انجمن کلیمیان تهران
   

پیروان ادیان: تقابل، تحمل یا همزیستی؟

   

 

افشین تاجیان
مهر ماه  1387

مقدمه:
پیشینه ی بررسی مواضع صاحبان اندیشه های گوناگون در قبال یکدیگر، شاید به هنگام دوری باز گردد که اربابان آن اندیشه ها، پی به این "گوناگونی" بردند. از جمله بحثهای مطرح در این زمینه – که مورد علاقه ی عالمان "کلام" و معرفت شناسان (1)، هر دو بوده است – یافتن پاسخی بر این پرسش بوده که : "اگر ما پیرو دینی هستیم، و لذ این دین را بر حق می دانیم، نسبت به دیگرانی که از لحاظ دینی بر نهج دیگری هستند، چگونه موضعی باید داشته باشیم؟" البته این پرسش، به پیروان فرق و مذاهب مختلف درون یک دین، و از آن هم گذشته به طیف وسیع سطوح مختلف دینداری درون یک فرقه نیز قابل تعمیم است (و البته در این فرصت، به صرف بررسی مورد عمومی تر قناعت می کنیم)

در همایش علمی "امام موسی صدر" در دانشگاه مفید قم که ضمن آن میزگردی با شرکت تنی چند از استادان بلند پایه ی علوم اسلامی تشکیل شد، اندیشه های امام موسی صدر به عنوان یکی از پیشروان تفکر "همزیستی (تعایش) پیروان ادیان گوناگون" و استقرار این تفکر توسط ایشان در کشور لبنان مورد بحث و بررسی قرار گرفت. برگزاری این همایش در مهرماه گذشته، بهانه ای شد تا در این مجال، سخنی هر چند به ایجاز در همین باب بیان داریم، و درین رهگذر، با خصوصیات مواضع "تقابل، تحمل و همزیستی" آشناتر شده، به این نتیجه دست یابیم که "همزیستی پیروان اندیشه های مختلف"، فطری ترین، دینی ترین و منطقی ترین شکل ارتباطی میان ایشان است.
... پرسش این است : "اتخاذ چگونه موضعی از سوی ما – به عنوان افرادی که پیرو دینی هستیم – نسبت به آنان که بر نهج دینی دیگری هستند – شایسته است؟" .... و بدیهی است که ارایه ی هر پاسخی به این پرسش در مقام تئوریک، سرنوشت موضع ما را در نوع رفتار، اقدام و عمل تعیین خواهد نمود، و قابل ذکر است که در باور به پاسخی برای این پرسش نه فقط مبانی اعتقادی، که پارامترها و عوامل بسیار زیاد دیگری نیز تاثیر گذارند.
از دیدگاهی کلی، سه نوع پاسخ به پرسش مورد اشاره قابل تصور است:
1- "تقابل" به مفهوم رد مطلق "اندیشه ی دیگر" و سپس رد قایلین به آن اندیشه، از رایج ترین پاسخها به پرسش مزبور است. در این شکل از تفکر پیروان یک دین (یا اصولا یک اندیشه)، قوام و تثبیت اندیشه ی خود را منوط به حذف اندیشه های (نادرست) دیگر یا اندیشه های مزاحم – یا رقیب – می دانند، یا اقل این حذف را در راستای تحکیم موضع خود، اگر نه واجب، عملی مفید قلمداد کرده، آن را نشانی از وفاداری کامل به اندیشه ی خود و موجب رضایت خد.اوند – به عنوان صدرنشین اندیشه ی آنها و فقط آنها – قلمداد می کنند.
در موضع "تقابل"، آنچه مطرح است، کاستن از حجم گستره ی نظام فکری "دیگر" و افزودن به گستره ی خودی – از هر طریق و شیوه ی ممکن – است. در اینجا گفتگو با دیگری اصولا مطرح نیست، یا صرفا در حدی موضوعیت می یابد که بتوان از آن به عنوان روشی در جهت "کاستن و افزودن" فوق الشاره سود برد. در نتیجه ی چنین تفکری، پیرو یک دین، به پیروان دیگر ادیان به چشم دشمنان بالقوه ای خواهد نگریست که در صورت فعلیت، حذف فیزیکی خود وی را در پی خواهند داشت. (2)
در نهایت، این شیوه ی فکری، در آنجا به تجلی عملی خواهد انجامید که قایلین به آن، از دو دین یا فرقه گوناگون در کنار یکدیگر قرار گیرند ... و البته حافظه ی تاریخ را از تبدیل این "همجواری" به "رویارویی" خاطره بسیار است، از جدلهای عنادورزانه و کینه توزاده و حذف اندیش گرفته (3) ... تا سوزاندن آدمیان در دادگاههای تفتیش عقاید و جنگهای نظامی گسترده، کشتارها و قتل عامها و ... و همگی به نام دفاع از دین یا نوعی اندیشه.
هر چند با آغاز قرن بیستم و رویکرد بخش عظیمی از نیروهای فکری به پهنه ی مطالعه و تفکر تحقیقی (4) و تکیه بر اطلاعات، موجبات میل دینداران به کسب آگاهی درست از دیگر ادیان فراهم آمد، و لذا نگرش "تقابل" نیز جایگاه نظری خود را تا حدودی از دست داد، اما برخی میراثهای برجای مانده از تفکر سنتی – به این شیوه، بعضی کینه جویی های تاریخی و بالاخره وجود مبانی سیاسی دخالت کننده در نظامهای فکری موجب شده است که نه تنها در دنیای امروز بازهم شاهد حضور و حتی رشد اندیشه ی تقابل در برخی جهات باشیم (5)، که متفکرانی چون دکتر "سامویل هانتینگتون" از "رویارویی تمدنها" (6) بر مبنای اختلافات فکری و فرهنگی در جهان قرن بیست و یکم سخن گویند.(7)
2- "تحمل" (8) نیز پاسخی دیگر به جهان کثرت زده ی فکری بوده است. در این نگرش، نباید با دگراندیشان مقابله ی حذفی داشت، چرا که شرایط – و یا قوانین حاکم اجتماعی – چنین اقتضا می کند. آنان مقبول و مورد پسند نیستند، قلبا میل داریم که وجود نداشته باشند (یا لااقل کنار ما نباشند) اما حالا که متاسفانه هستند، برای ایجاد جامعه ای آرام و جهانی مورد پسندتر، برای ایجاد زمینه ی زندگی آرام و بی نزاع خودمان و به منظور عدم تحریک افکار عمومی، از حق مسلم خود مبنی بر حذف ایشان گذشت کرده، به "تحمل" ایشان تن در می دهیم و با اکراه برای ایشان حق حیات و برخی حقوق شهروندی قایل می شویم. بدیهی است که این شیوه ی فکری "تقابل" را نه تنها نفی نمی کند بلکه خود نیز – اگر موانعی اجتماعی و سیاسی وجود نداشته باشد – به سطح آن فرو می غلتد.
"تن در دادن به اراده ی مقدر خد.اوندی" نیز می تواند زمینه ساز تحمل دیگری – و با درجه ای بالاتر از آنچه بیان شد – باشد، اینگونه که بگوییم : "عجیب است که خد.اوند، به جز ما، اینان را هم خلق نموده است، ای کاش چنین نمی کرد! اما لابد حکمتی در میان بوده ...، و حالا که او خلق کرده، ما هم رضا می دهیم و تحمل می کنیم".
3- و بالاخره، نگرش "همزیستی میان پیروان اندیشه های گوناگون"، سومین نوع پاسخ و واکنشی دیگر به پرسش مورد نظر است.
در این دیدگاه، قایلین به اندیشه های گوناگون، اولا نه تنها همجواری و همراهی و یگانگی را بر تقابل و رویارویی ترجیح می دهند، که آنرا از نعمات و آیات الهی و نوعی حضور در جلوه ی پر گسترده ی گلستان رنگارنگ معرفت می بینند ...، و ثانی این همراهی و همزیستی، نه از سر اجبار و اکراه یا تجمل اجتماعی، که از اعتقادی ژرف و اعتمادی قلبی برمی خیزد.
اعتقاد و اعتماد و بزرگمنشی و فراخ اندیشی و کرامت و تساهل و خلوصی نشات گرفته از نهادینگی اصولی در ذهن و قلب آدمی:
3-1: " ... خد.اوند انسان را به شکل معنوی خود آفرید." (تورات، سفر برشیت، 9 : 6)
احترام به مقام شامخ نوع انسان به عنوان مقام جانشین حضرت حق بر کره ی ارض، جلوه ای از آفرینش و آیتی از قدرت کبریایی، و توجه و تمرکز بر "انسانیت" انسان پیش و بیش از توجه به چگونگی "اندیشیدن" یا اعتقادات وی به ایمان؛ این مفهوم که "تن آدمی شریف است به جان آدمیت" و انسان به موجب انسان بودنش از حقوقی شهروندی و احترامی ذاتی برخوردار می شود. احترامی قرین عشق و همنشین با دوستی به آنگونه که در قاعده ی "زرین" (9) ، مورد تصرح تورات نیز قرار گرفته است:
"همنوعت را مانند خودت دوست بدار" (وییقرا، 18 : 19) . این اصل که در تمامی ادیان به گونه ای مورد اشاره قرار گرفته است، بدون شک همچون دیگر مبانی معنویت الهی ریشه در سرشت حق جوی آدمیان دارد.(10).
3-2 باور به اینکه نکته که "حقیقت"، به شکل کامل و مطلق آن، فقط نزد ما نیست. چه بسا دیگران را هم حظی و بهره ای از حقیقت و معرفت باشد، و لذا ما و آنها بتوانیم در بستر همزیستی فکری و فرهنگی، به گستردن سفره هایی مشترک نیز توفیق یابیم واز خوان یکدیگر نصیبی بریم، و شناخته ها و برداشتهای خود را شناخته های دیگران ضمیمه، تصحیح و تنقیح نماییم. این امکان را لااقل محتمل بدانیم که "حقیقت" در یک جلوه و جامه محدود نشود. و چه بسا تماشای از زوایای گوناگون، جلوه های گوناگون، و اندامهای متکثر، جامه هایی متکثر از "حقانیت" را موجب گردند. و شاید آن حقیقت دلربا، و آن محبوب شیرین، تماشا کردنی و گنجانیدنی در یک جلوه و یک جامه نباشد و از همین رو، خود، به خواست خود، با صد هزار جلوه برون آمده است:
با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
و چه بسا که هر کس با "صداقت و جدیت" در راه کسب و تجربه حقیقت بکوشد، به میزان صداقت و جدیتش، به اندازه ی "دغدغه ی حقیقت داشتن" و "درد محبوب داشتنش" و به همان مقدار که کوشیده، اهل نجات باشد و از شفقت و رحمت برای بهرمند گردد (حتی اگر به نتیجه ای نظری متفاوت با دیدگاههای ما برسد)
... و باور به اینکه جمال و جلال خد.اوندی، نه فقط در میان ما، که در همه جا گسترده است:
"تمامی نقاط زمین مملو از جلال اوست" (یشعیا، 6 : 3 و براخوت 43 ب) و باور به این نکته که حقیقت مطلق – به شکل اکمل آن – فقط نزد خد.است، و ما، آدمیان متوسط الحال، صرفا به فراخور استعداد و دانش خود، هر یک، به بخشهای از آن دست می یابیم. چه بسا – به قول مولانا – هیچیک شمعی کامل در کف نداشته باشیم و با دیدگان ضعیف خود، پیل عظیم و چند وجه "حقیقت" را در تاریکخانه به جستجو بنشینیم ... .
در کتب مقدس یهود، همین اصل اخلاقی به انسان گوشزد می شود که : "شرافت و اهمیت و احترام فقط نزد تو و برای تو نیست ..." بلکه همنوع تو نیز از این صفات بهره دارد ... . (آووت ربی ناتان، فصل 15)
3-3 : باور به این نکته که اشاعه ی صلح و یگانگی و معنویت واقعی، جدی ترین ارکان مورد تاکید ادیان و همچنین، مهم ترین نیاز و مصلحت دنیای امروز است، دنیایی تشنه ی صلح و معنویت (11).
اگر حضور ادیان، گسترش جدل و جنگ و جنجال را در پی داشته باشد، آیا نتیجه ای معکوس نداشته اند؟
تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی
تورات اشاعه ی صلح و دوستی بین انسانها را بر احترام به نام بزرگ الهی نیز ارجح دانسته است (بمیدبار ، 5 : 23) ، و ربی مئیر – از دانشمندان یهودی – با الهام از همین نگرش، برای اشاعه ی دوستی در جوامع، تا پای از میان رفتن احترام خود نیز تلاش می نموده است (یروشلمی سوطا ، 2 ، دال)
3-4 : در نظر داشتن این نکته که ادیان، صرف برای معتقد ساختن ما به چند واقعه تاریخی خاص ظهور نکرده اند . بلکه مقصود آنان، القای پیام بسیار عمیق تر و باطنی تر و مهمتری بوده است. آیا در نظر گرفتن هدف ادیان در حد اتصال اذهان و نفوس آدمیان با چند واقعه تاریخی خاص، نگرشی فروکاستنی و ساده سازانه (12) در مورد آنان نیست؟ و از شان آنان نمی کاهد؟ وقایع تاریخی اگر چه مهمند، اما خود دین نیستند، بلکه نحوه ی تحقق عینی و خارجی دینند. مغز ادیان، فارغ از پوسته ها، گامی و راهی در "اخلاقی تر کردن" و "معنوی تر کردن" آدمیان و ایجاد رشته ی الفت میان ایشان و مقصود است، و هر چه واقعه ای در این اخلاقی تر کردن و معنوی تر کردن سهمی و نقشی داشته باشد، به میزان همان سهم و نقش باید مورد تاکید واقع شود، و به همان میزان باید مورد موضوعیت و دارای قداست تلقی شود.
لذا هر چند ادیان در وقایع تاریخی شان – و در شکل ظهور – مُفترقند، اما در موضوع ظهور مشترکند، و توجه و تاکید بر همین محورهای اصلی می تواند سر منشا و موضوع گفتگوی ادیان و همزیستی آنان باشد. بسیاری از آیات و عبارات کتب مقدس یهود، نعمات ا.لهی و پادشهای غایی را، نه ویژه ی یهودیان، که متعلق به کسانی دانسته که خصوصیات مورد نظر معنوی را همچون "عدالت، بندگی، نیکوکاری و پاکدلی" دارا باشند:
"دروازه ها را بگشایید تا عادلان که امانت را نگاه می دارند، به درون آیند." (یشعیا، 26 : 2)، "این دروازه ی خد.اوند است که عادلان و نیکوکاران از آن داخل خواهند شد." (مزامیر داوود ، 118 : 20)، "ای عادلان و نیکوکاران! با خد.اوند شادی نمایید" (میزامیر داوود، 33 : 1) "خد.اوندا ، به خوبان و پاکدلان خوبی بکن" (مزامیر داوود ، 125 : 4)
... آری، مبانی مشترک ادیان، و از جمله "توحید، جاودانگی انسان و اصل وحی" و نیز مساله سعادت واقعی بشر، دوستی ا.لهی، معنویت، عرفان و اخلاقیت انسان و ... می تواند به عنوان محورهایی بر گفتگوی میان ایشان قرار گرفته، همزیستی واقعی و قلبی پیروان را به ارمغان آورد، که دوستداران خد.ا را همان رشته اُلفت به هم پیوند می زند ...، هر جا که باشند و هر گونه که به ظاهر عمل کنند ...، و وعده ی ا.لهی، بر فلاح و درخشش و طلوع خورشید گونه ی آتش حقیقت نهفته در دلهای گرم ایشان است:
"... و دوستداران خد.ا، همچون خورشیدی، در اوج طلوع خواهند کرد ... ".(داوران، 5 : 31) .
پی نوشتها:
1- در اینجا، مقصود از "معرفت شناس"، محقق درجه دومی علوم است، یعنی ناظری بی طرف به علوم با دیدگاهی از بالا و بررسی کننده ی آنها. (احتمالا با احساس اعتقاد نسبت به یکی از آنها یا حتی بدون این احساس)
2- در نگاهی ایثارطلبانه و مومنانه از سوی دیندار قایل به این اندیشه، نه حذف خود وی، که هراس از غلبه ی اندیشه ی باطل و لذا حذف – یا خدشه وارد شدن به – اندیشه ی بر حقش، انگیره ی اصلی موضعگیری او را بنا می کند.
3- و مسلما در اینجا، منظور، جدلهای منطقی و خردورزانه ای نیست (تعداد آنها هم البته در تاریخ زیاد است) که از سر صداقت و دغدغه ی طلب داشتن و حقیقت جویی و حق طلبی صورت پذیرفته اند. جنگ و جهاد علیه عنادورزان با اندیشه ی ا.لهی هم بحثی جداست که در تمامی ادیان، مورد قبول و لازم بوده است.
4- در جانشینی تفکر تقلیدی
5- رفتار "صربها" با مسلمانان بوسنی و نیز عملکرد صهیونیستها، از نمونه های بارز حضور این شکل از تفکر در جهان معاصر است.
6- Crash of Civilizations
7- در تئوری بیان شده ی مزبور، به طور خلاصه، جهان از هفت یا هشت تمدن عمده متشکل است که روند تحولات آتی جهانی، و نیز رشد انحصار گرایی تدریجی فکری در ایشان، موجبات یک رویارویی عظیم میان آنها را – با مقدمه ی تلاقی های فرهنگی و دینی – پدید خواهد آورد.
8- Endurance
9- Golden Rule
10- و اگر چنین نبود، ثمراتی چون مبانی متجلی در تلاش فکری صادقانه ی آدمیان ("همچون اعلامیه ی حقوق بشر") چگونه می توانست از این شجره ی پاک به عمل آید؟
11- که البته به اعتقاد این قلم، استقرار صلح و نیاز به معنویت واقعی، نه فقط ویژه ی دنیای امروزه که ویژگی همه ی ادوار بوده است، و به واقع، دنیای ما – علیرغم آنچه معمولا بیان می شود – از اعصار گذشته بدتر نیست (پرداختن به این مصداق، مجالی دیگر می طلبد).
12- Simplification



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید