|
|
لئا دانیالی
پاییز 1401
کنیسای ملا یاقو درست بغل به بغل مقبره کمالالدین اسماعیل اصفهانی، خلاقالمعانی
است و از زیباترین و بزرگترین کنیساهای اصفهان است. سبب اشتهارش زیارت مقبره ملا
یاقو (ملا یعقوب) در سرداب کنیسا است که در اواخر دوره قاجار میزیسته و خرق عاداتی
به او نسبت دادهاند، در تقویم عبری کلیمیان روز بعد از لگ به عومر[1] هیلولا[2]ی
اوست. گاه زائرانی که حاجتی در دل داشتند هنگامی که قفل در ورودی سرداب را باز
میکردند نیت میکردند که گره از کارشان باز شود و با اشک و سوز دل مدتی را در
سرداب به راز و نیاز میگذراندند. این حاجت خواهی چنان ریشه دواند و رسم شد که روز
نهم آو که به زیارت قبور میروند جماعتی به زیارت ملا یعقوب میآمدند و در این روز
بسیاری از کلیمیان با زبان تعنیت[3] از سراسر ایران حول و حوش قبر ملا یاقو جمع
میشدند. مسلمانها هم که خبر شده بودند هر از گاهی دست به این دامن میزدند. از
این آیین زیارت قسمت گشایش قفلش به مذاق دزدان کاربلد و تردست خیلی خوش آمده بود و
در حدود سال ۱۳۹۳ با هیئتی حرفهای کلیه قفلها را گشودند و همه طومارهای تورات
نفیس و عزیز کنیسا را به سرقت بردند و حاجت روا شدند. کلیمیان اصفهان از این حادثه
مصیبت زده شده و تکان خورده بودند و معدود ایسرائلها[4]یی که هنوز در محله جوباره
سکنی داشتند احساس ناامنی میکردند و همه بیشتر از دست دادن توراتهای مقدس حسی از
دریغ و حسرت و توهین در دلها نشانده بود. این شد که انجمن کلیمیان اصفهان با مشورت
نیروهای امنیتی و انتظامی و اهالی کنیسا ترتیبی برای حفظ امنیت کنیسا دادند،
دوربینهای مداربسته نصب شد، دزدگیری با آژیری که گوش فلک را کر میکرد تعبیه شد که
اگر ساز و کار و رموز ساکت کردنش را نمیدانستی صدایش مغز انسان را در کسری از
ثانیه تهی کرده و کاسه جمجمه را به طبالخانهای بدل می کرد که بصلالنخاع از آن
فرمان نمیبرد. بر هر آنچه در و دریچه بود قفلها موکد بستهشد. از جمله بر در
آهنین ورودی سه غلاف جوش داده شد که قفلهای کتابی آن را میبست و یک قفل مغزی
چهارسوی فولادی در را حمایت میکرد. اما مسئولین کنیسا به همین بسنده نکرده بودند و
ابتکاری استثنایی و دست خراش در درب تعبیه کردند. دربچهای کوچک با در کشویی در
پایین در قرار دادند که قفلی آویزی ژاپنی بر آن زده بودند. بعد از باز کردن دربچه
باید دست نازک و لطیفی تا ساعد به داخل میرفت و قفل دیگری که از پشت زبانه در را
به مهمیزی با یک قفل کتابی چفت کرده بود باز میکرد. و این سلسله قفلها تقریبا
مشابه بر در دوم کنیسا که پس از گذشت از تونل تاریک و باریک و دراز ورودی به آن
میرسیدی تکرار میشد و بر در سرداب زیارتگاه هم همچنین. مراحل باز کردن در کنیسا
خودش به آیینی جداگانه تبدیل شده بود که باید براخا[5]ی جدیدی برای آن میسرودند.
باید حواست بود دکمههای لازم برای ساکت ماندن آژیر خطر را میزدی، کلیدهای متعدد و
سنگین را به نوبت بر هر قفل میآزمودی و در نهایت مراسم در آوردن دست از دربچه هم
بیشباهت به بریت میلا[6] نبود. چه بسیار مردان بیشه تدبیر با سیبیلهای پر پشت و
هیکلهای درشت که پس از درآوردن دستی که به دستان عِساو[7] بیشباهت نبود دیگر دست
خود را بازنشناخته و دستی یعقوبی یافته بودند. |
|