انجمن کلیمیان تهران
   

آب و آتش

   

 

سحر بروخیم

پاییز 97‌‌‌‌‌‌

 

آب و آتش
آتش چیست؟
مگر می شود دلی بسوزد و آتش به جانش نيفتد؟ مگر نمی شود خاکستر شود و دوباره جان بگیرد؟ کیست؟ چه کسی است که آرامش می کند؟ کیست که یکباره بر سرش فرو می ریزد، می آید و سردش می کند، آرامش می-کند، نم نمک خاموشش می کند؟ مگر می تواند کسی غیر از آب باشد؟ آب چه؟ مگر آب نمی تواند راکد شود؟ مگر نمی شود زلال و روان نباشد؟ مگر نمی شود راهش سد شود و محکوم به تنهایی شود؟ چه می شود اگر میان این تنهایی، آتشی از آسمان ببارد؟ چه می شود آتش به جان آب بیفتد؟ چه می شود این دو در هم غرق شوند؟ اگر آب آتش را آرام نکند، که کند؟ اگر آتش به آب هیجان نبخشد، که بخشد؟ مگر آب به آتش صبر و آرامش نمی بخشد؟ خب چه می شود آتش هم به او شوق و اشتیاق ببخشد؟ حال از زاویه ی دیگری بنگریم، اگر آب بی رحم شود چه؟ اگر آتش را به کلی از بین برد چه؟ اگر نگذارد ذره ای خاکستر برایش بماند چه؟ چه بر سر آتش بیچاره می آید؟ مگر آب نیامده بود که آرامش کند، صبور کند، پس چه شد؟ اگر آتش بی رحم شود چه؟ اگر
شعله ور شود و شعله هايش، آب را برای همیشه خشک کند چه؟ اگر بخارش کند و پر زدنش را به تماشا بنشیند چه؟ مگر آتش نیامده که به آب، شوق و اشتیاق بخشد؟ پس چه شد؟ چه بر سر مهرشان آمد؟ باید باشند، با هم باشند، مهر بورزند، عاشق باشند، بی رحم نباشند، بیایند، بسازند، بمانند، پیوند بخورند و در یکدیگر غرق شوند، آن وسط خاکستری باشد و بارانی هم ببارد.
 

‌‌‌‌‌ 

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید