انجمن کلیمیان تهران
   

گریه پر برگت

   

 

نشریه پرواز شماره 52 بهمن 1397

دوباره در آسمان دعوا شده
ابرها افتادند به جان هم 
اولش در حد مکالمه بود اما الان چند دقیقه‌ای می‌شود که صدایشان اوج گرفته.
فکر می‌کنند هر که صدایش از دیگری بلندتر باشد پیروز نبرد است. ای کاش یکی از آن‌ها کوتاه بیاید و بغضش بشکند... چه‌قدر گریه‌ی پر برکتی می‌شود. اما انگار هیچ یک قصد کوتاه آمدن ندارند...
بوووووومب 
عجب صدایی بود!!!!... فکر کنم دارند ستاره‌ها رو به زمین پرت می‌کنند. امیدوارم زهره تونسته باشه تاحالا خودشو قایم کرده باشه؛
 نکند برایش اتفاقی بیفتد؟ اون تنها کسی بود که در بچگی آرزوهام رو براش می‌گفتم و از فرسنگ‌ها فاصله براش دست تکان می‌دادم.
پس چرا ماه کاری نمی‌کند؟؟به آسمان نگاه می‌کنم... نیست! رفته!
معلومه اون هم بعد از 6 ماه سکوت مطلق تابستان تحمل این همه سر و صدا رو نداره. امیدوارم زهره رو هم با خودش برده باشه.
جرقه‌ی وحشتناکی چهره‌ی آسمون رو مثل گچ سفید کرد. در چشمان آسمان سایه ابرها را دیدم که به جان هم افتاده بودند... الان است که دوباره چیزی به زمین پرت کنند و بشکنند.
بوووووووومب
آخ بیچاره معلوم نیست کدوم خواهر زهره بود. حتی ماشین‌ها هم به نشانه‌ی اعتراض صدایشان درآمد. حتی من هم دلم برایش سوخت... ای کاش یکی از ابرها کوتاه بیاید...
سکوت عجیبی تاریکی مطلق آسمان را در برمی‌گیرد.
چک چک چک
بالاخره گریه کرد... چه گریه پر برکتی.

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید