استاد رحمن دلرحیم
پژوهشگر و مدرس زبان و تعلیمات دین یهود
زمستان 99
تقدیم
به تمام معلمین
سلام بر جانشین انبیاء . سلام بر دارندهی آسمانیترین عشقها. سلام بر تربیتکننده
پاکیزهترین و نیرومندترین نسلها. سلام بر فرشتهی خاکنشین، و سلام بر مهر و
رنج. ای معلم، ترا در کجا تماشا کنم؟ در بهشت زیبای خدا که جایگاه انبیاء و
اولیاست؟ یا در افلاک که قرارگاه فرشتگان بیگناه است؟ یا در این جهان خاکی و در
حریم پاک مملکت به هنگام رنج بردن و خون دل خوردن؟ ای معلم عزیز، هر گاه تجلیات با
عظمت و پدیدههای مقدسی را میبینم نمیدانم چه حالی میشوم که بیاختیار به یاد
مقام آسمانی تو میافتم، هر گاه بر شکوه و عظمت آسمان و ستارههای ابهامانگیز
مینگرم هر دم مجد و جلال دریاها و اقیانوسهای بیانتها را بهخاطر میآورم، هر
وقت ابهت و صفای دشتها و جنگلهای فرحانگیز را به یاد میآورم نمیدانم چه احساس
میکنم که بیاختیار به یاد عظمت روح و صفای دل و بزرگی مقام تو میافتم.
آری روح آسمانی معلم از پاکی و صفا سرشته، با عظمت و وقار لبریز گشته و وفا آکنده
است. «معلم، سایهی لطف خدا است» و یا فرشته رحمتی است که به هواداری سعادت و
نیکبختی فرزندان جامعه خلق شده است. معلم عاشق بیآزاری است که از زحمت سوختن پروا
ندارد. انسان مقدسی است که سراپای وجودش از فداکاری و زحمت ساخته شده است و به خاطر
همین رنجها و فداکاریهاست که گاهی قهرمانها به وجود میآیند. نابغه-ها پیدا
میشوند. دانشمندان پا به صحنه میگذارند. پزشکان و مهندسان پدید میآیند . مخترعین
و مکتشفین و متفکرین و متعهدین خلق میشوند . آری، همه کس شخصیت خویش را پس از پدر
و مادر مدیون رنجها و فداکاریهای معلم میداند. به ستاره نگاه کن (ای معلم عزیز و
گرامی) که شب را شکستهاند بی تو شب من شبی بیستاره است. آفتاب را ببین که غول
تاریکی از مقابلش میگریزد. بی تو روز من آفتاب ندارد. چمنزار را نگر با لاله و
جویبار که زمزمهکنان روان است. بی تو دنیای من از صفای چمنزار و از زمزمه جویبار
خالیست. بی تو هیچم، نیستم. اگر میخواهی من بمانم، اگر میخواهی من نمیرم، هرگز
نمیر معلم. زیرا جهان چون باغ است و انسان چون درخت و تو باغبان این باغی و
پرورشدهندهی آن درخت. بزرگانی گفتهاند: در هر کشوری، دهقان و معلم بهترین
خدمتگزارند. دهقان نان میبخشد و معلم جان. تن نادان با مرده یکسان است و معلم در
چنین تن جان میدهد. این شاگرد کوچک به وجود تو معلم بزرگ افتخار میکند. تو بودی
که الفبای زندگی به من آموختی و با دلی گرم و سری پر شور آگاهم کردی و درس عزت یادم
دادی. پس هستی-ام از هستی تو است. به تو عشق میورزم و به وجودت مباهات میکنم و
یکی از افتخاراتم در طول زندگی این است که بر دستان پر برکت تو بوسه زدهام. به تو
سوگند میخورم و به خدایی که تو را آفرید و عزت داد قسم یاد
میکنم که تاکنون به غیر از خدا و انبیاء و اولیاء عظام او مدح کسی را نگفتهام و
اینک با سربلندی و با صدای بلند مدح تو میگویم. مدح تو باعث عزت من است از هیچکس
نشنیدهام که از تعریف گُل روبرگرداند و تو گُل زندگی من هستی.
معلم گرانقدر، تو را خوب میشناسم، با تو سالها
زیستهام در محضر مبارکت زانوی شاگردی به زمین زدهام و دست ادب به سینه گذاشتهام.
اگر چیزی دارم از تو دارم. چشمانم را تو باز کردی. زبانم را تو گشودی. درستگویی و
حقگویی را تو به من آموختی. تو گفتی که دم فرو بستن به گفتن، خطاست. تو فرمودی که
گفتن، به وقت خاموشی یک خطای دیگر است. تو درسمان دادی، تو بینایمان کردی. تو راه و
چاه را نشانمان دادی، تو بودی که کتب آسمانی را برای ما گشودی، تو به ما درس شجاعت
و شهامت و آزادگی و قناعت آموختی. پس تو همیشه باش، تو باش برای ما.
معلم عزیز و گرامی، زبانم از وصف کمالات و بزرگداشت مقام آسمانی تو عاجز است شاعران
بزرگ در مدح تو چه زیبا سرودهاند یکی از این بزرگان فرموده است: آموزگار گر چه
خداوندگار نیست، بعد از خدای، برتر از آموزگار نیست. در میشنا (تورات شفاهی) فصول
پدران فصل چهارم آیه 15 آمده :
מוֹרָא רַבָּךְ כְּמוֹרָא שָׁמָיִם
یعنی احترام استادت چون احترام خدا باشد.
امام خمینی رحمت الله علیه فرمودهاند : «شغل معلمی شغل انبیاء است» .
|