دکتر رامین لالهپور
رئیس کمیته فرهنگی انجمن کلیمیان
در
طول تاریخ مذهبی قوم یهود داستانها همیشه وسیله مناسبی برای ابلاغ پندهای اخلاقی
محسوب شدهاند و البته دلیل آن را نیز در همان شماره بیان کردهایم. در این شماره
نیز به چند داستان دیگر و پندهای طلایی آنها اشاره میکنیم:
یک داستان به همراه چندین پند به نقل از گمارا :
میدانیم طبق گفته بزرگان ما خداوند برای اجرای اعمال خود معمولاً از فرشتگان به
عنوان مأمورین اجرایی استفاده میکند . اما در مورد سه امر مهم خداوند گویی شخصاً
وارد عمل میشود و اجرای آنها را به خاطر اهمیت ویژه آنها به فرشتگان واگذار
نمیکند : 1- زایمان 2- زنده شدن مردگان 3- باران
ولی برطبق خواسته خدای متعال بارش باران نیز وابسته به دعای ما انسانها و بهخصوص
متکی به تفیلای صدیقیم هر دوره شده است تا ما نیز در این امر عظیم که توسط خود خدا
انجام میگیرد سهیم باشیم.
در زمان ابا حیلقیا (ایشان نوه خونی همگل یاخونی دایرهکش بوده است که داستانی در
مورد او در شماره قبل ذکر کردیم) خشکسالی شد. او مردی صدیق بود که تفیلا (دعا)ی او
همیشه مورد استجابت قرار میگرفت ولی از نظر مالی بسیار فقیر بود. چند نفر از
بزرگان به منظور دعای باران به خانه او رفتند. زن وی در خانه بود و به آنها گفت
شوهرش در فلان صحرا مشغول کارگری برای دیگری است، آنها به آنجا رفتند سلام کردند
جوابی نشنیدند. یک گوشه ایستادند تا کارش تمام شد، کولهباری از علف خشک را بر دوش
راست و جامهای را بر دوش چپ گذاشت و به سمت خانه روانه شد، در حالی که پای برهنه
راه میرفت و کفشها را به دست گرفته بود. به یک رودخانه رسید، کفشها را پوشید و
عبور کرد بعد دوباره آنها را از پا درآورد. وقتی هم به یک زمین خارزاری رسید، لباس
خود را بالا زد و عبور کرد، تا به خانه رسید زنش به استقبال او آمد در حالی که به
قول ما امروزیها هفت قلم آرایش کرده بود. حخامیم همراه او وارد خانهاش شدند. به
همراه هم غذا خوردند. بعد از صرف غذا او به همسرش گفت به نظرم میدانم این
دانشمندان برای چه به اینجا آمدهاند بیا با هم به پشتبام برویم و وظیفه خود را
انجام دهیم. هر کدام در یک گوشه ایستادند و تفیلا خواندند. ابرها ابتدا از سمت زن
او آمدند و همه جا را گرفتند و باران شروع شد.
پائین آمدند و او به حخامیم سلام کرد و خوشآمدگویی گفت. گفتند آن چه را ما خواستیم
قبلاً تو انجام دادی فقط میماند چند سؤال : چرا وقتی در صحرا به تو سلام دادیم
جواب ندادی؟ گفت کارگر و مزدور دیگری هستم حاضر نیستم حق او حتی برای لحظهای غصب
شود. (چه بسا ایشان نگران آن بوده است که با جواب سلام به آنها سر صحبت باز شود و
او از کار خویش باز بماند) ما هم البته یاد بگیریم که چقدر باید در مورد حق دیگران
در اعمالمان دقیق باشیم و به قولی حقالناس را بیاهمیت نپنداریم. گفتند: چرا لباست
را تا کردی و بر دوشت گذاشتی و نپوشیدی؟ گفت لباس قرضی است و احتیاطی برای باران
میآورم . گفتند چرا کفشهایت را در آوردی و در رودخانه پوشیدی؟ گفت: راه را
میبینم ولی در رودخانه ممکن است خرده شیشه باشد و به من صدمه بد بزند. پرسیدنند
چرا در خارزار لباست را بالا زدی؟ گفت فقط این یکی را دارم اگر به خار گیر کند پاره
میشود ولی اگر خار پا را زخم کند به خودی خود به مرور زمان التیام پیدا میکند.
(اشاره به فقر آن صدیق و حفظ ابزار قرضی و اهمیت دارایی دیگران در نظر او و پندهای
مربوط به آن برای ما) گفتند تو که این قدر فقیر هستی چرا زنت این طور خرج لوازم
آرایش میکند و به خودش میرسد؟ گفت: او این کار را برای من انجام میدهد تا چشم من
پی نظر به زنان دیگر نباشد. (اهمیت وظیفه یک زن در برابر شوهرش که حفظ او از نظر به
دیگر زنان و جلوگیری از انحراف او میباشد. در این بین میبینم آرایش زن به نیت خاص
یعنی فقط برای شوهرش حتی گاه از نان شب نیز واجبتر است. فقر اباحیلقیا و تأکید
داستان بر آن نیز مانع توجه به این مسأله نمیشود چه برسد به دیگر خانوادهها و
افرادی که هرگز در مضیقه مالی نیستند) و بالاخره پرسیدند : چرا وقتی دعا میکردید
ابرها اول از سمت زنت آمد؟ گفت : خانم من بهتر از من به فقرا میرسد چون او به آنها
خوراک و غذا میدهد که خیلی بیشتر در دسترس آنها میباشد تا من که اگر بدهم مال و
پول میدهم که باید ابتدا خرج شود بعد به شکلی درآید که قابل استفاده برای فقرا
باشد. یعنی در سیستم الهی هر تلاشی در راه رضای خدا دقیق سنجیده میشود و مزد آن
طبق نیت انجام دهنده آن به او اعطا میشود. توجه میکنیم این خانواده خود فقیر
هستند و هنوز فکر احسان به دیگران هستند چه رسد به دیگران بیخود نیست که این
بزرگواران زخوت (امتیاز) پیدا میکنند تا تفیلای آنها به عرش اعلا برسد. بد نیست
بدانیم احسان به دیگران از نظر علمای ما و به نقل از پیرقه آووت (نصایح پدران) یکی
از ستونهای نگاهدارنده دنیا میباشد و همچنین یکی از خصلتهای ویژه ملت یهود نیز
شناخته شده است.
|