انجمن کلیمیان تهران
   

دور دنیا در جستجوی زنان معرفی کتاب «جنس ضعیف اثر اوریانا فالاچی»

   

 

نشریه پرواز شماره 50 مرداد 1397

جنس ضعیفجنس ضعیف اثر اوریانا فالاچی، روزنامه‌نگار ایتالیایی، گزارشی خاطره‌وار از وضعیت زنان مشرق زمین است. بعضا رد چرایی آن را از دوران باستان می‌گیرد و به سال1961 -سال انتشار کتاب- پیوند می‌دهد، تا برای مخاطب خود با هر طیف جنسیتی روایت کند که «چه‌طور طی قرن‌ها جنسیت اختیار آدمی را به زیر سایه خود کشانده است!»
چاپ اول این اثر در سال ۱۳۳۷ با ترجمه‌ی ویدا مشفق از بازار کتاب ایران سر درآورد ، بعدها انتشارات نگاه ترجمه‌ای از یغما گلرویی را هم منتشر کرد.
عنوان کتاب در ابتدا چنین پیش برداشتی را رقم می‌زند که گویی کتاب به پیروی از گفتمان‌های «جنبش‌های برابری‌خواهانه‌ی زنان» آن دوران سرشار از داستان‌های محدودیت‌ها و ستم هایی است که در جوامع شرقی نسبت به زنان روا داشته‌اند؛ در صورتی که ترجمه‌ی تحت‌اللفظی آن «جنس بی‌فایده» یا «بی‌خاصیت» است و داستان دیگری را به دنبال دارد؛ اینکه اصلا چرا اوریانا فالاچی به دنبال تهیه‌ی چنین گزارشی بر می‌آید.
در مقدمه نویسنده تعریف می‌کند که پس از آن‌که دفتر روزنامه به او پیشنهاد تهیه‌ی گزارشی را در مورد زنان شرقی می‌دهد، دلش به تهیه‌ی چنین گزارشی نیست«مگر زن‌ها نژاد به خصوصی هستند که باید در مطبوعات موضوع جداگانه و خاصی را نسبت به آنان اختصاص داد مثل ورزش و سیاست و ...» انگار که عنوان چنین مطالبی خودش به تبعیض جنسی بیشتر دامن بزند، اما در همنشینی دوستانه با دختری جوان در میان دردِ دل و هق هق گریه‌اش جمله‌ای را می‌شنود که انتظار ندارد از دختر موفق و


1- Oriana Fallaci
مستقلی چون او بشنود «تو فکر می‌کنی اگر بتوانی کارهایی که مردها می‌کنند انجام دهی به خوشبختی دست یافته‌ای؟ به هر حال ما زن‌ها جنس بی‌فایده‌ای هستیم !» این کلمات رای او را برمی‌گرداند و به این نتیجه می‌رساند که تهیه‌ی چنین مطالبی چقدر می‌تواند راهگشا باشد!
به این ترتیب سفر اوریا نا فالاچی آغاز می‌شود و او مسیر پاکستان-هند –مالزی- سنگاپور-هنگ کنک- ژاپن و هاوایی را در پیش می‌گیرد تا به نگارش شرایطی بپردازد که حاصل تعریف های از پیش تعیین شده‌ی جامعه نسبت به جنسیت است و فرصتی فراهم می‌شود تا ما از صدقه سری قلم روان نویسنده به پای سخن قشر مختلفی از زنان بنشینیم تا با جنبه‌های مختلف زندگی شان آشنا شویم؛ ازنحوه‌ی لباس پوشیدن و خودآرایی‌شان گرفته تا شرایط کار و ازدواج.
مثلا در پاکستان ازدواج به دنبال ماجرای عاشقانه اتفاق نمی‌افتد و با یک قرارداد بین دو خانواده،‌ عروس کم سن و سال با حال نزار و چشمان بسته پا به خانه‌ی مردی ناشناس می گذارد. خود زنان پاکستانی انتخاب شوهر را تحقیرآمیز می‌دانند؛ چند همسری هم به قوت خود پابرجاست.
اما در هندوستان سرزمینی که در آن الهه‌های تعقل و ثروت و موسیقی، زن هستند ورق برمی‌گردد؛ تعداد زن‌های صاحب منسب زیاد است و این زنان بودند که حتی بدون آن که گاندی دعوتشان کرده باشد دوش به دوش او علیه مالیات نمک دست به مبارزه مدنی زدند و لباس تنشان خبری از استعمار چندین ساله نمی‌دهد و چنان دل‌بسته ی آنند که حین ورزش هم نمی خواهند آن را از تن دربیاورند! سال‌هاست که قانون، چند همسری و ازدواج خردسالان را منع کرده است و دولت مبارزه با فقر را در گرو همکاری زنان این کشور می‌داند و به دنبال آگاهی آن‌ها به روش‌های ضد بارداری است. ولی این دنیای همه‌ی زنان این خطه نیست بعد از مرگ شوهرشان دیگر نمی‌توانند ازدواج کنند و جامعه چنان محدودیت‌هایی برایشان قائل است که مرگ خود را ترجیح می‌دهند. در کشوری که به تعدد باورها معروف هست یقینا سنت‌های بسیاری وجود دارد که استقلال را از زنان بگیرد .
در دل جنگل‌های کائوچوی مالزی مادرسالارها در کلبه های چوبی‌شان هستند تا کلیشه‌های جنسیتی برعکس را به رخ بکشانند، زنان صاحب زمینی که هستی‌شان وام‌دار ملک است و حتی زمان جنگ حاضر به ترک آن نبودند و با پشتکار وصف ناشدنی برای به ثمر رسیدن محصولات زمین‌شان تلاش می‌کنند. تعجبی هم ندارد که این علت‌العلل را تنها به فرزندان دخترشان به ارث بگذارند و در عوض برای پسرشان روکش طلای دندان‌های خود را سرمایه کنند. فرزندان‌شان نام خانوادگی مادر را یدک می‌کشند و از او حرف شنوی دارند، خودشان همسرشان را انتخاب می‌کنند حتی با تجاوز به آن بخت برگشته در جنگل؛ اگر طرف مرد کاری از آب درآید با آن‌که در منزل مادرش سکونت داده شده هر وقت که مادرسالار تمایل به ملاقات داشته باشد شوهر را به درگاهش می‌پذیرد.
قدمتشان به دوران ماقبل تاریخ برمی‌گردد زمانی که مردها مزارع را به منظور شکار ترک می‌کردند و زنان ارباب زمین به حساب می‌آمدند اما امروزه تعداد پیروان این سبک از مادرسالاری رو به اندک است.
در چین سرخ، زنان برای آن‌که خود را از چنگال سنت های غیرمنصفانه کنفسیوسی رها کنند راه طولانی را طی کردند و با آغوش باز به استقبال ارزش‌های جامعه‌ی سوسیالیستی رفته اند، انقلاب مائوتسه تونگ2 لباسی مشابه مردان به تن‌شان کرد و چنان آن‌ها را به کار در کارخانه‌ها بست که دیگر مجال بروز زنانگی نماند؛ البته در نگاه زنان این مسئله می‌ارزید به رهایی از باندهایی که با آن پایشان را می‌بستند تا مبادا اندازه‌اش از ۹ سانتی‌متر تجاوز کند. خود نویسنده معتقد است پیش از آن‌که انقلابی در کار باشد


2- Mao Zedong
این اصلاحات در ذهن خود زنان شکل گرفته بود و پیشرفت‌های صورت گرفته را نمی‌توان آن چنان مدیون انقلاب دانست.
در ژاپن سرزمین گیشاها اوضاع به چه قرار است؟ زنان ژاپنی به فرمانبرداری و نزاکت معروف‌اند. بعد از جنگ جهانی دوم با وجود شکست کشورشان از جنگ، شرایط به نفع‌شان تغییر کرد با شکست مردانی که بنابر باور عموم می‌بایست شکست‌ناپذیر باشند مناسبات جنسیتی معنای خود را از دست داد؛ کم کم لوازم الکتریکی سر از آشپزخانه‌ها درآورد و با به کار گیری روش های ضد بارداری، وقت آن را پیدا کردند تا به شغل‌هایی که پیش از آن مردانه به حساب می‌آمد دست پیدا کنند تا جایی که خود را به کرسی‌های مجلس رساندند و در سال ۱۹۴۶ طبق قانون از حق طلاق نیز برخوردار شدند!
سرانجام به پنجاهمین ایالت آمریکا -جزایر هاوایی- می‌رسیم در آن‌جا نویسنده نتوانست چنان رد عمیقی از زنان اصیل و خاص آن منطقه پیدا کند؛ قرن‌ها پس از کشف این جزایر و آمیخته شدن تمدن‌شان با فرهنگ کاشفانش، زنان آن ناحیه تفاوت چندانی با همتایان غربی خود نداشتند. در نتیجه با بیان توصیف‌های وسوسه‌برانگیز و تاریخچه‌ی قبل و بعد از کشف این نواحی، این فصل بیشتر شبیه سفرنامه شده است.
در پایان نویسنده از نیویورک راهی خانه‌اش – ایتالیا- می‌شود و بدین ترتیب فرصت را غنیمت می‌شمارد تا با مرور تمام حقوقی که شامل حال زنان ایالات متحده شده، این پرسش را مطرح کند که آیا آن‌ها را خوشبخت می‌داند یا خیر؟
 



 

 

 

Back Up 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید