انجمن کلیمیان تهران
   

شور و سماع و سبقه مذهبي آن نزد اديان سامي

   

 

لئا دانیالی
مهر
1385
 

سامی-Samiانسان براي بيان احساسات خود در هنگام دعا، شادي، عزا و يا نقل روايات علاوه بر سخن گفتن از حركات صورت و بدن خود نيز براي ابراز و انتقال احساسات خود استفاده مي‌كند. خم و راست شدن به هنگام خواندن نمازها يا متون مذهبي، ذكر خداوند و انبيا، جنباندن سر، حركت دست‌ها، به هوا جستن، بر سر و سينه زدن و در نهايت رقص و پايكوبي نشانه‌هاي بروز عواطف انسان است. در تعريف سماع مي‌توان گفت: بيان يك ذكر يا يك نام به توالي و در استمرار آن حركات سر و دست‌ها و به وجد آمدن و چرخ زدن به دور خود تنها يا با ديگران است. در اين گفتار سعي كرده‌ام كه شور و سماع و پيشينه آن را در ميان عرفا و اديان سامي جستجو كنيم. هر چند سماع نوعي رقص است، رقصي در حضور خداوند و براي خداوند و از ابتداي آفرينش و قبل از به وجود آمدن اديان در ميان اقوام مختلف به عنوان حركاتي براي سپاس و حركات آييني وجود داشته است. آن چه در مورد معني كلمه سماع مي‌توان گفت، نخست آن است كه به معني شنيدن و گوش فرا داشتن به ابيات يا اصوات است و سپس سرودها و هر آواز كه شنيدن آن موجب شور و شوق و جذبه گردد و شنونده را خوش آيد چنان كه براي اين معني شواهد بسياري در ادبيات فارسي وجود دارد از جمله: كليله و دمنه: سپس آن مزدور چنگ برداشت و سماع خوش آغاز نهاد يا سعدي: ترا كه دل نبود عاشقي چه داني چيست. ترا كه سمع نباشد سماع ننيوشي و سپس به معني رقص مي‌رسيم و دست افشاندن . چنان كه اشاره شده: سعدي : من رميده دل آن به كه در سماع نيايم كه گر به پاي دريايم به در برند به دوشم و در اصطلاح صوفيانه و عارفانه آن به معني وجد و حالت مشايخ در وجد و پايكوبي .و دست‌افشاني صوفيان منفرداً و جمعاً با آداب و تشريفاتي خاص و آوازي است كه حال شنونده را منقلب گرداند سمت به سوي عشق خداوندي. پيدايش سماع تاريخ نشان مي‌دهد از آغاز آفرينش آن روزگاران كه انسان خود را شناخته و شايسته تفكر و تصميم‌گيري دانسته موسيقي را نخستين انعكاس التهاب و شور و هيجان دروني خود ديده است كه در خارج از وجودش تحقق يافته و موجب حالت وجد و حال و طرب و نشاط گرديده و زماني هم حزن و اندوه. اما در عين حال اثر تسكين‌دهنده و آرامش با خود به همراه داشته. و اما درباره زمان پيدايش مجلس شور و سماع اطلاع دقيقي در دست نيست لكن سماع سابقه‌اي مذهبي داشته و از زمان‌هاي بسيار دور در پرستش‌هاي مذهبي و پرستش‌گاه‌ها معمول بوده است و به شنودگان رقت قلب مي‌بخشد. و قدر مسلم كه در صدر اسلام سماع به آن صورت كه در مجالس صوفيه برگزار شده وجود نداشته تا در سال 245 هجري كه ذوالنون مصري از زندان متوكل آزاد گرديده، صوفيان در جامع بغداد به دور او گرد آمده و درباره سماع از او اجازه گرفتند قوال شعري خواند و ذوالنون هم ابراز شادي كرد. سماع در آيات و احاديث اسلامي حسين حيدرخاني كه در كتاب خود با عنوان سماع عارفان، تحقيق مبسوطي را پيرامون اين موضوع انجام داده است در تصريح به وجود سماع در قرآن آياتي از نقل مي‌كند كه هيچ كدام اشاره صريحي به اين موضوع نداشته‌اند از قبيل آيه ميثاق كه مي‌فرمايد: «الست بربكم؟» همه ارواح مستغرق لذت آن خطاب شدند و چون در اين عالم شنودند در حركت و اضطراب آمدند. جايگاه سماع و سابقه آن در ديگر اديان: تيتوس بوكهارت و ابراهيم عزالدين در تحقيق خود پيرامون سماع در كتاب درآمدي بر آيين تصوف چنين بيان مي‌دارند. چون آهنگ موجود در آيات مقدس، خود را بر حركت تنفس تحميل مي‌كند، پس آهنگ و ريتم تنفس نيز در جاي خود به كل حركات بدن تحميل مي‌شود. در اين جا اصل رقص مقدسي نهفته است كه در مجامع تصوف اجرا مي‌شود، اين عمل بسيار قابل اعتناست، چون در دين اسلام رقص و موسيقي جايي ندارد چرا كه يكي شدن با حقيقت روحاني يا الهي از طريق رسانه، نوعي ريتم و آهنگ آسماني در دورنمايي مذهبي كه تمايز دقيق خاص بين خالق و مخلوق را حفظ كند، وجود ندارد. از اينها گذشته براي امحاي رقص از عبادت دلايل عملي نيز وجود ندارد، چون رقص مذهبي، روان را پريش و منحرف مي‌سازد. با وجود اين رقص نوعي پشتيباني روحي بسيار مستقيم و ازلي را ارائه مي‌دهد از اين رو به صورت منظم و غيرمنظم در عرفان اديان توحيدي به كار مي‌رود و اگر بخواهيم به ترتيب به سابقه آن در اديان سامي بازگرديم قبل از اسلام در مسيحيت به اشاراتي در مزموري از انجيل مي‌رسيم كه مي‌گويد: بگذار آنها با رقص خود نامش را ستايش كنند و بگذار با دايره زنگي و هارپ به ستايش او برخيزند، همچنين انجيل ديگر، از كودكي مريم عذرا صحبت مي‌كند كه به روي پلكان مذبح رقصيده است، بعضي از آداب عاميانه اين نتيجه‌گيري را پيش مي‌آورد كه اين الگوها در قرون وسطي مسيحي مورد تقليد قرار گرفته است، سن ترزا از اهالي آويلا همراه با راهبه‌هايش با ساز تنبور رقصيده‌اند. در يهوديت در اشارات تورات و همچنين در عرفان يهوديت نيز رقص مقدس وجود دارد و الگوي خود را از رقص مقدس داوود در مقابل تابوت عهد اقتباس كرده. در تورات و تهيليم به آيه‌هاي مستقيمي در اين باره برمي‌خوريم: و مريم نبيه، خواهر هارون، دف را به دست خود گرفت و همه زنان از عقب وي دف‌ها گرفته رقص‌كنان بيرون آمدند. پس مريم در جواب ايشان گفت: خداوند بسرائيد زيرا كه با جلال مظفر شده است، اسب و سوارش را به دريا انداخت. و داوود با تمامي قدرت خود به حضور خداوند رقص مي‌كرد و داوود به ايفود كتان ملبس بود پس داوود و تمامي خاندان اسرائيل تابوت خداوند را با آواز شادماني و آواز كرنا آوردند چون تابوت خداوند داخل شهر داوود مي‌شد ميكال دختر شاول از پنجره گلدسته داوود پادشاه را ديد كه به حضور خداوند جست و خيز و رقص مي‌كند پس او را در دل خود حقير شمرد. و بارها در مزامير داوود مضمون رقص و موسيقي براي خداوند تكرار شده است: و پسران صهيون در پادشاه خويش وجد نمايند و نام او را با رقص تسبيح بخوانند و با بربط و عود او را بسرايند. زيرا خداوند از قوم خويش رضايتمندي دارد، مسكينان را به نجات جميل مي‌سازد. او را با آواز و كرنا تسبيح بخوانيد او را با بربط و عود تسبيح بخوانيد او را با دف و رقص تسبيح بخوانيد. امروزه نيز در ميان برخي از يهوديان (از جمله حصيديم) انجام رقص مقدس قبل از نماز روزانه رواج دارد. همچنين در ميان صوفيه آرامگاه مولانا جلال‌الدين بلخي در قونيه ميعادگاه دراويش و سماع‌كنندگان بسياري است.



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید