قبل
از هر چیز اگر مایلید به افکار و
اندیشه-های
من پی ببرید و مثل من پا به دنیای تخیل بگذارید باید مسأله بتپرستی (پول پرستی)،
مسأله گرانی و تورم!!، دعواها در کنیساها (عبادتگاهها) به جای عبادت، آنهایی که
بدون احساس مسئولیت «هویت قومی» خود را فراموش کردهاند، از خدا بیخبر بودن
نوکیسهها، کار کردن و باز کردن مغازه در روز شنبه مقدس، مسأله بیایمانی بعضی از
جوانها، خوردن خوراکهای نِوِلاه و طِرِفا و غیر کاشر، و قیچی کردن بیشتر مطالب
هیئت تحریریه توسط سردبیر خانم فرانک عراقی و جناب آقای مهندس آرش آبایی ویراستار
مجله، کوچک کردن عملکرد مسئولان، به خصوص توهین به پیشنمازها و واعظین در محیط
کنیساها را فراموش کنید. چون واقعا دنیای تخیل دنیایی است بینظیر، به نظر من
آنهایی که از این نعمت خدا داده بهرهای دارند افراد خوشبختی هستند و شاید یکی از
این افراد خوشبخت من خوشبین باشم. من هر چه را که در دنیای حقیقت نتوانم تهیه کنم
در عالم تخیل صد برابر زیباتر و قشنگتر از آن را به سبک نو و ابتکاری و گاهی اوقات
هم سینما اسکوپ رنگی آماده کرده و استفاده میکنم، در عالم خیال از کاهی کوهی
میسازم و بلافاصله از کوهِ ساخته شده، خیال کوهنوردی میکنم که هیچ کوهنوردی
قادر به انجام کاری که میکنم نباشد، گاهی خود را جای آقای سیامک مرهصدق نماینده
محترم مجلس قرار میدهم ولی چون میبینم هر عزیز دُردونهای از بابا و مامانش قهر
کرده یا هر کس چک بیمحل کشید و راهی زندان شد و هزاران اتفاقهای حتی خیلی جزیی،
اصلاح آن را از من نماینده میخواهند و بالاخره من با کلافهای سر در گم اجتماع
خودمان روبرو میشوم سرکلاف به دست مبارک نماینده محترم میدهم و استعفای خود را
تقدیم مجلس خیالی میکنم و به خود میگویم «کار هر کس نیست خرمن کوفتن ، گاو نر
میخواهد آقا سیامک». از عالم این خیال (نماینده مجلس بودن) بیرون
میآیم گاهی خود را ترامپ (میلیاردر معروف آمریکا) حساب میکنم ولی چون به زندگی
آرام خود علاقه دارم زود از خر شیطون پایین میآیم، گاهی خود را رئیس انجمن کلیمیان
به جای دکتر همایون سامهیح حساب میکنم ولی خیلی زود متوجه گرفتاریهای جامعه و
توقعات زیاد و
بیجای خیلیها و تهمت زدن بعضیها و
شایعهپراکنی و کوچکنمایی عملکرد مسئولان
میشوم و فوری استعفا میدهم و خود را از این همه گرفتاریها آزاد میکنم.
روز آدینه عید پسح (عید آزادی) بود. عیال مربوطه پس از صرف صبحانه برای خرید و تهیه
گوشت و مرغ و چیزهای لازمه عید پسح از منزل خارج شد. هنوز نیم ساعت بیشتر از رفتن
عیال برای خرید نگذشته بود که صدای زنگ درب منزل به صدا درآمد. بچهها با خوشحالی
به استقبال مادرشان رفتند، علت زود برگشتن او را سؤال کردم، برایم این طور شرح داد:
نیم ساعت پیش که از منزل برای خــرید خارج
شدم، دیدم در ایستگاه اتوبوس چند اتوبوس خط واحد خالی خالی ایستادهاند و منتظر
مسافر هستند. بیدرنگ سوار شدم و تعجب کردم که فوری راننده حرکت کرد بعد از 2 دقیقه
(بدون برخورد به ترافیک و راه بندان) از ایستگاه پل چوبی پیاده شدم و قدمزنان به
طرف میدان عشرتآباد برای خرید گوشت راهی دکان قصابی آقا اسحق شدم. در عالم خودم
غوطهور بودم با خود میگفتم خدایا میترسم تا شب موفق نشوم برای خریدن مایحتاج عید
پسح و آیا عاقبت این وضع چه خواهد شد و به اطراف خودم توجهی نداشتم که ناگهان صدای
آقای قصاب که گوشت خوب خود را برای فروش عرضه
میکرد، رشته افکارم را پاره کرد. پس از سلام و احوالپرسی 4 کیلو گوشت سفارش دادم و
چون دیدم واقعاً گوشت نازک و خوبی است گفتم 5 کیلو بدهید. آقا قصاب گفت به چشم روی
چشمم، هر چه دستور بفرمائید قابل اجرا است و بابت 5 کیلو گوشت کیلویی 45 هزار تومان
225 هزار تومان تقدیم کردم. دیدم آقا اسحق 5 هزار تومان آن را به من پس داد گفتم
این بابت چیه؟ گفت چون موعد پسح در پیش داریم من به هر مشتری 5 هزار تومان عیدی
میدهم. از خوش اخلاقی آقا اسحق خوشحال شدم و از او تشکر کردم. بعد از آن رهسپار
دکان مرغفروشی جنب دکان قصابی شدم. سه مرغ را انتخاب نمودم و دادم به شوحط (ذابح)
کهن آن را شحیطا کند (سر آن را ببرد) دیدم سه نفر حاخام در آن دکان هستند به یکدیگر
برای سر بریدن مرغها تعارف میکنند. بالاخره حاخام اولی که حاخام آدوقی (مذهبی
افراطی) بود مرغها را گرفت قبل از سر بریدن، کاردش را بدیقا (معاینه) کرد دید طبق
قانون ذبح کارد تیز و صاف نیست. کاردش را با سنگ مخصوص درست کرد و مرغها را قبل از
ذبح کاملاً معاینه کرد که بر حسب اتفاق در سالم بودن یکی از مرغها مشکوک بود.
دستور داد آن را عوض کردم و پس از ذبح کردن مرغها از نای و مری مرغها امتحان و
بازدید به عمل آورد و چون دید طبق قانون است خون-های مرغهای ذبح شده را با گفتن
براخای (دعای) «عل کیسوی دام به عافار» (پوشاندن خون با خاک) با خاک پوشاند و
مرغها را بدون گرفتن پولی در پاکت گذاشت و با احترام به من داد و من هم پس از
خداحافظی آمدم منزل.
در اول باورم نمیشد که گفتههای زنم واقعیت دارد، خیلی تعجب کردم و نمیتوانستم
بپذیرم که این واقعیت صد در صد درسته، تا این که قضیه زیر که با چشم خوردم دیدم و
با گوش شنیدم به
گفتههای زنم ایمان آوردم جریان از این قرار بود.
ساعت شش و نیم صبح عید پسح که راهی کنیسا بودم دیدم دسته دسته پیر و جوان، خُرد و
کلان عازم رفتن به خانه خدا برای برگزاری نماز صبح هستند. در کنیسا موقع خواندن
تفیلا (نماز) کاملاً سکوت رعایت میشد، جز صدای شالیح صیپور (پیشنماز) که هر
شنوندهای را مَست و متحیر میساخت صدایی از کسی شنیده نمیشد، حتی خانمها که بدون
آوردن بچه به کنیسا آمده بودند با سکوت مطلق در «جای مخصوص بانوان» به قرائت نماز
گوش میدادند. پس از پایان تفیلای شحریت (نماز صبح) مسئول کنیسا براخاهای تورا را
به طرز حراج آمریکایی به مدت خیلی کم و بدون دعوا و بدون کتککاری و رقابت در خرید
براخاها حراج کرد. بعد از قرائت تورا و هفطارا (گلچینی از کتاب انبیاء یهود) و نماز
«موصاف» حزان کنیسا (مسئول کنیسا) اعلامیه انجمن کلیمیان را به شرح زیر برای جماعت
کنیسا قرائت کرد:
شبات شالوم،
خواهران و برادران عزیز با تقدیم تبریکات پسح و تهنیتهای صمیمانه، سلامت و سعادت و
توفیق روزافزون همگان از پروردگار متعال خواهانیم. پس از عرض تبریک انجمن کلیمیان
لازم میداند که چند اطلاعیه که به شرح زیر است به سمع همکیشان عزیز برساند:
1. از کلیه کسانی که مرتب و بدون وقفه و مطالبه بیشتر از مبلغ مقرر سالیانه خودشان
به خانه سالمندان و صندوق خیریه پرداخته و میپردازند تشکر میشود.
2. از داوطلبین کمک به صندوق خیریه و کمک به سالمندان خواهش و تمنی میشود برای مدت
یک ماه و اطلاع ثانی رجوع نفرمایند تا نوبت و حق سایرین که قبلاً برای کمک ثبت نام
کردهاند پایمال نشود.
3. هتلهای گئولاه، مردخای، نیسانی با خوراکهای کاشر که توسط ذابحین خداترس و واجد
شرایط و صلاحیت شحیطا (ذبح) و معاینه میشود با ظرفهای مخصوص برای جشنهای عروسی،
بریت میلا (ختنه)، تفیلینبندان و غیره آماده پذیرایی از مهمانهای عزیز شما
میباشند.
4. کافه رستورانهای ماغن، استر، کوروش، صبحانه، نهار، شام کاشر تهیه و در دسترس
مشتریان گرامی با بهترین نحو قرار داده و ضمناً به دانشجویان و کارمندان اداری و
افراد مجرد شهرستانی و نظامی تخفیف کلی داده میشود.
5. طبق آماری که از محضرهای ازدواج حاخامها به دست آمده: ازدواجها به صورت داد و
ستد نبوده، تظاهرات بیمورد و خودنمایی در جشنها زائد و سختگیری و توقعات نامعقول
در امر ازدواج کاملاً ریشهکن شده و پایه زناشویی براساس عشق و علاقه، تفاهم و درک
و علاقه مشترک استوار شده است و مراجعین برای ازدواج روز به روز زیادتر و علاقه به
زندگی جای ترس و دوری از تشکیل خانواده را گرفته است.
6. طبق آماری که کمیته تحقیقی انجمن به دست آورده مراجعین داوری حل و اختلاف و
کسانی که در روز شنبه کار میکردهاند به صفر رسیده است.
7. انجمن کلیمیان تصمیم قطعی گرفته که مجله محبوب بینا را هر هفته بدون وقفه برای
خوانندگان و علاقمندان محترم منتشر کند (و انشاا... منتشر خواهد شد).
بالاخره بعد از قرائت اعلامیه انجمن و بعد از اتمام نماز صبح همه جماعت همدیگر را
بوسیدند و به یکدیگر تبریک گفتند . موقعی که من
میخواستم از درب خروجی کنیسا خارج شوم حاخام داودی مرا صدا کرد یکدیگر را بوسیدیم
و به هم تبریک عید گفتیم، داشتم میگفتم «خگ سامیح» که ناگهان با تکان محکمی مرا به
خود آورد و مرا از خواب شیرین بیدار کرد. چشم که باز کردم دیدم عیال مربوطه است که
میگوید پاشو، پاشو چی چی خگ سامیح (عیدتان مبارک)؟ کدام عید؟ پاشو برو سر کارت مرد
!!!؟
چند ماهه از عید پسح میگذره تو حالا داری عید مبارکی میکنی؟ صد دفعه نگفتم پرخوری
نکن؟ پاشو دیره حالا زنگ کلاس میخوره بچهها بدون معلم میمونند. با عجله پوشش سرم
- ببخشید کیپایم (کلاه)- را روی سرم گذاشتم و راهی کارم شدم. با خود گفتم: مقصر
زنمه که نگذاشت لااقل دنیای خوب دوره ماشیح (ناجی جهان) را در خواب ببینم.
استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک
مستقیم) بلامانع است. .Using the materials of this site with
mentioning the reference is free
این صفحه بطور
هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق میکند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما
اطلاع دهید