انجمن کلیمیان تهران
   

معرفي پلوراليسم در سازمان دانشجويان يهود ايران

   

16مرداد 84

حجه الاسلام سيد رضا موسوي نژاد، كارشناس كلام اسلامي و مهندس آرش آبايي كارشناس امور ديني يهود به سخنراني درباره پلوراليسم پرداختند. دراين برنامه كه 30 تير ماه در محل سازمان دانشجويان يهود ايران برگزار شد، ابتدا سخنرانان به معرفي پلوراليسم يا كثرت گرايي پرداخته و گفتند:” پلوراليسم در اصطلاح سياسي به معناي گرايش به اصول متعدد است و در حوزه دين يعني به حقيقت اديان متعدد قائل شويم و به رابطه بين آنها احترام بگذاريم. در ادامه، كارشناسان به معرفي پلوراليسم پنهان و آشكار پرداخته و پيشرفت و ارتباطات در قرن بيستم را موجب به وجود آمدن كثرت گرايي ناميدند.

 

در ادامة اين برنامه سخنرانان به معرفي نگرش هاي موجود در حوزه پلوراليسم پرداخته و مواضع دين يهود و اسلام در رابطه با اين موضوع را بيان داشتند.

 

متن سخنراني آقاي مهندس آبائي پيرامون پلوراليسم ديني

 

1- معناي پلوراليسم

پلوراليسم در اصطلاح به معناي گرايش به اصول متعدد، و در مقابل Monism است. براي مثال اگر در تبيين پديده اي از اصول متعددي استفاده كنيم پلوراليست، و اگر از يك اصل استفاده كنيم، مونيست خواهيم بود. پلوراليسم ديني Religious Pluralism يا كثرت گرايي ديني، اصطلاحي در فلسفة دين به معناي قائل بودن به اديان متعدد (و نه دين واحد) است.

 

2- پلوراليسم پنهان و آشكار:

اديان، همانند فرهنگ ها و كشورها، براي حفظ هويت و مجموعة پيروان خود، ناگزير به اعمال نوعي ملي گرايي بوده اند، يعني شعارهاي انحصار گرايانه و ضد بيگانه گرايي يا دگر انديشي براي حفظ مرزها. مانند كشورها كه براي خود شعارهايي مي‏سازند همانند «چو ايران نباشد تن من مباد » و « هنر نزد ايرانيان است و بس » و غيره. اما همين كشورها مي دانند كه بدون وجود كشورهاي ديگر، اجانب و تعامل با آنها، ادامه حيات براي ايشان سخت يا غيرممكن خواهد شد.

اديان نيز از بسياري جنبه ها اكثرا وامدار يكديگر هستند و حتي مي توان گفت كه فلسفة وجودي برخي اديان متاخر، اديان پيشين آنهاست. اين اديان در نظر عوام به نفي عقياد ديگران مي پردازند و در جمع خواص،به جستجو در همان عقايد مطرود اقدام مي كنند كه اين وضعيت به نظر من ، پلوراليسم نهان است كه موضوع جديدي نيست.

 

3- پلوراليسم به مثابه يك راه حل و نه مكتب مستقل فكري:

در طرح مسئلة پلوراليسم و علت پديد آمدن اين نام و حواشي آن، بايد گفت كه :

يكم: ايجاد ارتباطات بسيار و جهاني تر و عوامانه تر است كه عقايد گوانگون را بيش از يك سري شايعات و شنيده ها در معرض قضاوت نهاده است و از جمله آن، گسترة عظيم نشر در قرون معاصر است. مثلا ظاهرا انجيل و كتاب مقدس تا حدود 500 سال پيش ( دوران لوتر) تنها به زبان لاتين و در دسترس علماي دين و قابل قرائت توسط خواص بود. اما ترجمه و چاپ گسترده آن، مردم را به حوزه تامل و تفسير شخصي وارد نمود.

دوم: ناكارآمدي اديان در ايجاد نظام اخلاقي و قانونمند در جوامع جديد بود كه پيروان هر دين را به جستجوي برخي حقايق در اديان ديگر واداشت كه در اين ميان، ناسازگاري برخي احكام دين با دنياي جديد و ملزومات آنو ميزان انعطاف پذيري آنها نيز قابل ذكر است.

 

4- تنوع اديان ( اقتباس از كتاب عقل و اعتقاد ديني- ترجمه احمد نراقي – فصل 12)

در جهان پيچيدة ما نمي توان يك دين خاص را تصديق كرد و ساير اديان را كاملا ناديده گرفت. اين اختلاط فرهنگي جديد، وجه تمايز نيمه دوم قرن بيستم خوانده شده است. اما در هيچ زماني،هيچ يك از اديان بزرگ در انزواي كامل نبوده است،سرچشمه ها و تحولات هر يك از اديان با سرچشمه ها و تحولات ساير اديان پيوند داشته است.

در ميان انواع اديان سامي، يهوديت براي خويش موقعيت منحصر به فردي قائل شد، مسيحيت دنبالة يهوديت بود، و بعدها اسلام در ارتباط و تماس با هردوي آنها رشد كرد. بوديسم واكنشي در مقابل فرهنگ مرتاضانه هندو بود ، و هندوئيسم خود آميزه اي بود از انديشة آريايي و اعمال و عقايد ديني دراويدي (Dravidic) كه مختص هند بودند. و اين نكته در مورد فرقه ها و ادياني كه در حال حاضر،از اديان بزرگ استقلال يافته اند،حتي بيش از آن اديان بزرگ صادق است: بهاييگري از اسلام نشات گرفت، فرقه هاي مورمونيسم (Mormonism)، شهادت يهوه (Jehovah s Witness) ، و علم مسيحي (Christian Science) از مسيحيت نشات گرفته، آيين وحدت گرايي (Unificationism)، از دل پرتستانيسم و آيين نو-كنفوسيوسي (Neo-Confucianism) و بوديسم بيرون آمد، و آيين سيك (Sikhism) از هندويسم و اسلام ناشي شد.

 

 تقسيم بندي نگرشهاي موجود

جان هيك (1922-) نگرشهاي موجود دربارة تنوع اديان را به سه دسته تقسيم كرده است:

 

* انحصارگرايي

نخست، انحصارگرايي (Exclusivism) است. انحصارگرايان معتقدند كه رستگاري، رهايي،كمال يا هر چيز ديگري كه هدف نهايي دين تلقي مي‏شود، منحصرا در يك دين خاص وجود دارد يا از طريق يك دين خاص به دست مي‏آيد. اديان ديگر نيز حامل حقايقي هستند، اما منحصرا يك دينِ حق وجود دارد،ديني كه تنها راه رستگاري و رهايي را پيش روي ما م‏نهد.به اي ترتي پيروان ساير اديان، حتي اگر دينداراني اصيل و به لحاظ اخلاقي درستكار باشند، نمي‏توانند از طريق دين خود رستگار شوند. براي نجات دادن اين افراد بايد يگانه راه رستگاري را به ايشان نشان داد.

مهمترين برهاني كه له انحصارگرايي اقامه شده، برهاني كلامي است. به اعتقاد بسياري از انحصار گرايان، رستگاري صرفا در گرو لطف و عنايت الهي است. تلاش شخصي ما براي رستگار شدن و نجات يافتن، محكوم به شكست است. لذا لازمة رستگاري،آن است كه پي ببريم نيروي رستگاري بخش الهي در كجا متجلي شده است. و هنگامي كه فهميديم خداوند غايات منحصر به فرد خويش را واقعا در كجا ( يعني در كدام دين) متجلي كرده است، حماقت آميز است كه براي رستگاري به جاي ديگر روي آوريم.

 

* كثرت گرايي

ديدگاه دوم جان هيك آن است كه از مدعيات انحصارگرايانه دست بكشيم و بپذيريم كه اديان گوناگون حتي اگر پاسخها و واكنشهايي گوناگون نسبت به واقعيت الوهي باشند، همگي مي‏توانند ماية رستگاري ، رهايي يا كمال نفس پيروان خود شوند. و اين كثرت گرايي يا پلوراليسم است.

اين ديدگاه سؤالاتي ايجاد مي‏كند. نخست: چگونه مي توان جميع تصوراتي را كه اديان گوناگون از خداوند يا واقعيت غائي ارائه مي كنند، صادق دانست؟ هيك براي تبيين اين مسئله،ميان واقعيت في نفسه (نومن noumena ) و واقعيت آنچنان كه به وسيلة انسانها و فرهنگها درك و تجربه مي شود ( فنومن phenomena ) تمايز مي نهد (مثال مردان كور و توصيف فيل).

پرسش دوم آنكه كثرت گرايان چه پاسخي مي توانند به انحصار گرايان بدهند؟ هيك معتقد است كه آموزه ها گوهر دين نيستند،گوهر دين متحول كردن شخصيت انسانهاست. به همين دليل او هشدار مي دهد كه آموزه هاي ديني (نظير تجسد خداوند در مسيحيت) را نبايد بيش از حد مورد تاكيد قرار داد. آموزه هاي ديني را نبايد همچون نظريه هاي علمي ، صادق يا كاذب دانست. اين عقايد و آموزه ها مادام كه بتوانند ديدگاهها و الگوهاي ما را براي زيستن متحول سازند، صادق هستند.

به نظر هيك ما مي توانيم با استفاده از دو معيار، نظامهاي ديني را مورد مطالعه و تحقيق قرار دهيم: 1- سازگاري دروني و 2 – كفايت تجربي.

 

* شمول گرايي (inclusivism)

شمولگرايان از يكسو، همانند انحصارگرايان بر اين باورند كه تنها يك راه رستگاري وجود دارد و اين راه نيز صرفا در يك دين خاص قابل شناسايي است. البته همگان مي توانند در اين راه قدم نهند، اما به شرطي كه به ضوابظ مطرح شده در آن دينِ حق گردن بنهند يا در طريق رستگاري بخشي كه آن دين پيش مي نهد، سالكان صادقي باشند. از سوي ديگر، شمول گرايان همانند كثرت گرايان معتقدند كه خداوند و لطف و عنايت او به انحاي گوناگون، در اديان مختلف تجلي يافته است. هر كسي مي تواند رستگار شود حتي اگر از اصول اعتقادي آن دين حق، چيزي نشنيده و بي خبر باشد. به اين ترتيب ،شمول گرايي از انحصار گرايي فراتر مي رود، زيرا به رغم پذيرفتن اين مدعاي انحصار گرايانه كه يك دين خاص، حق مطلق است، مي پذيرد كه پيروان ساير اديان نيز ( به دليل آنچه در همان دين حق محقق شده است) ، مي توانند رستگار شوند. ( مثال پرداخت بدهي هاي مردمي فقير توسط ثروتمندي ناشناس).

 

منابع:

1- عقل و اعتقاد ديني- ترجمه احمد نراقي

2- صراط هاي مستقيم – عبدالكريم سروش

3- رويكردهاي مختلف به پلوراليزم ديني – گلين ريچاردز – ترجمه احمد رضا مفتاح

4- پلوراليزم ديني – سيد محمود نبويان – كتاب انديشه

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید