|
|
مرجان يشايايي متن سخنراني مرجان يشاياي در ارتباط با حقوق زن در سوئد سال 2003 ميلادي ( مرداد 1382): مسئله زنان و به خصوص دختران جوان در جامعه يهودي ايران را از منظري كاملا متفاوت از اكثر كشورهاي شركتكننده در اين كنفرانس، ميتوان مطرح كرد. كشور ما در حال گذار از نظام سنتي به دوران قبول شرايط و مقتضيات عصر مدرنيته ميباشد. تحول فكري و كلي جامعه ايراني، فاصله گرفتن از طرز تفكر سنتي و نزديك شدن تدريجي به سمت باورهايي است كه نگاه به مدرنيسم و آينده دارند، اگر چه كه روشنفكران و جامعه ايراني در طي اين روند سعي در حفظ هويت شرقي جامعه ايراني داشتهاند. ويژگي بسيار مهم جامعه يهودي ايران در زمان ما، دور ماندن از تحولات فكري و اجتماعي صورت گرفته در جامعه ايراني و سپس در جوامع يهودي ديگر كشورهاي دنيا و حفظ هويت كنسرواتيو (محافظهكارانه) آن است. به طوري كه هنوز هم گرايش غالب در روابط اجتماعي و فردي، گرايش سنتي و كنسرواتيو است و حتي در مهاجرت به آمريكا و اسرائيل، ايرانيان يهودي بار سنگين سنتهاي قديمي را با خود جابجا ميكنند. بيش از آن كه اين روابط ايستا را حاصل تاثيرات خارج از جامعه يهودي بدانيم، در واقع نفوذ فرهنگ و سنتهاي گذشته و ميل افراد داخل جامعه به حفظ اين نفوذ، از مهمترين علل كند بودن تحولات فرهنگي و اجتماعي جامعه يهودي ايران هستند. معمولا تحول فكري به علت پيامدهاي نامعلوم آن و حركتي كه در جامعه ايجاد ميكند، سركوب شده، به از بين رفتن يهوديت و خانوادههاي يهودي نسبت داده ميشود و بيشترين فشار در جوامع كوچك سنتي مثل جامعه يهودي ايران از جنبههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به زنان اعمال ميشود. مقاله حاضر نگاهي كوتاه است به وضعيت زنان در جامعه يهودي ايران كه سعي در مطرح كردن و تجزيه و تحليل نكات اصلي دارد. اين نوع محدوديتهاي سنتي در مسير زندگي فرد تاثيرات متفاوتي را ميگذارد كه چند مرحله آن بررسي ميشود. در آشنايي و روابط دختران و پسران جوان در سالهاي اخير نه تنها بهبودي ديده نشد بلكه در اثر موج مهاجرت ايجاد شده در جامعه يهودي ايراني و طبعا كوچك شدن جامعه، شاهد نوعي بازگشت به سنتها بودهايم كه شديداً آزادي روابط دختر و پسر در حد معاشرت را زير سوال ميبرد و عملا ازدواجها در شرايط نامعلوم از جانب طرفين و ناآشنايي به خصوصيات يكديگر انجام ميگيرد. با توجه به اين كه رهبري مذهبي يهودي در ايران كاملا سنتي و كنسرواتيو است اين محدوديتها به عنوان روش و فريضه مذهبي از تريبون كنيساها تبليغ ميشود، در نتيجه حركت اجتماعي كند ميشود و زنان بيش از همه از آن زيان ميبينند. بسياري از دختران و پسران كه مايل به ايجاد رابطه دوستي با يكديگر هستند با سختگيريهاي بيمورد سنتگرايي كه آبرو، شخصيت و آينده اجتماعي آنان را نشانه رفته است مواجه ميشوند و سعي ميكنند اين روابط را در خارج از جامعه يهودي پيدا كنند و يا با ازدواج زود هنگام در سنين پائين جلوي بدگوييهاي افراد مختلف را بگيرند. سن متوسط ازدواج در حال حاضر در جامعه يهودي ايران در بين دختران حدود بيست سال و در پسران قبل از فرا رسيدن دهة سوم زندگي آنها است كه از سن متوسط ازدواج در 15 سال گذشته در جامعه يهودي ايراني و همچنين از سن متوسط فعلي ازدواج در جـامعه اكثريت پائينتر است. كــم شدن سن ازدواج علاوه بر تحميل بار اقتصادي به زوج جوان و به خطر انداختن فرصتهاي ادامه تحصيل و پيشرفتهاي فردي، احساس افسردگي و سرخوردگي از انتخاب با عجله و تحت فشار را براي تمام عمر و طول زندگي مشترك در ذهن هر دو طرف باقي ميگذارد. درصد بالايي از ازدواجها از طريق كاملا سنتي و معرفي بزرگان خانوادهها و مراسم خواستگاري صورت ميگيرد كه طبيعتا تنوع روابط اجتماعي را محدود كرده، امكان انتخاب فرد را پائين ميآورد و احتمالا طرفين را به قبول و ادامه يك زندگي مشترك ناخواسته مجبور ميسازد. در دوران ازدواج و زندگي مشترك، سلطة بيچون و چراي مرد در حوزههاي اقتصادي و فرهنگي خانواده و تربيت فرزندان كه به موجب قوانين جاري مملكتي و بعضي اصول اعتقادي دين ما مورد حمايت اجتماعي هم هست، زن يهودي ايراني را با هر سطح تحصيلات و اشتغال به شكل شريك دست دوم و حرفشنوي مرد خانواده درآورده است. در واقع نقش زنان تنها در محدوده اداره خانه و بزرگ كردن (نه تربيت) فرزندان زير نظر مرد خانه معني پيدا ميكند. اظهار نظر در مورد تربيت فرزندان، سياستهاي كلي و كلان خانواده، اعمال نظر و هر نقشي در سياستهاي اقتصادي خانواده از جمله هزينههاي جاري چه جزئي و چه كلي مناطق ممنوعهاي به شمار ميروند كه ورود زن خانه به آنها تنها با اشكال و زحمت زياد انجام ميگيرد و تازه پس از اين ورود، مشكل نقش زن باز هم دست دوم و غيرعادلانه است. با توجه به اينكه در قانون اساسي ايران تاكيد شده است كه اقليتهاي مذهبي در احوال شخصيه (ازدواج، طلاق، ارث، وصيت) ملزم به تبعيت از قوانين مذهبي خود هستند و در خيلي از موارد اظهارنظرهاي مذهبي يهود سختگيرانهتر از قوانين جاري مملكت است، اين تبعيض حقوقي و اجتماعي حتي وراي قوانيني عمل ميكند كه تا حدودي حقوق زنان را در جامعه اكثريت ايراني پيشبيني كرده است. از جمله اين قوانين حق طلاق براي زن در صورت غيبت يا عدم تمايل شوهر است كه تحت شرايط محدودي براي زن ايراني در نظر گرفته شده است، ولي در جامعه يهودي حق درخواست طلاق براي زنان در صورت فرار يا عدم حضور شوهر اصلا موضوعيت ندارد. مورد ديگر حقوق زن ايراني در امور اقتصادي خانواده مانند دريافت نفقه و مهريه و هزينههاي جاري خانواده است كه چه از لحاظ اجتماعي و چه از لحاظ قوانين مذهبي با مشكلات فراوان ميتوان براي آن راهحل پيدا كرد. متاسفانه به علت اين كه زنان يهودي ايراني حاضر به بازگو كردن مسائل خود در بيرون از خانواده نيستند، هيچ آمار روشني از خشونتهاي خانگي به شكل فيزيكي يا روحي و رواني وجود ندارد. تنها مسئولاني كه در تماس مستقيم با زنان (خصوصا زنان ازدواج كرده) هستند مانند مديران مهدهاي كودك يهودي يا مددكاران اجتماعي و مراكز مشاوره خانواده سازمان بانوان يهودي از روي نشانههاي ناپيدا و نامحسوس از جمله صدمات فيزيكي و يا افسردگي و ناراحتيهاي روحي پيشرفته در بين مادران و كودكان ميتوانند به اين خشونتها پي ببرند. مراحل بسيار مشكل طلاق باعث تثبيت تسلط مردانه و ترويج اعمال خشونتهاي خانگي شده است. طلاق در جامعه يهودي ايران امري بسيار ناپسند است و بر اثر اين ذهنيت امكان ازدواج دوبارة طرفين جدا شده در مردان بسيار پائين و در مورد زنان تقريبا محال است و زناني كه به هر علت با شرايط بسيار دشوار امكان جدايي از همسر خود را پيدا ميكنند، ميدانند در هر سن و سالي كه باشند اميدي به تشكيل مجدد زندگي خانوادگي وجود ندارد، مگر با جدايي از پدر و مادر و ترك زادگاه خود و قبول يك روند پيچيده و مشكل مهاجرت و يا ازدواج غيريهودي كه معموا با عدم موقيت هراه است. همانطور كه گفته شد جامعه ايراني و از جمله جامعه يهودي در حال گذار از شرايط زندگي سنتي به زندگي مدرن است. طرح اين مسائل به معني نگاهي مطلقا بدبينانه به روابط اجتماعي نيست ولي تاثير شديدي كه اين روابط به خصوص روابط جوانان از جو سنتي ميپذيرد، برداشتن هر قدمي را براي نزديك كردن اين روابط به نوع امروزي آن بسيار مشكل كرده است. در واقع فعاليتهاي ما در نهادهاي زنان يهودي ايراني نه تحول و دگرگوني اساسي در كيفيت اين روابط، بلكه تعديل آن در همان چهارچوب قوانين و مقررات سنتي است. اين در حالي است كه تعداد زناني كه در مقاطع دانشگاهي تحصيل ميكنند رو به افزايش است ولي اشتغال زن به خصوص بعد از ازدواج در هر ردهاي با توجه به نگرش سنتي در جامعه يهودي امري است كه ندرتا ديده ميشود. دگرگوني در مجموعه اين كلاف پيچيده كاري طولاني مدت است كه نياز به تغيير پارامترهاي متعدد دارد. از جمله مهمترين كارهايي كه بايد صورت گيرد، ايجاد باور و اعتقاد به لزوم تغيير در جوامع سنتي است. اين كه اصولا مديران جامعه و ارگانهاي مربوطه و به خصوص نسل جوان به اين نظر برسند كه روابط اجتماعي كه به شكل دست نخورده از چندين نسل قبل به آنها رسيده در دنياي امروز بايد تغيير كند و مطابق با عصر ارتباطات، روابط اجتماعي هم امكان تغيير وضعيت موجود خود با شرايط جديد را داشته باشند و سپس اين كه نسل جوان باور كند كه قدرت تاثيرگذاري روي اين روابط را دارد. از هجوم بنيادها و افكار سنتي نترسد و بتواند سنتهاي گذشته و اعتقادات ديني خود را با شرايط جديد زندگي هماهنگ نموده، حرف خود را شجاعانه مطرح كند. امروز با وجود اين كه تشكيلات متعدد جوانان يهودي در ايران فعال هستند، كار بنيادين در امور اجتماعي از حوزه مركزي فعاليت اين سازمانها كنار گذاشته شده است و ترتيب دادن برنامههاي تفريحي و برگزاري سخنرانيها اولويت اول را اشغال كرده است. مشكل ديگر در زندگي جوانان يهودي ايراني با توجه به محدوديتهاي پس از انقلاب و 8 سال جنگ با عراق ارتباطات خارجي اين جامعه با ساير يهوديان جهان است كه براي گذار از شرايط كنوني و رسيدن به شرايط بهتر به يك نياز فوري مبدل شده است. تبادل آرا و عقايد و تجربيات و آشنا شدن از نزديك به آنچه در جهان امروز ميگذرد يكي از مهمترين انگيزههاي هيئت نمايندگي ايران براي شركت در اين كنفرانس و كنفرانسهاي ديگري است كه در سطح بينالمللي برگزار ميشوند. ما اميد داريم كه به عنوان عضوي از اعضاي جامعه جهاني يهود و تنها جامعة يهودي كه در كشورهاي اسلامي زندگي ميكند، كار دشوار هماهنگي فرهنگي اين جامعه را با جوامع امروزي آغاز كرده و با توجه به ويژگيهاي خاص ايراني به پيش ببريم و در اين راه هيچ امكاني را كنار نخواهيم گذاشت. |
|