انجمن کلیمیان تهران
   

رمان «دورا برودر»

   

 

نسترن جاذب

بهار 1402

‌  

کتاب معرفی دورا برودر  اثر پاتریک  مودیانوکتاب دورا برودر، اثر پاتریک مودیانو، نویسنده‌ی فرانسوی، ترجمه نسرین اصغرزاده (انتشارات: افراز، 1393) اثری است جذاب که در آن سرگذشت گروهی از یهودیان فرانسه را به تصویر می‌کشد که به‌دلیل جنگ و اشغال سرزمینشان دچار مشکلات و مصائب بزرگی شده‌اند. دوره‌ی اشغال و وضعیت یهودی‌ها در پاریس از زمان نخستین رمان پاتریک مودیانو یکی از درون‌مایه‌های اصلی آثار او بوده‌است. این کتاب فقط یک رمان نیست، بلکه نوعی داستان‌سرایی است که با زندگی‌نامه‌ی خود او پیوند خورده است. در این اثر مودیانو تلاش کرده تا زندگی قربانیان جنگ را که در زندگی مدرن کنونی به فراموشی سپرده می‌شود به تصویر بکشد و طعم تلخ جنگ و آثار و پیامدهای آن را یادآوری کند.
مودیانو در سال ۱۹۸۹ با دیدن آگهی گم شدن دختری یهودی به نام دورا برودر در روزنامه‌ای قدیمی مربوط به جنگ جهانی دوم که در سال ۱۹۴۱ به چاپ رسیده بود، تصمیم می‌گیرد درباره‌ی این دختر و سرنوشت وی تحقیقاتی را انجام بدهد. این تحقیقات واقعی هشت سال به طول می‌انجامد و ماحصل آن کتاب «دورا برودر» است که در سال ۱۹۹۷ به چاپ رسید.

راوی در آغاز داستان می گوید:
هشت سال پیش در یک روزنامه‌ی قدیمی به نام شب پاریس که تاریخ آن 31 دسامبر 1941 بود، خواندم:
پاریس
گم‌شده دختر جوانی به نام دورا برودر پانزده ساله، قد یک متر و پنجاه وپنج سانتی‌متر، با صورت بیضی، چشم‌های طوسی متمایل به قهوه‌ای ... هر گونه اطلاعات را به نشانی پاریس، بلوار اُرنانو، پلاک 21، آقا و خانم برودر ارسال نمایید.
راوی ناخودآگاه توجه‌اش به این آگهی جلب می‌شود و خود را در آدرس‌ها و خیابان‌های منتهی به این آدرس می‌یابد و محل سکونت خانواده برودر را پس از چند سال می‌یابد و خاطرات پیش از جنگ برایش زنده می‌شود.
او به دنبال پیدا کردن نشانی از دورا برودر و والدینش به دفاتر ثبت مراجعه می‌کند و پس از مشکلات فراوان می‌فهمد که دورا برودر و والدینش قبلا در سال‌های 1937 و 1938 در هتل بلوار اُرنانو زندگی می‌کردند. او گواهی مبنی بر ولادت دورا یافت: دورا، جنسیت مونث، تاریخ تولد 17 آوریل 1907، نام پدر: ارنست برودر متولد وین (اتریش)، مادر: سسیل بوردژ.
دورا برودر در چهارده سالگی در یک مدرسه‌ی مذهبی شبانه‌روزی ثبت نام کرد که راهبه‌های مدارس مسیحی آن را اداره می‌کردند. راوی اشاره می‌کند که دلیل این که والدین دورا او را در مدرسه‌ی شبانه‌روزی مسیحی ثبت‌نام کردند مشخص نیست. آیا برای کوچکی محل سکونتشان بوده یا برای پنهان ماندن یهودی بودن دورا؟
در پاییز همان سال، روزنامه‌های دوم اکتبر فرمانی را چاپ کردند که بر اساس آن یهودیان باید در پاسگاه‌های پلیس سرشماری می‌شدند. ارنست برودر برای پرکردن فرم به پاسگاه پلیس در منطقه‌ی کلینیانکور رفته بود، اما نام دخترش را گزارش نداده بود. به هر کسی که سرشماری می‌شد، شماره‌ی ثبتی می‌دادند که بعدها روی «فایل خانوادگی» آن‌ها وجود داشت و آن را شماره‌ی «پرونده یهودی» می‌نامیدند. شماره پرونده یهودی ارنست و سیسل برودر 49091 بود، اما دورا هیچ شماره‌ای نداشت. شاید ارنست برودر به این ترتیب صلاح دانسته بود که او خارج از دسترس باشد.
در پیگیری و خبر گرفتن از دورا در دفتر بایگانی دانش-آموزان مدرسه‌ی شبانه‌روزی، زیر نام دورا برودر و در ستون «تاریخ و علت خروج» نوشته شده بود : «14 دسامبر 1941، به علت فرار از مدرسه.»
مدت مدیدی از دورا برودر هیچ نمی‌دانستم، از فرار 14 دسامبر به بعد و آگهی گم‌شدنش که در روزنامه‌ی شب پاریس به چاپ رسیده بود. سپس متوجه شدم که در 13 اوت 1942 یعنی هشت ماه بعد، در کمپ درانسی بازداشت شده بود. فرم نشان می‌داد که از کمپ تورل آمده بود. در حقیقت 13 اوت 1942 سیصد یهودی از کمپ تورل به درانسی منتقل شدند.
از خودم می‌پرسم 14 دسامبر 1941 دورا برودر در اولین لحظات فرارش چه کار می‌توانسته انجام دهد. شاید درست لحظه‌ای که جلوی در ورودی مدرسه‌ی شبانه‌روزی رسیده، تصمیم گرفته داخل نشود و تمام شب را در گذر از این منطقه تا زمان حکومت نظامی سرگردان بوده است.
آیا دورا بوردر مقدمات فرارش را از قبل با همدستی یک دوست فراهم کرده بود؟ آیا او در پاریس مانده بود یا هنگام تلاش برای ورود به منطقه‌ی آزاد بازداشت شده بود؟
ارنست برودر پدر دورا در ماه مارس 1942 دستگیر شد، یا دقیق‌تر این که در چنین روزی در کمپ درانسی زندانی شد. از انگیزه‌ها و علل این دستگیری هیچ ردی نیافتم.
پدری که سعی دارد دخترش را پیدا کند، گم شدن او را به پاسگاه گزارش می‌کند و در روزنامه‌ی عصر آگهی گم شدن او را چاپ می‌کند، اما این پدر خودش تحت پیگرد است. والدینی رد فرزندشان را گم می‌کنند و یکی از این والدین هم در 19 مارس ناپدید می‌شود، گویی زمستان آن سال، مردم را از هم جدا می‌کند، رد پای آن‌ها را به هم می‌زند و پاک می‌کند تا جایی که حتا به وجودشان شک کنید، و هیچ چاره‌ای نیست. همان کسانی که مسئول جستجو و پیدا کردن شما هستند، فرم‌هایی را تهیه می‌کنند تا پس از آن به طور مشخص شما را ناپدید کنند.
نویسنده همچنان پیگیری‌ها و یافته‌های خود از دورا را شرح می‌دهد تا نهایتا:
شب 12 اوت شایعه‌ای در تورل پخش شد که طبق آن تمام زنان یهودی و کسانی که به «دوستان یهودیان» شهرت داشتند، باید روز بعد به کمپ درانسی می‌رفتند. صبح روز بعد در حیاط پادگان اتوبوس‌ها رسیدند و دورا هم مثل بقیه جایی برای نشستن پیدا کرد.
در درانسی، بین جمعیت، دورا پدرش را پیدا کرد که از ماه مارس در آن‌جا زندانی شده بود. مانند تورل و بازداشتگاه استانداری پلیس، این کمپ از آن ماه اوت هر روز با سیل جمعیت بیشتری از زنان و مردان پُر می‌شد. اولین گروه‌ها در دسته‌های هزارتایی با قطار باری به منطقه‌ی آزاد رسیدند. صدها زن که از کودکانشان جدا شده بودند، به کمپ‌های پیتیویر و بون لارولاند می‌آمدند. در 15 اوت و روزهای بعد از آن چهار هزار کودک، وارد شدند، که با عجله روی لباسشان نوشته شده بود: «کودک بی‌هویت».
و چندی بعد همه عازم آشویتس شدند. 
 

‌ 

‌  


 



 

 

 

Up 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید