فرانک عراقی
کارشناس ارشد روزنامه نگاری
زمستان 99
بهار،
فصل زیبای طبیعت در راه است. فصل نو شدن و دگرگونی... اما دو بهار است که شبیه
بهارهای گذشته نیست.
تقریبا یک سال از اعلام رسمی ورود کرونا به ایران گذشت، یک سالی که با بیم و امید
سپری شد .
چه عزیزانی که متأسفانه و ناباورانه خانواده هایشان را ترک کردند و رفتند. عده ای
نیز با این بیماری دست و پنجه نرم کردند و عاقبت پیروز شدند، تعدادی نیز در هراس
واگیری همه ی رفت و آمدهایشان را محدود کردند... اما خوشبختانه چندی است چراغ امیدی
روشن شده است. با ساخت واکسن و شروع واکسیناسیون در سایر کشورها خوش بینی ها جان
گرفته که می توان این بیماری را ریشه کن کرد .
در ایران اما با شروع موج چهارم کرونا و شیوع گونه ی جدیدی از آن، این بیم و امیدها
بیشتر جان گرفته است. خوشبختانه به زودی واکسیناسیون در ایران نیز شروع خواهد شد و
زندگی دوباره روال عادی خود را باز خواهد یافت.
چندی پیش مطلب طنزی در یکی از صفحات اجتماعی دیدم که توجهم را جلب کرد: آموزش نحوه
ی دست دادن با دیگران و در آغوش گرفتن عزیزان ... گویی که خاطره ای فراموش شده
است...
طنز تلخی که یک سال است گریبانمان را گرفته و حسرت آن را داریم. در آغوش گرفتن
عزیزان حالت خاطره به خود گرفته و حتی عده ای ابتکار به خرج دادند و سبک های خاص
برای جبران آن اختراع کردند. لباس های خاص، پرده های نایلونی مخصوص، دستکش و ماسک
های عجیب و جالب. حتی دیدارهای خانوادگی و دوستانه نیز بیشتر در فضای مجازی صورت می
گیرد، اما شوق دیدار دوستان و عزیزان همیشه شعله ور باقی خواهد ماند.
این که آزادانه و مثل گذشته ها از با هم بودن و کنار هم بودن لذت ببریم چندان هم
دور نخواهد بود، فقط اندکی صبر و همت می خواهد.
|