|
|
شهرام شهراد شركت مؤثر نماينده جوانان يهودي ايران در همايش جوانان يهودي جهان وسيلهاي براي شناساندن زندگي واقعي كليميان ايران در شرايط كنوني جهان. همايش جوانان يهودي از سراسر دنيا در سال 84، از 31 مرداد تا 10 شهريور در گلامستا برگزار شد. گلامستا نام منطقهاي است جنگلي از جنگلهاي سردسيري شمال اروپا در 120 كيلومتري شمال استكهلم و در كنار درياي بالتيك. در اين همايش بيش از 33 نفر از جوانان يهودي از 18 كشور جهان حضور داشتد. افرادي از روسيه، اوكراين، آفريقاي جنوبي، كلمبيا، مجارستان، .... و ايران. خوشبختانه من به عنوان نماينده جوانان يهودي ايراني در همآهنگي با انجمن كليميان تهران، اين افتخار را داشتم كه در اين مدت در كنار ساير يهوديان دنيا حضور داشته باشم و اين فرصت گرانبها، تجربهاي عظيم براي من به همراه داشت. احساس بودن در كنار اين گروه كوچك و موقت يهودي و تجربهاي دستهجمعي به همراه برخي از مشهورترين و به نامترين متفكرين و پروفسورهاي يهودي حاضر در جهان، نه فقط براي آموزش ما، بلكه براي در كنار ما بودن و تجربه كردن پيشرفت و توسعه اين جامعه موقت و جوان، شباهتي به هيچ تجربه ديگري در زندگي گذشته من نداشت. تفاوتي كه در اين تجربه غريب حس كردم چنان قدرتمند است كه همچنان در وجود من باقي است و به گونهاي است كه نميخواهم هرگز به كلي آن را از وجود خود خارج كنم. و دقيقاً به همين دليل است كه مطمئن نيستم بتوانم به درستي اين احساس را از درون خود به روي كاغذ بياورم. اما از آنجايي كه ميخواهم به عنوان نمايندهاي از جامعه، اين احساس را با شما شريك شوم سعي ميكنم تا موضوع را از دو نگاه مختلف نگريسته و به بررسي آن بپردازم. نخست: «مهم فقط اين نيست كه در كنار هم باشيم بلكه مهمتر آن است كه با هم باشيم». همچنان كه در اول يادداشت خود آوردم، بودن گروهي از جوانان يهودي از اقصي نقاط دنيا، با فرهنگ ها و نظرات بسيار متمايز راجع به دين و يهوديت در كنار هم از يك سو و برخورد بسيار گرم و پذيرنده اساتيد و دستاندركاران همايش، با گرايشهاي مختلف در دين، از سوي ديگر باعث شد تا اين نكته كاملاً آشكار شود كه ميتوان با نقطهنظرات متفاوت همديگر را پذيرفت و در عين در كنار هم بودن، با هم بود. ديديم كه چگونه ميتوان با نگاه كردن به ديگران، به وجود خود پي برد، چگونه ميتوان به صورت خانواده، فاميل و يا گروهي از دوستان باقي ماند. آموختيم كه ارتباط داشتن با جامعه (با وجود خواهش دروني ما براي بحث و رويارويي با ديگر به خاطر اختلافاتي كه با هم داريم) اهميت بسيار زيادي دارد. چنانچه ما با اجتماعي روبرو شويم كه در حال انفكاك و جدايي است و اين اجازه را بدهيم تا ما را نيز- به هر شكل و عنواني- از ديگران جدا كنند، اين عمل تا به جايي ادامه خواهد يافت كه باعث از هم پاشيدن و تجزيه شدن گروه و جامعه خواهد شد و سرانجام، نابودي خود و جامعهمان را به همراه خواهد داشت.
اگر به اختلافنظرها اجازه بدهيم تا ما را از جامعهاي كه به آن تعلق داريم جدا كنند و همكاريها و همراهيهايمان را قطع كنيم، اين خود ما هستيم كه بازنده اين بازي خواهيم بود. چرا كه قسمتي از وجود خودمان را كه همراه با جامعه ماست از دست خواهيم داد. دوم: نگاهي به حاشيه و نه اصل همايش نكات بسيار مهم و جالب توجهي داشت كه از همه مهمتر برنامهريزي بسيار دقيق و اجراي نكته به نكته و لحظه به لحظه برنامه عيناً مطابق اعلام قبلي آنها بود. ما به عنوان جامعه يهود ايراني عادت كردهايم كه هميشه ديرتر به محل برنامهها برويم و آن هم نه فقط براي چند دقيقه بلكه براي ساعتي (و حتي ساعاتي). البته ناگفته نماند كه به عنوان مجريان برنامه نيز آموختهايم كه هميشه برنامههايمان را با تاخيرهاي يك ساعت (و بلكه بيشتر) اجرا كنيم. و لذا براي من بسيار عجيب مينمود كه در چنين جمعي، كه در ديد نخست و روزهاي اول، چندان منسجم و يكپارچه نمينمود، بتوان برنامه را آن چنان دقيق و مو به مو به مورد اجرا گذاشت كه حتي يكي از برنامهها حتي براي چند دقيقه جابجا نشود، آن هم براي ده روز متوالي و آن هم با چنين برنامه فشردهاي از ساعت 7 بامداد كه تفيلا (نماز صبح) شروع ميشد تا 12 شب. و اما سومين و شايد مهمترين نكته اين همايش حضور فردي از ايران در بين يهوديان دنيا بود. به دليل عدم شناخت كافي شركتكنندگان از جامعه يهوديان ايران، هيچگونه برداشتي نيز از نحوه زندگي ما در ايران در بين آنان وجود نداشت. (مگر تعداد معدودي كه در همايشهاي قبلي جواب سؤالات خود را از نمايندگان ايران گرفته بودند و گاهي به من در پاسخ دادن به كنجكاويهايي ديگران كمك ميكردند!) براي هيچكدام از شركتكنندگان پذيرفتني نبود كه يهوديان ايران توانايي شركت در اين گونه مراسم را داشته باشد. دهها و شايد صدها سؤالي كه به محض ديدن نماينده ايران در ذهنشان ميشكفت و به سرعت به زبان ميآوردند. يهوديان ايران چند نفرند؟ شما آزادي برگزاري مراسم را داريد؟ شما كنيسا داريد؟ اجازه خروج از كشور را داريد؟ در خيابان مردم به شما چگونه نگاه ميكنند؟ و دهها سؤال مانند اين كه به محض برخورد با هر كسي تكرار ميشد و عجيبتر از آن پاسخهايي بود كه دريافت ميكردند و مدتي گيج و مبهوت ميشدند مثل، اين كه مذهبيها با كيپا در خيابان راه ميروند و كسي به آنها كاري ندارد و يا اين كه شبهاي يكشبات بدون مشكلي در پارك ملت جمع ميشويم، كه حتي در خيلي از كشورهاي اروپايي مثل فرانسه امكانپذير نيست. به هر صورت حضور نمايندهاي از ايران در دورههاي مختلف اين همايش و پاسخ به سؤالات بيشمار شركتكنندگان باعث شده تا جامعه يهوديان ايران وجهه بسيار مثبتي در نزد افكار عمومي يهوديان دنيا پيدا كند و مسئولين همايش نيز حساب ويژهاي روي اين جامعه باز كنند. به حدي كه همگان پس از شنيدن سخنان من آمادگي خود را براي همهگونه همكاري و مساعدت دوجانبه اعلام كرده و نه تنها از اين آشنايي، بلكه از ادامه ارتباط با ايرانيان اظهار شادي و خوشحالي ميكردند.
و در آخر به عنوان يكي از نمايندگان كليميان ايران در همايشهاي جهاني اميدوارم كه حضور ساير دوستان در چنين مراسمي در آيده باث ادامه راه گذشتگان و آشنايي بيشتر جوامع جهاني با جامعه ما باشد و بتوانند وجهه مثبتي را كه اكنون در بين جوامع يهودي مختلف جهان از ايران وجود دارد نه تنها حفظ كرده كه باعث گسترش آن گردند. |
|