بیژن آصف - داریوش
حییم - داوود ادهمی
تابستان 1388
آقای لغت
مقدمه
:
بر آن شدیم برای شناخت بیشتر شما خوانندگان عزیز از زندگی و شخصیت استاد سلیمان
حییم، گوشهای از زندگینامه وی را به چاپ رسانیم.
در بقیه این مطلب از نوشتههای بیژن آصف و گفتههای داریوش حییم فرزند سلیمان حییم
و داوود ادهمی استفاده شده است که از آنها سپاسگزاریم.
فرهنگهای نامآشنای حییم در اندازههای مختلف از سالهای دهه 1310 تاکنون در حدود
هشتاد سال در ایران مورد استفاده قرار میگیرد و حتی در سالهای اخیر کلیه
فرهنگهای این لغتشناس یهودی توسط یک ناشر انتشار یافت.
باید اذعان داشت که مرحوم سلیمان حییم مهارت و دانش طولایی با زبانهای انگلیسی،
فرانسه، فارسی و عبری داشته است و به راستی دارای نوعی پشتکار، بلوغ و خلاقیت
فرهنگنگاری بوده، هر چند که وی نخستین کسی بود که در دوران سلطنت قاجاریه و آغاز
فعالیتهای نوگرایی و اعزام دانشچویان ایرانی به خارج برای فرهنگنگاری براساس
منابع و فرهنگهای آن روز اروپایی اقدام نمود. ولی اتخاذ روش کاری درست آن برهه
نشانگر معلومات زبانی، ذوق و استعداد سرشار وی و تسلط کامل به زبان مادری است.
***
«سلیمان حییم» در سال 1266 خورشیدی (1887 میلادی) در تهران و در یک
خانوادهی متدین یهودی متولد شد. پدرش «حییم اسحق» و مادرش «خانم» هر دو از اهالی
شیراز بودند. پدر در تهران بزرگ شد و شغلش لحافدوزی بود. سلیمان خردسال چون سایر
همسالان آن زمان خود تحصیلات ابتداییاش را در مکتب آموخت و از آنجا به موسسهی
آموزشی نور (میس نورالله) رفت. در آنجا حییم سخت مورد تبلیغ دبیران آموزشگاه قرار
گرفت ولی با معلوماتی که از دیانتهای مختلف به ویژه یهودیت داشت هیچگاه مبلغین
نتوانستند وی را تحتتأثیر قرار دهند و از دیانت یهود برگردانند.
سیلمان حییم در سال 1906 میلادی وارد کالج آمریکایی شد که زیر نظر «مستر جُردن»
اداره میگردید. در آنجا با زبان انگلیسی آشنا گردید و در سال 1915 پس از اتمام
تحصیلات در همین کالج مشغول تدریس زبان انگلیسی شد.
به دنبال ورود مشاوران انگلیسی و آمریکایی و ورود «دکتر میلیسپو» به عنوان مشاور
وزارت دارایی، حییم با سمت مترجم در وزارت دارایی مشغول گردید. همزمان با این
تغییرات نیاز مردم به فرهنگهای دو زبانه شدت یافت و وی به تألیف اولین فرهنگ
انگلیسی و فارسی یک جلدی تشویق گردید. حییم در سختترین شرایط زندگی و در پرتو نور
شمع موفق به تألیف این فرهنگنامه گردید که با همت زندهیادان اسحق و یهودا بروخیم
منتشر گردید. پس از آن بنا به درخواست گروههای مختلف اجتماع و نیاز شدید آنان
اقدام به تألیف و نشر فرهنگهای جامعتر نمود. حییم مردی پر کار و خستگیناپذیر بود
و در شبانهروز 18 ساعت فعالیت میکرد.
تا پیش از ملی شدن صنایع نفت حییم سمت ریاست دارالترجمه شرگت نفت را به عهده داشت و
پس از ملی شدن نفت به سمت مدیره ادارهی خرید منصوب گردید. در این سمت فروشندگان
لوازم مختلف هرگز نتوانستند وی را فریب یا رشوه دهند. حییم آنچنان براساس قانون
مناقصات خرید میکرد تا به قول معروف مو لای درز آن نرود. حییم به علت این
درستکاریها مورد سعایت کارمندان دیگر قرار گرفت و ناچار از این شغل استعفا داد و
خود را بازنشسته کرد.
حییم در سال 1303 (1924 میلادی) ازدواج کرد و از این پیوند دارای شش فرزند شد. وی
در سال 1348 (1969 میلادی) در اثر سکتهی قلبی در حالی که هنوز آرزومند و امیدوار و
همچنان دانشجو بود چشم از جهان فرو بست.
حییم و لغات
حییم به لغات عشق میورزید. دوستانش به او لقب فرهنگ متحرک داده بودند و بعدها
مجلهی روشنفکر وی را «آقای لغت ایران» نامید. حییم در پیدا کردن معانی لغات و
اصطلاحات گوناگون و پرمعنای زبان فارسی و مشابه آنها در فرهنگهای دو زبانهی خود
نگنجاند. وی میگفت: «شبها که به بستر میروم مثل یک عاشق که به معشوق میاندیشد،
به لغت فکرمیکنم. برای من دنیای لغت دنیای بس عمیق و رنگین است که هیچگاه از حضور
در آن خسته و کسل نمیشوم».
دوستان حییم تعریف میکنند که وی در یکی از سفرهای تحقیقاتی خود نمونههایی از گِل
سرشور و سنگ پا و سنجد را با خود به انگلستان برد و از مقامات علمی خواستار وضع
لغات انگلیسی برای آنها گردید.
سلیمان حییم به منظور تکمیل فرهنگ عبری به فارسی و نشر آن مدت چهار سال رنج دوری از
همسر و فرزندان را متحمل شد و در اورشلیم اقامت گزید تا در آن شهر با واژهشناسان
محلی آشنا گردد و به تحقیقات خود ادامه دهد. حییم زبان عبری و متداول جدید را از
طریق خودآموزی فرا گرفته بود و در مطالعه و یادگیری این زبان از فرهنگ عبری به عبری
واژهشناس به نام اسراییلی پروفسور «اِوِن شوشان» استفاده میکرد. از آن جایی که
حییم با اصول دقیق فن فرهنگنویسی آشنا بود به مرور از فرهنگ پروفسور شوشان اشکالات
به جایی گرفت و آنها را طی نامهای برای پروفسور فرستاد. واژهشناس اسراییلی،
نمیتوانست باور کند یک ایرانی از کتاب وی انتقاد کند.
حییم و ادبیات
حییم به ادبیات و به خصوص ادبیات ایران علاقهی خاصی داشت و به آن عشق
میورزید. در آخرین دقایق زندگی خویش در حالی که روی برانکار به بیمارستان منتقل
میشد از همراهان خود خواست کتاب حافظ یا سعدی برایش بیاورند تا در بیمارستان
مطالعه کند، که مرگ مهلتش نداد.
حییم به آسانی و روانی، در سبکهای مختلف و به زبانهای فارسی، انگلیسی و عبری شعر
میسرود و به مناسبت اوضاع و احوال طبع آزمایی میکرد. وی در سرودن اشعار مناسبتی
تبحر خاصی داشت. بهترین هدیهی حییم برای اقوام و دوستان اشعاری بود که به
مناسبتهای مختلف میسرود و پس از خواندن تقدیمشان میکرد. برای اشعار حییم سبک
خاصی نمیتوان قایل شد. سادگی و گویایی اشعار حییم تأثیر ایرج میرزا و میرزاده عشقی
را منعکس میکنند.
حییم نمونههایی از رباعیات، دوبیتیها، غزلها، ترجیعبندها و مثنویهای خود را در
دفتر اشعار با دستخط خویش به نام یادگار جاوید به جا گذارده است. از شعرای معاصر
احمد شاملو و رهی معیری را بسیار میپسندید و شعر «عقاب» خانلری را بینظیر
میدانست.
در جشن خداحافظی پسرش پرویز که برای تحصیل عازم اروپا بود چنین سرود:
دانم که میروی پی تحصیل صنعتی
کاندر لوای آن طلب سیم و زر کنی
لیکن مراست بیم که خود را در این سفر
روی پدر ندیده همی بیپدر کنی
تنها بدین خوشم که به کردار نیک
روح پدر بهر دو جهان مفتخر کنی
از اشعار معروف حییم ابیات زیر است که برای سنگ مزارش سروده وخود را این طور معرفی
میکند:
این که در زیر خاک مدفون است
بندهی کردگار بیچون است
پیرو دین پاک بنیعمران
دشمن کفر و شرک فرعون است
توبه بنموده است پیش از مرگ
چشم در راه بخشش اکنون است
هم مرید پیامبر پاکی است
که کتابش اساس قانون است
هر چه با امر حق مغایر بود
از خرافات و وهم معجون است
خود مپندار کاندر این گفتار
ذرهای ارتداد مکنون است
دلم از دست جمله دینسازان
که تظاهرکنند بس خون است
ای جوانان برای این ملت
روح من بعد مرگ محزون است
بیخ اوهام اگر شما بکنید
به شما دین و عقل مرهون است
سال مرگ «حییم» درج کند
هر کرا ذوق طبع موزون است
که عزیزا... بلور دامادش سال مرگ استاد را چنین تنظیم کرده است:
«مایهی افتخاری» ای استاد
ملت از کردهی تو ممنون است
مایه افتخاری = 1348، تاریخ سال مرگ اوست.
حییم و مذهب
شادروان حییم به دلیل این که عبری را خوب میدانست با مذهب یهودیت آشنایی
فراوانی داشت. حدود پنجاه سال پیش وی به اتفاق چند تن از دوستان دانشمند و روشنفکر
خود انجمنی به نام «انجمن روحانی» تشکیل داد و با تشکیل جلسات هفتگی در منزل خویش
به ارشاد جوانان میپرداخت.
حییم مخالف سرسخت دکانداران دین و از خرافات سخت متنفر بود. حییم جدا از آشنایی با
مذهب یهود، مذاهب اسلام و مسیحی را نیز به خوبی میشناخت. در مورد انجام فرایض
مذهبی و مذهبشناسی اطلاعات وی قابل توجه بود و آنان را بدون آمیختن با خرافات
انجام میداد.
سلیمان حییم با همکاری روحانی عالیقدر زمان خویش حاخام حییم موره کتاب راه زندگی را
به منظور راهنمایی جوانان یهودی منتشر کرد. وی معتقد بود که تفسیر نادرست دستورهای
مذهبی و مشکل کردن آنها جوانان را از دین یهود روگردان میکند. وی در یکی از
نامههایش مینویسد که خود نیز در جوانی اگر به محضر استاد وقت مرحوم حییم موره
نمیرفت تغییر مذهب میداد.
حییم و موسیقی
حییم دو دوست وفادار و پابرجا داشت: کتاب و تار. هرگاه از کار لغت و فرهنگنویسی
فراغت مییافت تار مینواخت و بدینوسیله رفع خستگی میکرد. اصول موسیقی ایرانی را
میشناخت و آن چه را خارج از اصول موسیقی بود «موسیخی» میخواند. با آشنایی کامل به
ردیفهای ایرانی آنها را با تار و کمانچه مینواخت و گاه نیز با صدای لطیف خود
همراهی میکرد. حییم وقتی بیخواب میشد آهنگ میساخت و به منظور یادداشت و نواختن
آنها علایم اختصاری ویژهی خود را اختراع کرده بود که با آنها نواهای ساخته شده را
یادداشت میکرد و صبح روز بعد آهنگ ساخته شده را با تار مینواخت. از استادان
موسیقی ایران به سهتار استاد عبادی و نی کسایی سخت علاقهمند بود و به صدای
خواجهامیری و گلپایگانی عشق میورزید. بازماندگان مرحوم حییم – بنا به دستور شفاهی
وی – همواره با نوای سهتار عبادی و نی کسایی بر سر مزار وی میرفتند تا روحش را
شاد کنند.
حییم و امور اجتماعی
بیشک حییم را میتوان یکی از برجستهترین یهودیان ایرانی دانست که زندگی خود را
وقف امور اجتماعی کردهاند. وی در عنفوان جوانی از مریدان سرسخت «مسیو شموئیل حییم»
نمایندهی وقت کلیمیان در مجلس شورا بود. در زد و خوردها و مبارزات انتخاباتی مجلس
شورای ملی با سرودن اشعار و شبنامه کردن آنها با وکالت زندهیاد «مراد اریه» مخالف
میکرد و شخصاً نیز هرگز نامزدی وکالت مجلس شورا را به علت گرفتاری نشریات خویش
نپذیرفت.
حییم در انجمنهای خانه و مدرسه نیز سهم مهمی ادا میکرد. وی نخستین مرد یهودی بود
که ثروت ناچیز خود را بین فرزندان پسر و دختر به طور مساوی تقسیم کرد. مرحوم حییم
از مخالفان سرسخت مراسم ارسال خنچه و حمل جهیزیه عروس توسط باربران ویژه بود و این
عمل را تظاهری ناشایست میدانست. وی حتی به پدر زن خویش «استاد آقاجان بخشی» اخطار
کرده بود که در روز پاتختی از ارسال خنچه خودداری کند. وقتی والدین همسرش خلاف این
خواسته عمل کردند، حییم کلیهی خنچههای ارسالی را به خانه پدر زن برگرداند. وی
مخالف سرسخت مثل معروف «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» بود و آن را به صورت
«خواهی نشوی رسوا – همرنگ جماعت مشو» به کار میبرد. استاد حییم از برگزاری مراسم
سوگواری و پذیرایی روزهای سه و هفت و ماه و سال سخت منزجر بود و در وصیتنامهی
خویش این اجتماعات را منع کرده و خواسته بود کلیهی مخارج این جتماعات را به
مستحقان اختصاص دهند.
حییم منطقی استوار داشت و در مقابل کسانی که غیرمنطقی بودند شدیداً ایستادگی میکرد
و اغلب اوقات نیز به قول معروف از کوره در میرفت. خود وی تعریف میکرد در سن 50
سالگی در عکاسخانهای عکسی میگیرد. صاحب عکاسخانه عکس او را رتوش میکند تا او را
جوانتر از سن حقیقی نشان دهد. حییم به عنوان اعتراض از گرفتن عکس خودداری میکند.
عکاس چارهای جز ظاهر کردن مجدد عکسهای بدون رتوش نمییابد.
تألیفات حییم
یکی از اولین تألیفات حییم کتاب دستور زبان فارسی است که به دستور وزیر معارف وقت
علی اصغر حکمت تألیف شد ولی هیچگاه منتشر نگردید.
استاد به زبانهای فرانسه، عربی و عبری آشنایی کامل داشت و فرهنگ فرانسه به فارسی
نیز از تألیفات اوست.
وی از طفولیت با زندهیاد روشندل حاخام حییم موره که خود از دانشمندان جامعهی
کلیمی بود نشست و برخاست داشت، اساس زبان عبری را از وی آموخت و برای تکمیل آن معلم
خویش شد. کتابهای درخ حییم (راه زندگانی)، پاته الیاهو و گِدولت مردخای را از زبان
معلم خویش به تحریر درآورد.
تألیفات حییم عبارتند از :
- فرهنگ یک جلدی فرانسه به فارسی
- فرهنگ کوچک انگلیسی به فارسی
- فرهنگ یک جلدی جامع انگلیسی به فارسی و بالعکس
- فرهنگ دو جلدی جامع انگلیسی به فارسی و بالعکس
- فرهنگ عبری به فارسی
- فرهنگ فارسی به عبری (که تألیف شد ولی متأسفانه به نشر نرسید)
ضربالمثلهای فارسی به انگلیسی از شاهکارهای استاد است. وی مدت 30 سال
سرگرم جمعآوری ضربالمثلهای فارسی بود و مشابه آنها را در زبان انگلیسی پیدا
میکرد. در مواردی که مشابهی وجود نداشته چنان مهارتی در ترجمه به کار برده که مورد
تحسین استادان زبان قرار گرفته است.
از تألیفات دیگر حییم میتوان نمایشنامههای استر و مردخای، روت و نَعومی و یوسف و
زلیخا را نام برد. این سه نمایشنامه را خود روی صحنه آورد و در بعضی از آنان نیز
نقشهایی ایفا کرد.
سلیمان حییم در نثر نیز ید طولایی داشت و مقالات مشهور وی قطعه نفتستان است.
همچنین فرهنگ فارسی به عبری حییم هماکنون در انجمن کلیمیان در دست تدوین است.
حییم از نگاهی دیگر
داوود ادهمی صفات و اخلاق شادروان سلیمان حییم را به منظور الهامبخشی نسل جوان این
گونه بیان میکند:
شادروان استاد سلیمان حییم، در زندگیاش مورد احترام عموم بود، حضور و مقدمش در هر
محفل و جمعی چون موهبتی احساس میشد ولی عظمت روح و وسعت دانش و فضیلت او هرگز به
طور کامل شناخته نشد و در حد مقام و منزلت معنویاش مورد تجلیل قرار نگرفت.
سلیمان حییم جثهای لاغر و هیکلی متوسط، چهرهای همیشه متفکر و متبسم، صورتی
استخوانی مستطیل شکل و جمجمهای نسبتاً بزرگ داشت. حرکاتش موزون، سخنانش سنجیده،
بیانش مستدل، نگاهش نافذ و حالتش بردبار بود. او به دور از هرگونه خودنمایی و
تظاهر، با مهارتی چشمگیر خود را در سطح فهم و شعور هر ملاقاتکننده یا مخاطبی قرار
میداد. مردمدوست، پراحساس، ظریفطبع، خوشبیان، نکتهسنج، سخنور، سخنگو، سخندان،
سخنسنج، آرام، بسیار با محبت و مهربان، خیرخواه، خیراندیش، مردمدار، باگذشت،
منظم، مؤدب، وقتشناس، مؤمن، محقق دارای روش مشخص و روشن، یکرنگ، بیتکلف، بیریا،
ساده و پرهیزکار بود.
افزون بر این سلیمان حییم شاعری با احساس هم بود که خوب شعر میسرود. همچنین در
شرکت نفت کارمند و مترجم عالیرتبهای بود که امانتش در کار، دقت و نظمش در امور و
احساس مسئولیتش در انجام وظیفه، صمیمیت، صداقت و درستی اعمال و رفتارش زبانزد
همکاران و مدیران محیط کار او بود.
سلیمان حییم بیهوده سخن نمیگفت و بر کلمات و لغات مسلط بود. موقع سخن گفتن مثل یک
هنرمند جواهرساز هر کلمه و جمله را چون دانههای گوهر و الماس و یاقوت که در
محفظهی زیبایی منظم چیده شده باشد ارائه میکرد.
با وجود گستردگی دانش و آگاهی، سلیمان حییم مایل بود بیشتر بشنود و بیاموزد. کمتر
ادعا داشت، به خود نمیبالید، دانش و هنر خود را به رخ کسی نمیکشید، رفتارش بیمنت
بود، توقع تحسین و تکریم و تملق از کسی نداشت. از چاپلوسی و تعریف و توصیف بیجا
بیزار و گریزان بود. کورکورانه و برحسب تعصب و تلقین مطلبی را نمیپذیرفت. منطق و
استدلال معیار بیان و قضاوت او بود. هیچوقت عقیدهی خود را بر کسی تحمیل نمیکرد و
از انتقاد و ایراد دیگران نه فقط آزرده نمیشد بلکه تا مرحلهی پذیرش خود یا طرف
بحث میکرد و پیش میرفت. تمام مباحث و گفتگوهای او با دیگران در محیطی دوستانه
مملو از نزاکت، ادب، آرامش و محبت و صمیمیت انجام میشد. موجبات آزردگی کسی را
فراهم نمیکرد و در برابر سرسختی دیگران از خود گذشت نشان میداد.
آنچه گفته شد قطرهای از دریای بیکران صفات مردی دانشمند، از جامعه ایرانیان یهودی
به نام سلیمان حییم بود.
میگویند در دروان تحصیل در کالج آمریکایی، سلیمان حییم بر یادگیری لغات زبان خارجی
آنقدر تسلط داشته است که به او دیکشنری (فرهنگنامه) متحرک میگفتند.
در تهران روزی که پیاده همراه یکی از بستگان خود به سوی خانه رهسپار بود مقداری
مایحتاج هم خریداری کرده در دست داشت. در مسیر خود از پای ساختمان چهار طبقهی
ناتمامی که کارگران در آن مشغول به کار بودند میگذرد. سر خود را بالا میکند و
بنایی را میبیند که با ابزار مخصوص معماری طرح فنی مهمی را پیاده میکند. سلیمان
حییم اثاثیهای که در دست داشته است به زمین میگذارد و به شخص همراه خود میگوید:
«همین جا بایست، برمیگردم!» سپس از ساختمان ناتمام چهار طبقهای بالا میرود وخود
را به بنا میرساند و مدت نیم ساعت با او گفتگو میکند. پس از مراجعت به شخص همراه
خود میگوید: «حالا راحت شدم. زیرا معنی و ریشهی یک لغت معماری را پیدا کردم».
بین دولت ایران و دولت انگلستان دربارهی نفت قراردادی تنظیم میشود. برای تهیهی
ترجمهی آن قرارداد متن انگلیسی آن را که پر از کلمات و جملات و اصطلاحات فنی بود
در اختیار یکی از استادان عالیرتبه دانشگاه میگذارند. از نظر محققین ترجمهی آن
استاد نارسا و غیرقابل درک جلوه میکند. برای اصلاح آن ترجمه، از شادروان سلیمان
حییم دعوت میشود. نامبرده با مهارت از عهدهی اصلاح و تکمیل ترجمهی قرارداد به
خوبی برمیآید که مورد قبول و تحسین مقامات شرکت نفت و دولت قرار میگیرد.
تسلط سلیمان حییم در شناختن و دانستن و تشریح لغات چند زبان به حدی بود که بیشتر به
اعجاز و اعجاب شباهت داشت. احاطهی بیش از حد او در سنجش معانی لغات، تشخیص ریشه و
مشتقات، مطابقت الفاظ، عبارات، اصطلاحات، نحوهی کاربرد، مورد مصرف، طرز بیان و
ادای کلمات و لغات، هماهنگ کردن آن، تشریح معانی گوناگون یک لغت از نظر ادبی، علمی،
فنی، مطابقت آن از لحاظ معنی به زبانهای دیگر مخصوصاً زبان انگلیسی، فرانسه، عبری،
به اندازهای بود که هر اهل ادب و فنی و هر صاحبنظر و محققی رابه حیرت وامیداشت.
جمعآوری، تهیه، تنظیم، نگارش و تألیف لغتنامههای گوناگون و ضربالمثلها و
اصطلاحات، در مجلدات واندازههای مختلف با آن همه مشغله در شرکت نفت، با آن همه
فعالیت اجتماعی، با آن همه مراوده و معاشرتهایی که با طبقات مختلف اجتماعی داشت،
کاری حیرتانگیز است.
از یاران حییم میتوان به برادران بروخیم صاحب کتابخانه و چاپخانهی بروخیم اشاره
کرد. آنها از جمله کسانی بودند که بار چاپ و نشر کتابهای استاد نقش به سزایی را
در اعتلا دانش و فرهنگ ایران زمین سهم به سزایی داشتند
برادران بروخیم صاحب کتابخانه و چاپخانهی بروخیم در دانشپروری و خدمت به فرهنگ
ایرانزمین سهم بزرگی داشتهاند. زیرا درچاپ و نشر کتابهای سلیمان حییم کوشا و
عهدهدار وظیفهای مهم بودند.
یادش گرامی ....
مقاله مرتبط
مقاله مرتبط
مقاله مرتبط
|