انجمن کلیمیان تهران
   

انتخاب کن زندگی را تا زنده بمانی تو و نسل تو (دواریم 19-30)

   

 شیوا آقابالا
نشریه متانا مهر
 
1388

ثروتمندی در ساحل دریا مشغول گردش بود که ناگهان دلفین غول پیکری را دید که امواج دریا آنرا به ساحل پرتاب کرده بودند و در حال تقلا بود. آن شخص بلافاصله آمولانس خبر کرد و هنگامی که گروه پزشکی رسید و پرسید فرد بیمار کیست، او به دلفین اشاره کرد! گروه امداد برای او توضیح داد که آنها به انسانها رسیدگی می‌کنند و نه حیوانات. آن ثروتمند که یکی از دوستداران پرو پا قرص حیوانات بود مایوس نشد و به دکتر بابت رسیدگی به دلفین، ده هزار دلار پیشنهاد کرد! دکتر پرسید: با او چکار کنم؟ و ثروتمند پاسخ داد: او را بلافاصله به اورژانس نزدیکترین بیمارستان منتقل کن زیرا او محتاج تنفس مصنوی فوری و احیا می‌باشد. آژیر را روشن کن و خودم هم به شما ملحق می‌شوم. با زحمت فراوان دلفین را سوار آمبولانس کردند و با شتاب و آژیر گوش خراش بسوی بیمارستان شتافتند. ولی در اوژانس، پزشکان از رسیدگی به دلفین ممانعت کردند و ثروتمند را به باغ وحش رجوع دادند. اینجا هم آن ثروتمند می‌دانست چطور می¬توان به راحتی دکترها را قانع کرد تا به این «مشتری محترم» به خوبی رسیدگی کنند. فورا دست در جیب برد و پاکتهای پر از دلار را بین کادر پزشکی پخش نمود. لازم به گفتن نیست که همه دکترهای بخش اورژانس و روسای سایر بخشها شیفتهای خود را ترک کردند و سراسیمه به اورژانس رسیدند و داوطلب نجات دلفین نگون بخت شدند. خیلی سریع این خبر پخش شد که پولدار بزرگی یک دلفین به بیمارستان آورده و هر کس بتواند او را شفا دهد پاداش شایسته‌ای در انتظار اوست. در عرض چند دقیقه اورژانس پر از دکتر شد. دکتر چشم، مردمک را معاینه می‌کرد. دکتر قلب الکترودهای نوار قلبی را به او چسبانیده بود و . . . به تدریج بدن دلفین پر از دستگاههای مختلف شد که به او متصل می‌گردید و اعضای مختلف داخلی او را چک می‌کرد. ولی بدبختانه دلفین از پذیرش درمان سرباز می¬زد و همچنان بالا و پایین می‌پرید و بین مرگ و زندگی دست و پا می¬زد.
عاقبت یکی از پرستاران پشنهاد کرد دلفین را در وان پر از آب بیندازند شاید نجات پیدا کند. به محض افتادن دلفین به درون آب، بلافاصله از خود علائم حیات نشان داد. همه سیم و دستگاهها را از بدن او کندند و او را دوباره سوار آمبولانس نموده و به ساحل دریا آورده و با احترامات لازمه به دریا، درون آب و محل زندگی‌اش بازگردانیدند.....
امروزه به جای زندگی واقعی، اقسام لذایذ مشابه به انسان ارائه می‌شود: گردش خارج از کشور، اتومبیل‌های آخرین سیستم و باشکوه و غیره و غیره. والدین نیز از فرزندان سرکش خود می‌خواهند «بچه‌های خوبی» باشند تا در عوض، انواع جایزه‌های چشمگیر و پول‌های جیبی هنگفت دریافت کنند ولی همه اینها دوامی ندارد و دوباره همان آش و همان کاسه! چرا که تمام این چیزها وسایل زنده کننده نیستند بلکه برعکس!!!
تنها یک راه حل ساده و عالی وجود دارد و بس، «زندگی را انتخاب کن!» زندگی بر پایه‌های مستحکم تورا !!!



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید