا، پاداشي به دست نيايد، چرا فرد بايد در راه شريعت بميرد؟ از جمله عواملي بود كه سبب شد گروهي از سوفريم، در پاسخ به اين بحرانِ بقا، چنين اعلام كنند كه خداوند دو شريعت نازل كرده است، نه يك شريعت، و او به كساني كه از حيات خود دست ميكشند (به شهادت ميرسند)، زندگاني ابدي ميبخشد. حمايت اكثريت قوم يهود سوفريم را قادر ساخت كه مقام كاهن اعظمي صدوقيان را براندازند و از آن به بعد، كنيسة بزرگ را، به جهت نفوذ اقتدارشان بنيان نهند و در 143 ق. م. مقام كاهن اعظمي رابه يك غيرصدوقي به نامِ شيمعون حشمونايي42 اعطا كنند. از آنجا كه شيمعون (143-134 ق م ) و سپس پسرش يوحنا هيركانوس43 (134-104ق م) از طرف فريسيان به مقام كاهن اعظمي انتخاب شدند، لذا بر شريعت شفاهي مهر تأييد زدند. اما سرانجام هيركانوس از فريسيان گسست، قوانين غيرمكتوبشان را لغو كرد و زمينهساز جنگ خونيني شد كه در دورة كهانت اعظمي و حكومت پسرش الكساندر يانايي44 (103 – 76 ق م) رخ داد، سالومه الكساندرا45، جانشين الكساندر يانايي، با فريسيان از در صلح درآمد، اقتدارشان را بازگرداند و شريعت شفاهي را دوباره رونق داد. با اينحال، فريسيان براي هماهنگ كردن صدوقيان با خود، انتقام خونيني عليه رهبرانِ صدوقي تجويز كردند. فريسيان با قبول اينكه اساس و جوهر ايمانشان مستلزم آزادي در آموختن طريق وصول به زندگاني ابدي و رستاخيز است و نيز اين كه تمامي مظاهر عمومي دين، همچون اوقات نماز و عبادت در معبد، بايد مطابق اصول با مقررات شريعت شفاهي صورت پذيرد، اصول و تعاليم دو حوزة دنيا و دين را، با در نظر گرفتن موقعيت و رعايت تساهل نسبت به صدوقيان و اسنيان، تنظيم كردند. اين تعاليم مورد پسندِ مراجع و حكومتهاي سياسي، اعم از حشموناييان، هروديان يا روميان و نيز ديگر فرقههاي مذهبي قرار گرفت، مثلاً هنگامي كه كوپونيوس46 نخستين كارگزار رومي (9-6 ميلادي)، براي تعيين ميزانِ ماليات قابل وصول از يهوديان، اقدام به سرشماري كرد، فريسيان مردم را به همكاري تشويق كردند، زيرا روميان در حوزة ديني آنان مداخله نميكردند و هنگامي كه عدهاي از پيروان آنان بر سر اين مسئله با رهبرانشان اختلاف يافتند، اين اختلافات به تنهايي براي ظهور چهارمين فرقة كلامي – فلسفي كافي بود. اصول اين دو حوزه (دين و دنيا) همچنان به قوت خود باقي ماند تا اينكه در 65 ميلادي قيام بر ضد روميان درگرفت؛ هرچند فريسيان تا لحظههاي آخر ميكوشيدند كه از بروز آن ممانعت ورزند، بسياري از رهبران فريسي با بيميلي از شورشيان حمايت كردند و برخي نيز تسليم شدند و يكي از آنان به نام «يوحانان بن زكاي»47 موفق شد كه از محاصرة شهر اورشليم فرار كند. او وسپاسيانوس،48 فرمانده رومي، را متقاعد ساخت كه فريسيان به اصول آن دو حوزه، وفادار و ثابت قدم بمانند . شايد پايدارترين دستآورد فريسيان، تأكيد آنها بر مركزيت بخشيدن به فرد و اشتياق او براي وصول به حيات ابدي روح، و رستاخيز جسم باشد با سقوط اورشليم و سوختن معبد، فريسيان پيروزمندانه به عنوان رهبران بلامعارض قوم يهود ظاهر شدند. صدوقيان كه افرادي برجسته و ممتاز بودند، و همچنين اسنيان به عنوان يك گروه خاص از بين رفتند. نام فريسيان نيز منسوخ شد، زيرا اين نام را خود آنان به خود نداده بودند، بلكه دشمنان فريسيان، يعني صدوقيان، برآنان نهاده بودند. اهميت تاريخي فريسيان نخست با ارتقاء دادن خود به جانشينان حضرت موسي(ع) و با اعلانِ اينكه شريعتِ دوگانه تعيين كننده است نه فقط شريعت مكتوب، يهوديت را به كلي متحول كردند. شريعت شفاهي فريسيان موجب پديد آمدنِ ميشنا، تلمودهاي بابلي و فلسطيني، ادبيات گائوني49، پاسخهاي قرون وسطايي و جديد، و مجموعههاي گوناگون قوانين يهود شد. همة اينها همچنان براي اكثر يهوديان موردِ توجه و تعيين كننده است. دوم، فريسيان با اثباتِ اين عقيده كه هر فردي كه شريعت دوگانه را با اخلاص بپذيرد به حيات ابدي و رستاخيز نايل ميشود، رابطة فردي با خداوند را پايه گذاشتند، ايمان هر فرد را تقويت بخشيدند و او را عنداللزوم آمادة جانفشاني كردند. سوم، آنان با ايجاد پيوند ميان نجات فردي و ايمان خالصانه به شريعت دوگانه نه تنها موجبات رشد و فعاليت يهوديان را در دوره اسارت و پراكندگي فراهم آوردند، بلكه با بنيان نهادن مراكزي، مرجعيت و تأثير ديني بيشتري نسبت به آنچه در سرزمين اسرائيل بود اعمال كردند . چهارم، فريسيان با توفيق در جذب اكثريت يهود به اعتقاد به زندگاني جاويدان رستاخيز، زمينه را براي مسيحيت فراهم آوردند. اگر عيسي (ع) و حواريانش به زندگاني پس از مرگ اعتقاد نداشتند، ممكن نبود كه حواريان به قيام پس از مرگ او يقين كنند. عهد جديد گواهي است بر استفادة فريسيان از متون و نصوص مستدل و نظام عقلاني آنان و نيز روشهاي آنان در انتقال (شريعت) شفاهي، از طريق حكايات مستقل، نكتهها و گفتهها، تعاليم اخلاقي و معنويِ آنان و امتناع از به كار بردن شعر به عنوان وسيلهاي (براي بيان) شريعت، علوم و آداب نماز و عبادت. تعاليم فريسيان دربارة زندگاني جاويدان و رستاخيز، تأثير شگرفي، هر چند غيرمستقيم، در معتقدات ديني بعدي داشته است. پنجم، فريسيان با اقتباس نهادها و تشكيلاتِ يوناني- رومي، همچون «بولي» و با اخذ روشهاي استدلال قياسي و جذب الگوهاي يوناني – رومي در قانونگذاري و حكمت و فلسفه، پيروان خود را قادر ساختند كه، بدون آن كه هويت يهودي خود را از دست دهند، با تمدن يوناني– رومي كنار آيند. شايد پايدارترين دستآورد فريسيان، تأكيد آنها بر مركزيت بخشيدن به فرد و اشتياق او براي وصول به حيات ابدي روح، و رستاخيز جسم باشد. فريسيان و معلمان و روحانيان مسيحي و اسلامي، خداوند را اين گونه تصوير كردند كه آن چنان هر فرد انساني را دوست دارد كه آرزوي او را براي جاودانگي برميآورد، و همين سبب شده است كه احساس فرد نسبت به ارزشهاي ابدي فزوني يابد. منبع: معارف، نشريه مركز نشر دانشگاهي، دورة هيجدهم، شمارة 3، آذر- اسفند 1380
* اصل مقاله، ترجمة مقالهاي است از دايرة المعارف دين، با مشخصات ذيل : Rivkin, Ellis, ››Pharisces‹‹ . The Encyclopedia of Religion , ed. Mircea Eliade, New York, 1995, Vol. 11/pp. 269-272. 1- Pharisees. 2 - Saducees. 3 – Essenes. 4 – Haereseis. 5 -Schools of thought. 6- Jonathan the Hasmonean ، يا يوناتان مكابي، دومين پادشاه از خاندان مكابي يا حشمونايي است. مكابيان يا حشموناييان، نام خانداني يهودي كه در فاصلة 163 ق م تا 63 ق م بر فلسطين حكم راندند. 7- Second Temple يا هيكل دوم، در سال 352 ق م، يعني بعد از آنكه يهوديان پس از اسارت بابل دوباره به وطن خود بازگشتند ساخته شد و تا حدود 65 ميلادي پابرجا بود . معبد نخست همان معبد سليمان بود كه در حملة بٌختالنصر به اورشليم در حدود 422 ق م ويران شد . معبد دوم نيز در حملة روميان به اورشليم در حدود 68 ميلادي به كلي از بين رفت. 8- Josephus Flavius، از نويسندگان يهودي سدة نخست ميلادي است. برخي او را از خاخامهاي يهودي و از رهبران فريسيان دانستهاند. او در جنگ يهوديان با روميان– در قرن اول ميلادي – تسليم روميان شد. در همين دوره – و بعد از آن– دو كتاب مهم خود را نوشت كه عبارتند از: جنگهاي يهوديان (Jewish War)، تأليف در 75 ميلادي ، و روزگار باستان يهوديان يا تاريخ باستان يهود (Jewish Antiquities) ، تأليف در حدود 90 ميلادي . 9- Tannaitic، منسوب است ه تناييم (Tannaim) يا معمان شريعت شفاهي كه گروهي از ربيها يا خاخامها بودند و در فاصلة سالهاي 330 ق م تا 230 ميلادي به تدوين شريعت شفاهي و شرح و تفسير تورات پرداختند . مجموعة كوشش آنان مجموعة ميشنا بود. 10- Mishnah ، عبارت است از مجموعة تفسير تورات كه به اهتمام تناييم ( = معلمان ) صورت گرفت. ميشنا، در اصل، همان شريعت شفاهي است كه پيش از اين فريسيان آن را بسط دادند و بعدها ربيها آن را تدوين كردند . 11- Tosefta، مجموعهاي از برايتوتها و اصلاح عبري كه در لغت به معناي اضافي و الحاقي است كه منظور الحاقات به ميشناست كه ظاهراً براساس نظم و ترتيب ميشنا نيز تنظيم شده است . 12- The Beraitot جمع برايتا Baraita، كلمة عبري به معناي بيرون و در اصطلاح به معناي تكميل تعاليم ميشنا است و براي حل مشكلات تازهاي كه پديد ميآمده مورد استفاده قرار ميگرفته است. 13- Sopherim ، طبقهاي از فضلا و نويسندگان يهود كه نوشتن را هم بخوبي ميدانستند. آثار اين كاتبان از سنتهاي انتقال يافته از حضرت موسي عنوان شريعت شفاهي يافت تا از شريعت مكتوب متمايز باشد. نخستين معلمي كه رسماً عنوان كاتب يا سوفر يافت عزرا (Ezra)، كاهن و رهبر عبرانيان در سدة چهارم ق م، بود. در ضمن سوفريم به معني شمارنده نيز ميباشد چون چنان به آيات الهي علاقه داشتند كه تعداد حروف، آيات و فصلهاي هر كتاب از مجموعة كتب مقدس (تنخ) را ميدانستند. 14- Hakhamim جمع حاخام يا خاخام، از عالمان يهود كه به ربي يا ربن نيز شهرت دارند. لفظ حاخام يا خاخام با لفظ حكيم عربي يكي است. 15 - The two fold Law . 16- Perushim. 17 -Tseduqim. 18 -Emil Schurer. 19 -Robert Travers Herford. 20 -Louis Finkelstein. 21 – Jacob Ncusner. 22- ammei-ha-arets، منظور افراد بيسواد و بيدقت در اجراي فرامين شرعي. 23- Haverim ، واژهاي عبري به معناي متحدان، شريكان يا دوستان. 24 - Joshua. 25 -Beit Din ha-Gadol. 26 -Great Boule. 27 -Nasi 28 -Av beit din. 29 -Pair. 30- Hillel ، محقق و روحاني يهودي كه در سال 112 ق م در بابل ولادت يافت و بعدها در اورشليم اقامت گزيد و سرانجام در سال 8 ميلادي درگذشت. او روش خاصي در تفسير تورات پديد آورد. 31- منظور پيروان هيلل است. در اواخر سدةاول ق م. مقام ناسي به هيلل اعطا شد (32 ق م) او نسبتاً اهل تساهل و تسامح بود و از وفاتش، مكتب او به مكتب هيللي مشهور شد. 32- Shammai ، منظور پيروان شماي است. شماي و طرفدارانش در امور مذهبي متعصبتر و محافظهكارتر بودند. آنان بعدها تقريبا حذف شدند. 33- Shema ، قسمتي از تورات (سفر تثنيه) كه در هنگام اقرار به يكتايي خداوند خوانده ميشود. 34- Teffillah ، بر دعاهاي هجدهگانه اطلاق ميشود كه به عنوان نماز روزانه، روزي سه بار قرائت ميگردد. 35 -Maqom. 36 -ha-Qaddosh Barukh hu. 37 -Shekhinah. 38- منظور آن است كه آن گروه از فريسيان كه مطابق احكام و دستورات شريعت دوگانه عمل نكنند در آخرت مجازات خواهند شد. اين گروه از فريسيان هر چند مرتكب گناه شدهاند، اما از صدوقيان برتر هستند. 39- Halakah يا Halacha واژة عبري به معناي قانون، و قسمتي از تلمود كه دستورها و احكام مذهبي مستخرج از تفسيرهاي غيرمدون تورات در آن درج شده است. 40- Haggadot يا Haggada ، قسمتي از تلمود كه جنبة ادبي و هنري احكام شفاهي شريعت را با آوردن مثال و داستان و تشبيه و استعاره آشكار ميسازد. 41- منظور Antiochus ، آنتيوخوس اپيفانوس (175-164 ق م)، از سلوكيان شام است كه فلسطين را به تصرف خود درآورد و مشكلاتي كه او براي قوم يهود ايجاد كرد زمينهساز قيام مكابيان شد . 42-Simon the Hosmonean ، سومين پادشاه مكابي و برادر يهودا مكابي. 43 - John Hyrcanus. 44 - Alexander Yannai. 45- Salome Alexandra ، همسر الكساندر يانايي كه تا حدود سال 66 ق م بر يهوديان حكم راند. 46 – Coponius. 47- Johanan ben Zaccai ، رهبر فريسيان اورشليم پيش از ويراني هيكل در سال 68 و پس از آن در يَونِه به ترويج تعاليم يهودي پرداخت و موفق شد كه دين يهود را در يَونِه زنده نگاه دارد . 48- Vespasian ، سردار رومي كه در سال 66 ميلادي از طرف نرون مأمور جنگ عليه يهوديان شد و بعد از مرگ نرون در سال 69 ميلادي جانشين او شد و تا سال 79 ميلادي حكومت كرد. 49 – The geonic، اصل آن گائون gaon واژهاي عبري به معناي نابغه، علامه و جمع آن گئونيم geonim است و در اصطلاح عنوانِ افتخاري رؤساي مدارس ديني يهود بين سدههاي 6 و 11 ميلادي است كه مسئول انتشار و تبليغ تعاليم تلمود در ميان يهوديان بودهاند. |
|