انجمن کلیمیان تهران
   

به بهانه تولد سهراب

   


نشریه پرواز
- آذر  
1390- شماره 28

 

"زنگ نقاشي، دل خواه و روان بود خشكي نداشت. به جد گرفته نمي شد. خنده در آن روا بود، معلم دور نبود، صورتك بِرو نداشت." آنچه كه خوانديد برگرفته از كتاب «اتاق آبي» نوشته‌ي سهراب سپهري است كه در واپسين سال‌هاي زندگي خود نوشته است. وقتي اين متن را خواندم ياد دوران مدرسه افتادم، هميشه زنگ نقاشي يک تك زنگ كوتاه بود و هيچ كس جدي نمي‌گرفتش در صورتي كه مي‌شد بين آن همه درس خشك، از آن لذت برد. فكر مي‌كنم علت اينكه در مدارس ما زنگ نقاشي جدي گرفته نمي‌شود بر مي‌گردد به طرز فكر افراد جامعه و يا شايد هم مسئولين آموزش و پرورش، شايد به اين فكر مي‌كنند كه مبحث مهمي نيست كه آينده‌ي جامعه نيازمند آن باشد. و اگر به اين فكر كنيم كه واقعاً چه باعث شده كه اين باور را داشته باشند مي‌توانم در جوابي بگویم كه جامعه ايراني و حتي جامعه كليمي به طور كلي درك دقيقي از زيرمجموعه رشته‌هاي هنرهاي تجسمي كه يكي از آنها حرفه‌ي نقاشي است ندارند. نقاشي براي اين دسته از افراد فقط به معناي مهارت طراحي و بازسازي فضاي اطراف، اشيا و يا طبيعت است و فقط هم به صرف لذت بردن ويا استفاده‌ي تزیینی از آن. در صورتي كه هنر نقاشي از همان ابتداي غار نشيني بشر فقط استفاده‌ي تزیینی نداشته و نخواهد داشت، زيرا رنگ، خط و تعدادی سطح مخصوصاً در نقاشي مدرن امروزي، حرف‌هاي زيادي براي گفتن دارند و هميشه گوياي مسائل و مشكلات جامعه و آگاه ساختن مخاطب از آن بوده‌اند. از اين رو از آنجا که نقاشي به روانشناسي نيز مربوط است افرادي كه پابه اين عرصه مي‌گذارند از لحاظ نوع زندگي، ارتباط با هم نوع، طرز فكر و ويژگي اخلاقي به رشد قابل توجهي مي‌رسند كه اين امر براي جامعه آنها علاوه‌ بر آثاري كه براي فرهنگ‌سازي و يا سنت شكني‌هاي لازم خلق مي كنند مفيد است. همچنين در تمام دنيا بالاترين كمك‌هايي كه در مجموعه‌هاي خيريه انجام مي‌شود مربوط به برخي از حراج‌‌هاي كريستي و ديگر حراج‌ها بوده است. اگر به كشورهاي پيشرفته دنيا توجه كنيم مي‌بينيم كه اكثر آن‌ها به هنر نقاشي و نقاش اهميت خاصی مي‌دهند و اين جدا از موفقيت‌هاي علمي، صنعتي و ... نیست تا جامعه‌اي را پيشرفته بنامند. به طور كلي جاذبه‌هاي هنري كه هر مرز و بوم دارا است باعث جذب توريست مي‌گردد كه اين جاذبه به پيشرفت اقتصادي هم كمك خواهد كرد. يك موضوع ديگر كه ذهنم را مشغول كرده است دغدغه‌هاي امروزي پدر و مادرهاست كه بر مي‌گردد به اهميت يادگيري يك نوع ساز و يا شايد هم چند نوع! بدون در نظر گرفتن علاقه و يا حتي استعداد‌هاي ذاتي فرزندان اين دغدغه فكري آنقدر پر اهميت شده است كه هيچ آموزشگاه موسيقي را خالي نمي بينیم. البته نكته‌ي مثبتش اين است كه عده اي را از بيكاري نجات داده است. دليل اين اهميت در عده‌ايي از افراد كاملاً واضح است: 1. چشم هم چشمي، 2. داشتن ويترين كاري پر زرق و برق اين حرفه، 3.اثبات باهوش بودن فرزندانشان به اطرافيان. متاسفانه عده‌‌اي به هنر با ارزش موسيقي اين گونه نگاه مي كنند و شايد دليل اينكه موسيقي را نسبت به رشته‌هايی مثل: عكاسي، نقاشي، حجم و غيره بيشتر انتخاب مي‌كنند اين باشد كه هنرهای نام برده هنوز به عنوان يك شغل و يا مدرك دهن پر كن جا نيافتاده است که اميدوارم هرگز هم اين گونه نشود چون براي اين دسته از افراد كه به سِمَت علاقه‌مند‌ند رشته‌هايی مثل پزشكي و مهندسي بهترين گزينه است. در اين جا قصد ندارم حرفه‌هاي مختلف را زير سوال ببرم زيرا در جامعه پزشک ها و مهندسينی داريم كه غير از خدمت به چيز ديگري فكر نمي‌كنند و بر عكس هنرمنداني هستند كه با گذاشتن يك كلاه پردار يا بلندکردن موهايشان خود را هنرمند مي‌دانند. اميدوارم بزودي زنگ های نقاشي فقط يك تك زنگ نباشد تا شاهد سهراب سپهری-های دیگر باشیم و درك اغشار از نياز جامعه به هنرمند بالا برود.
و در آخر 15 مهر ماه سالروز تولد سهراب سپهري رابه تمامي هنر دوستان تبريك مي‌گويم.



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید