در فقه یهود برای طلاق قوانین خاص و اصولی نمییابیم. یکی از مواردی که از طلاق ذکر
میشود در کتاب وییقرا (سفر تثنیه) باب 24 است، که دربارهی منع ازدواج زن با شوهر
اول پس از طلاق از همسر دوم است. مقصود از این امر پیشگیری از طلاقها و ازدواجهای
یکشبه بهمنظور مبادلهی همسر میباشد. این قانون، اگر چه وسیلهای برای جلوگیری
از طلاق بهشمار میرفت، بیشتر نمودار نفی طلاق از نقطهنظر قوانین تورات است.
با وجود اینکه در این سِفر از تورات موارد زیادی مورد منع طلاق میبینیم، ولی طلاق
بهعنوان یک قسمت از زندگی بشر قبول شده است.
ب این توصیف باید اضافه کرد در شریعت یهود فقط یک نوع طلاق وجود دارد. در صورتیکه
قانون مدنی ایران که از فقه امامیه گرفته شده در مواد 1149 الی 1143 طلاق را بر دو
نوع بائن و رجعی تقسیمبندی میکند. این مواد تفاوت این دو قسم طلاق را در حق رجوع زوج نسبت به زوجه میداند و طلاق
بائن را درمواردی به حصر بیان میکند که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره
کرد:
1- طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود.
2- طلاق یائسه.
3- سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی بهعمل آید اعم از این که وصلت در نتیجه
رجوع باشد یا در نتیجه نکاح جدید.
البته طلاق خلع (طلاقی که زن بهواسطه کراهتی که از شوهر خود دارد درمقابل مالی که
به شوهرش میدهد طلاق بگیرد) و طلاق مبارات (طلاقی که براساس کراهتی که طرفین از هم
دارند صورت میگیرد) نیز از موارد طلاق بائن محسوب میشود.
درخصوص طلاق آنچه که باید از ابتدا مورد توجه قرار گیرد موجبات طلاق و دلایل کافی
بر لزوم آن است. موجبات طلاق
اگر چه فقه طلاق را در اختیار مرد دانسته است، ولی او در مواردیکه مشخص شده با اذن
بتدین (بهمعنی محکمه، دادگاه، و هیأتی از برگزیدگان علمای روحانی دین یهود که
اختیارات وسیعی دارند) و تأیید آن میتواند زن خود را طلاق دهد.
1- اگر زن مرتکب زنا شود مرد میتواند زن خود را طلاق دهد.
در شریعت یهود هرگاه زن مرکتب عمل زنا شود پس از اینکه در محضر بتدین اثبات شد
شوهر مجبور میشود زن خود را بدون کتوبایی (مهریه) طلاق دهد.
2- وجود بعضی عیوب در زن موجب حق طلاق برای مرد میشود.
وفق آیین یهود رویه معمول عیوبی که مجوز طلاق هستند عبارتند از:
- قرن.
- جذام.
- برص.
- افضاء.
- عقیم بودن زوجه.
در اینگونه موارد اگر عیوب گفته شده قبل از عقد در زن موجود باشد و مرد نسبت به آن
جاهل بوده باشد. این موارد در نزد «بتدین» ثابت میشود. اگر قابت شد مرد زن را با
اذن بتدین بدون کتوبایی طلاق میدهد. اما اگر زن بتواند ثابت کند که مرد از این
عیوب آگاه بوده است مرد باید برای معالجه زن بکوشد و اگر درمان نشد مرد میتواند زن
دیگری بگیرد یا با پرداخت کتوبایی او را طلاق دهد. و در صورتی که این عیوب پس از
عقد نکاح حادث شده مرد باید برای معاعلجه زن کوشش کند و اگر درمان نپذیرفت میتواند
زن دیگری بگیرد یا با پرداخت کتوبایی او را طلاق دهد.
4- هرگاه زن دچار بوی بد دهان، زیر بغل و بینی باشد و قابل معالجه نباشد. در این
صورت مرد با پرداخت کتوبایی (مهریه) میتواند او را طلاق دهد. و همچنین اگر مرد نیز
دچار این مسائل و یا دچار سایر بوهای نامطبوع گردد برای زن حق طلاق پدید میآید.
باکره نبودن زن و جنون زن نیز از عواملی است که موجب طلاق ر برای مرد به وجود
میآورد. بدین توضیح که هرگاه دختری نامزدمرد بوده باشد و بعد از عقد معلوم شود که
او باکره نیست مرد میتواند آن قسمت از کتوبایی راکه در ازای باکره بودن دختر بوده
از آن کم کند و بقیه را به او بدهد و او را طلاق دهد.
اگر زن مجنون ادواری باشد و قبل از عقد بر شوهر مکتوم ماند، شوهر حق دارد او را در
زمانی که در حال افاقه باشد نیز طلاقدهد ولی هرگاه زن پس از عقد مجنون شود یا در
زمان عقدمجنون بوده شوهر مکلف به پرداخت نفقه به زنش نیمباشدو در صورتی که جنون او
معالجه نشود مرد میتواند همسر دیگری بگیرد یا با کتوبایی زنش را طلاق دهد.
و همانطور که گفته شد درصورت دچار شدن مرد هم به بوهای ناخوشایند حق درخواست طلاق برای زن پدیدمیآید و همچنین اگر مرد شغل خود را عوض نموده و به مشاغل پست و یا
مشاغلی همانند کار درمعادن که بیم مرگ در آن میرود در صورتی که قبل از ازدواج زن
به آن آگاه نبوده است زن میتواند از بتدین تقاضا کند که شوهرش را مجبور نماید تا
او را طلاق دهد.
4- اگر زن به محکومیت جنایی محکوم شود مرد میتواند او را طلاق دهد. محکومیت کیفری
مرد هم برای زن ایجاد حق درخواست طلاق میکند. شرایطی که محکومیت زوجه باید داشته
باشد به شرح ذیل است:
- جرم ارتکابی باید از درجه جنایی باشد.
- میزان محکومیت مهم نیست بلکه باید محکومیت مطرح است.
- محکومیت فعلی زوجه ملاک است نه محکومیت سابق او.
- حکم صادره مبنی بر محکومیت زوجه باید در حال اجرا باشد.
چون انجام جرم ارتکابی و محکومیت زوجه موجب لطمه به شأن و حیثیت زوج است. شوهر حق
دارد با اثبات در برابر «بت دین» و اذن وی زن خود را طلاق دهد.
و نکات ذیل باید در مورد محکومیت شوهر باشد تا موجب حق طلاق برای زن گردد:
1- مدت محکومیت شوهر مطرح نیست بلکه به هر اندازه که محکومیت شوهر باشد فرق نمیکند
اما درصورتی پذیرفته میشود که بت دین درخواست طلاق زن را موجه بداند.
2- محکومیت شوهر باید قطعی باشد، اگر قطعی نشده باشد موجب محسوب نمیشود.
3- محکومیت سابق شوهر اثری ندارد و محکومیت فعلی اومهم میباشد و عدم مغایرت مجازات
با شأن زن مطرح نمیباشد.
4- عدم تمکین زن در مواردی که شرع تجویز ننموده است.
زمانی که زن عذرهای شرعی داشته باشد میتواند تمکین نکند.
عذرهای شرعی به موانع مشروع گفته میشود که زن با وجود آنها شرعاً ازانجام وظایف
خاص زناشویی معاف میباشد که میتوان این موانع را بدین صورت نام برد:
1-در صورتی که زن بیمار باشد و پزشک نزدیکی جنسی را بر او ممنوع کرده باشد.
2- هرگاه زن عادت ماهیانه یا نفاس باشد.
3- در صورتی که شوهر دچار به امراض مقاربتی و مسری باشد.
که به غیر از این موارد اگرتمکین نکند و نشوز زن به طرق ممکنه برای بت دین محقق شود
زن به شوهر حق میدهدزن را بدون پرداخت کتوبایی طلاق دهد.
اگر زن ناشزه باشد تا یک سال به او فرصت میدهند تا برگردد و اگر برنگشت برای
اینکه او را مجبور به تمکین کنند از مقدار کتوبایی او کم کم، کم میکنند تا اینکه
ممکن است تمام شود و چیزی از آن نماند و این مقدارکه کم شده دیگر برنمیگردد، حتی
اگر زن تمکین هم نماید و همچنین درمواردیکه مرد تمردکند که از نظر شرع یهود تمرد
محسوب شود مقدار کتوبایی را کمکم اضافه میکنند تا مرد دست از تمرد بردارد و این
مقدار که اضافه شده دیگر کم نمیشود.
6- اهانت شدید زن به شوهر موجب حق طلاق برای مرد میشود.
منظور از اهانت شدید اهانتی است که زن در حضور ابوین مرد به شوهر توهین کند که در
واقع اهانت به پدرومادر مرد باشد. پس از اثبات این مطلب در نزد بت دین مرد میتواند
زن خود را طلاق دهد ولی هرگاه زن به مرد اهانت کند که والدین او نباشند و اهانت به
والدین بدون حضور مرد باشد این اهانت به عنوان اهانت شدید مجوز طلاق تلقی نمیشود.
7- هر گاه زن نازا باشد و پس از گذشت ده سال مرد را صاحب فرزند ننماید.
هرگاه این مطلب نزد بت دین ثابت شود و بر او مسجل گردد مرد میتواند با پرداخت
کتوبایی زن را طلاق دهد.
8- اگر مرد عقیم باشد حق طلاق برای زن به وجود میآید.
اگر مردی عقیم باشد و زن خواستار فرزند، باید ده سال صبر کند. اگر پس از گذشت این
مدت نداشتن فرزند با داشتن کلیه امکانات دیگر او را عذابنماید و حقی بیم خودکشی یا
فساد اوبرود بهصرف علت عقیم بودن شوهر میتواند به بت دین مراجعه کند و درخواست
طلاق نماید، اما اگر علل دیگری را نیز برای طلاقخود بیان کند بت دیگر، عقیم بودن را
به عنوان علت نمیپذیرد.
9- هرگاه مرد زن خود رااجبار کنندکه برخلافمقررات شرعی رفتار کند برای زن حق طلاق
به وجود میآید.
در آیین یهود اجبار زن به تمکین ازشوهر در مواقعی که شرعاً جایز نیست به زن این حق
رامیدهد که به بت دین مراجعه کند و تقاضای طلاق را به این دلیل بنماید. اثبات این
امر با شهادت شهود نزد بت دین انجام میگیرد.
در فقه اسلام موارد ذیل مانع مشروع تلقی میشود:
- ممانعت از وطی در دبر.
- سفر به اذن زوج.
- در مواردی که با وجود رابطه زوجیت نزدیکی بازوجهحرام است به شرح زیر است:
الف – عده شبهه که زن شوهردار نگه میدارد و زن باید عزلت گزیند.
ب – حالت حیض و نفاص، احرام و روزه واجب و اعتکاف واجب و حالت مرض مانع و زمان ضیق
وقت نماز.
- زمانی که شوهر نفقه نپردازد حق طلاق برایزن پدید میآید. البته این زمانی است که
زن ناشزه محسوب نگردد.
- هنگامی کهمرد سایر حقوق واجبه زن را ایفا ننماید برای زن حق طلاق به وجود میاید.
«در آیین یهود عدم ایفا وظیفه خاص زوجبت از طرف شوهر به عنوان عامل خاص و مستقل در
طلاق برای زوجه در نظر گرفته شده است. لهذا در مواردی که شوهر از ادا حقوق واجبه زن
خودداری مینماید و اجبار او هم بر ایفا آن ممکن نباشد، یا درمواردی که ایفا وظیفه
خاص زناشویی به طور ناقص صورت میپذیرد زن حق دارد تقاضای طلاق خویش را مطرح سازد.»
- وجود امراض غض و صرع در مرد ایجاد حق طلاق برای زن میکند. در آیین یهود هرگاه
مرد پس از ازدواج به امراض گفته شده مبتلا شود زن حق دارد با مراجعه به بت
تقاضای طلاق کند.
- هر گاه شوهر سوءرفتار داشته و دچار امراض مقاربتی شود.
پس از اثبات این امر بت دین، شوهر را مجبور به طلاق زن میکند و شوهر با پرداخت
کتوبایی مجبور است زن را طلاق دهد.
- اگر مرد سوءمعاشرت داشته و سوءمعاشرت او در حدی باشد که ادامه زندگی ر برای زن
غیرقابل تحمل سازد و ترس خطر جانی او برود زن حق درخواست طلاق را دارد. در این مورد
چه خطر جانی و ترس از مرگ برای زن باشد و چه بیم از تضییع آبروی زن برود و بت دین
نیز آن را تصدیق نماید زن باکتوبایی میتواند درخواست طلاق نماید.
- غایب مفقودالاثر شدن زوج، اگر شرط وکالت درطلاق در ضمن عقد برای زن شده باشد این
حق برای زن محفوظ است در این دین زن میتواند ضمن عقد نکاح شرط کند که اگر شوهر
غایب مفقودالاثر شد و پس از انقضا مدت نیامد برای زن حق طلاق باشد و همچنین زن
میتواند شرط کند که شوهر به فلانجای مشخص مسافرت نکند. پس از تحقق تخلف از شرط، زن
حق طلاق مییابد، بعد از عقد هم مرد میتواند به صورتی که قبلا گفته شد وکالت غیابی
طلاق زن رابه بت دین بسپارد. مرد طلاقنامه را در حضور بت دین تنظیم مینماید و این
سند نزد وکیل به امانت میماند و هرگاه شرط انقضای زمان معین و یا مسأله شوهر به
مکان معین درنزد بت دین محقق شد و این مرجه تأیید نماید که شرط زمان و یا شرط مکان
نقض شده است وکیل طلاقنامه را به دست زن میدهد.
- در صورتی که شوهر به امراض مسری، صعبالعلاج و یاامراضی کهوجود آن امراض دوام
زندگی زناشویی ر برای زن موجب مخاطره سازد حق طلاق برای زن به وجود میآید. برای
مثال مرد دچاری بیماری سادیسم باشد یا اینکه مردی شکاک باشد که این عوامل زندگی زن
رامختل کرده باشد زن میتواند با مراجعه به بت دین و اثبات آن قاضی زوج را با
پرداخت کتوبایی به زن مجبور به طلاق مینماید.
- هرگاه مردی بر اثر حادثهای از دودست یا دو پا و یا دو چشم محروم شود. فقط دراین
موارد ذکر شده زوجه حق مراجعه به بت دین را دارد ولی اگر یک مورد از موارد ذکر شده
کم باشد زن حق مراجعه را ندارد.
- درصورتی که دختر با رضایت کامل ازدواج نکرده باشد نیز حق طلاق برای او بهوجود
میآید به هرحال چون درزمان عقد رضایت خودرااعلام کرده عقد انجام شده صحیح دانسته
میشود ولی اگر بتواند ثابت کند که رضایت نداشته و تحت شرایطی بوده میتواند تقاضای
طلاق کند.
- طلاق با توافق زوجین نیز با شرایط زیر در بین کلیمیان ایران محقق میشود.
- توافق زوجین در نزد بت دین محقق میشود.
- علل وجهاتی که زوجین برای طلاق از آن استفاده میکنند مورد تایید بت دین قرار
گیرد و از نظر او موجه باشد وگرنه صرف توافق طرفین موجب طلاق نمیشود بلکه باید بت
دین آن علل و جهات را موجه شناسد. مقاله مرتبط
استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک
مستقیم) بلامانع است. .Using the materials of this site with
mentioning the reference is free
این صفحه بطور
هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق میکند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما
اطلاع دهید