انجمن کلیمیان تهران
   

عروج در سقوط

   


نشریه پرواز-
اردیبهشت 138
8

 

عروجنگاه خود را به بالا دوخته است؛ به سمت بالا اوج مي گيرد و کمتر به اطراف و پايين خود توجه دارد؛ گويي تنها مسير شناخته شده به سمت بالاست؛ غافل از اينکه زير پايش مأوايي براي او نيست.
بر تلاش خود مي افزايد و با نيرويي دو چندان به ريسمان آرزو چنگ مي زند. هرچه اوج مي-گيرد، اطراف و پايين خود را کمتر مي بيند. ناگهان خود را در ميان و زمين، بي پناه مي يابد و ريسمان رو به بالا را سست احساس مي کند. زميني در زير پاي او وجود ندارد و ريسمان اتکايش نيز در حال پاره شدن است. آوايي به گوش مي رسد. ريسمان را رها مي کند و چنگ به طنين آوايي مي زند که در گوشش نجوا مي کند. خود را رها شده مي-يابد که پروازکنان ميان آسمان و زمين است. زماني به هوش مي-آيد که قدم بر زمين نهاده و آوا کماکان در گوشش نجوا مي کند، «پروردگارا! لبانم را بگشا تا دهانم مدح تو را گويد. »



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید