انجمن کلیمیان تهران
   

يادداشت هاي پراكنده

   


نشریه پرواز
- اسفند  1390- شماره 29

 

قبل از هر چيز بايد از چاپ شدن شماره قبلي پرواز ـ28ـ و به موقع رسيدن آن از تمامي عوامل به خصوص مهندس آبايي شديداً تشكر كنم. انتشار دو شماره با اين فاصله ی كوتاه و تقريباً بدون سوتي و ايراد و اشكال در صفحه بندي و تايپ و ... در عين ارتقاي كيفيت پرواز تقريباً امري كم سابقه بوده كه مهم ترين عامل آن هم پروژه جان كاه صفحه بندي و متعلقات بوده است. البته اين صحبت ها به معناي ضعيف شمردن و یا نادیده گرفتن زحمات دوستان صفحه بند قبلي نيست، ولي بايد اعتراف كرد مهندس آبايي ره يك و نيم ماهه را تقريباً ده روزه براي ما طي كرد.
***
سال 1390 هم تمام شد و رفت با خبرهايي كه اميدواريم هرچند خيلي خفيف و ضعيف در سال 91 تكرار نشود. خبرهايي مثل تورم، تحريم،‌ تجاوزهاي گروهي، اسيدپاشي، ‌قتل هاي ناموسي، تفكيك جنسيتي، سهميه بندي جسميتي،‌ فرار مغزها و ...
***
و اما مي رسيم به جشن افتخارآفرينان كه حرف هاي زيادي در مورد آن دارم. اول برنامه كه با حركت مجري ها در ميان حضار و احوال پرسي و ابراز محبت آنها با افتخارآفرينان شروع شد كه قرار بود حركتي متفاوت باشد ولي ... (قضاوتش بمونه با حضار) خلاصه برنامه شروع شد و ريتم خوبي هم داشت كه يك دفعه بخش با عنوان تقدير از افتخارآفرينان ديروز شروع شد و كلاً برنامه را از ريتم انداخت، حوصله همه را سر برد، به جاي 15 يا 20 دقيقه يك ساعت به طول انجاميد و هيأت مديره ی سازمان و انجمن را توامان زير سوال برد.
سعي مي كنم به صورت خلاصه به ايرادات و ضعف هاي اين بخش ـ كه صرفاً نظرات خودم هم نيست ـ اشاره كنم. اول اينكه قراردادن اين بخش در جشن افتخارآفرينان هيچ موضوعيتي نداشت. صِرف نامگذاري افرادي كه قرار بود از آن ها تقدير شود به نام افتخارآفرينان ديروز براي قراردادن آن در جشن افتخارآفرينان ايجاد موضوع نمي كند. افرادي كه از آن ها تقدير شد و مورد احترام همه افراد جامعه هم هستند، زحمت كشان جامعه بودند و نه افتخارآفرين. افتخارآفرين تا جايي كه ما مي دانيم به كسي گفته مي شود كه به عنوان يهودي در جامعه اكثريت افتخاري كسب كرده باشد. اين را هم باز بايد براي جلوگيري از سوء تفاهمات ذكر كنم كه قصد هيچ گونه ارزش گذاري مثبت يا منفي بر عملكرد اين افراد را ندارم. به نظر من تقدير از اين افراد مي شد در مكان و زماني بهتر و مرتبط با آن مراسم و يا حتي به صورت اختصاصي صورت گيرد.

دوم اينكه تعويض مجري هاي برنامه براي اين بخش خاص و سپردن مسئوليت آن به فردي خارج از حيطه و چهارچوب سازمان دانشجويان به هيچ عنوان نمي تواند قابل توجيه باشد. اين ايراد بيش از همه به هيئت مديره سازمان وارد است كه چگونه اجازه ی انجام اين كار را دادند و با تصميم خود به نوعي استقلال سازمان و اقتدار آن را تا حدودي مدنظر قرار ندادند. سوم هم اينكه آن همه به درازا كشاندن مطلب از سوي مجري برنامه و خسته كردن حضار لطمه زيادي به برنامه و ساختار آن وارد كرد. اينجا هم باز ايراد به هيئت مديره ی سازمان وارد است كه چرا سعي در كنترل برنامه و هدايت آن چه قبل از اجرا و چه هنگام اجراي آن نداشتند. به هر حال اميدوارم ديگر شاهد چنين ضعف هايي در تصميم گيري ها و برنامه هاي سازمان نباشيم و و تريبون سازمان را در اختيار فرد يا افرادي خارج از چارچوب اين نهاد و متمايل به اجراي نمايش و خودنمايي به جاي مجري‌گري نبينيم. و از آن طرف سازمان هم به علت يكسري شرايط خاص،‌ مجبور به مصلحت انديشي هايي نشود.
4 ) آلبوم آخر رضا يزداني ـ ساعت فراموشيـ هم چنگي به دل نزد. البته نبايد از حق گذشت و گفت چند تا از آهنگ هاي اين آلبوم،‌ مانند آهنگهاي 4،11و 13 كارهاي دوست داشتني و قابل توجه اند.
بعيد هم مي دانم در اين مدت كار شاخصی هم در حوزه ی موسيقي به بازار آمده باشد. پس عجالتاً با همان آلبوم هاي قبلي و تك آهنگ هاي رضا يزداني و بعضاً گروه هاي موسيقي زيرزميني، رپ و راك سر مي كنيم تا ببينيم بعداً چه مي شود.
5) اخيراً فيلمي ديدم از وودي آلن ـ كه در شماره 27 پرواز نام او وولي آلن ذكر شده بود ... ـ به نام نيمه شبي در پاريس
Midnight in Paris . بد فيلمي نبود. ماجرايش اين بود كه نويسنده اي آمريكايي يك شب در پاريس وارد ماشيني مي شود كه او را به ساليان قبل مي برد؛ دوران همينگوي، سالوادور دالي، اسكات فيتن جرالد، پابلو پيكاسو و ... اين ماجرا هر شب براي اين نويسنده تكرار مي شود و در طي آن هر بار او با تعدادي از اين مشاهير آن زمان ديدار مي كند و صحبت هاي مختلف و بعضاً جالبي ميان آن ها ردوبدل مي‌شود. به نظرم فيلم ارزش يكبار ديدن را دارد، ضمناً كارلا بروني همسر جناب ساركوزي هم در اين فيلم نقش كوتاهي را باز مي كند.
6) چند ماه پيش يكي از روزنامه ها واژه اي را در مورد يكي از مجريان شبكه هاي ماهواره اي به كاربرده بود و شايد بهتر است بگوييم براي او ساخته بود كه شديداً توجهم را جلب كرد، »ساسي مانكنيسم سياسي« ... بله، اين روزنامه آن فرد را نماد ساسي مانكنيسم سياسي خوانده بود و ... به راستي كه واژه ی غريب و قابل تأملي است. من هم بد نمي بينم با همين سبك و سياق چند واژه ی ديگر بسازم تا بلكه در پرواز و ساير مطبوعات مورد استفاده قرار گيرد: »جنيفر لوپزيسم اجتماعي«، »فَردينيسم شخصيتي«، »مايكل جكسونيسم رواني«، »آنجلينا جولينيسم لُجستيكي« و ...



 

 

 

Back Up 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید