دوریتا
معلمی
کارشناس ارشد روانشناسی
تابستان 99
حتما میدانید که پس از تولد نوزاد اولین کاری که پزشک انجام میدهد بریدن بند ناف
است و با این اقدام اتصال جسمانی مادر و فرزند کاملاً قطع میشود. نقش بند ناف
چیست؟ در زمان تشکیل جنین و طی دوره ۹ ماهه بارداری، بدن مادر به وسیله بند ناف
جنین را تغذیه میکند، مواد مورد نیاز برای رشد را به جنین رسانده و مواد مضر را
گرفته و بدینترتیب موجبات رشد و سلامت جنین را فراهم میکند. اما همین بند ناف که
در طی ۹ ماه دوره بارداری موجب بقاء جنین بوده، پس از تولد در صورتی که بریده نشود
میتواند موجب آسیب و حتی مرگ نوزاد شود. این اتصال حتماً، قطعاً و باید در زمان
مناسب قطع شود نه زودتر نه دیرتر. پس از قطع بند ناف جسم فرزند از جسم مادر جدا شده
و دو جسم متمایز از یکدیگر میشوند و به زندگی خود ادامه میدهند؛ بدون بند ناف؛
بدون بند ناف؟
باید بگویم خیر، بسیاری از مادران و فرزندان کماکان بند نافشان به یکدیگر وصل است،
البته نه از نوع جسمانی بلکه از نوع روانی!!! این بند ناف اگر چه دیده نمیشود اما
تاثیرات بسیار عمیقی بر زندگی فرزندان برجای گذاشته و موجب بروز اختلال در روابطشان
میشود.
بند ناف روانی چیست؟ برخی از مادران در طول دوران رشد فرزندشان (و معمولاً فرزند
پسر) به صورت افراطی او را به خود چسبانده و مانع از رشد و استقلال او میشوند، به
جای کودک تشخیص میدهند که او سیر است یا گرسنه، سردش است یا گرم، با چه کسی دوست
شود، کی و کجا برود و بیاید،... به شکلی که فرزند در حلقه همسالانش نمیتواند رابطه
اجتماعی سالم برقرار کرده و در موقع لزوم از حق خود دفاع کند چرا که وابسته و متکی
به مادر است. هر چه کودک بزرگتر میشود نیاز به استقلال نیز در او بیشتر میشود
اما مادر کماکان مانع میگردد، به حدی که حتی در بزرگسالی نیز به بهانههای متفاوت
مانع از ازدواج پسرش میشود. بنابراین مادر و پسر تمام عمر خود را صرف یکدیگر کرده
بدون این که طعم شادی حاصل از ارتباطات سالم را بچشند. حتی اگر ازدواجی هم رخ بدهد،
مادر، عروسش را به چشم رقیب دیده و تلاش میکند به هر طریقی او را از چشم پسرش
بیندازد چرا که پسر را تمام و کمال برای خود میخواهد. پسر نیز چون در طی دوران
رشد، هویت مستقلی از مادر پیدا نکرده است قادر به مدیریت رابطه خود، همسر و مادر
نبوده و نمیتواند مرز سالمی در این روابط ایجاد کند و به طور فزاینده مادر را در
اولویت ارتباطی و عاطفی قرار میدهد. در نتیجه زندگی زناشوییاش اغلب در تلاطم است.
لازم به ذکر است که در شرایطی هم که پسر به این باور برسد که لازم است این بند ناف
بریده شود مادر با اجرای انواع بازیهای روانی مانع میگردد. این موضوع اگرچه کمی
متفاوت ولی در مورد فرزند دختر نیز صدق میکند به این صورت که دختر در تمام تصمیم
گیریها از کوچک تا بزرگ خود را ملزم میداند که از مادرش کسب تکلیف کند، حتی اگر
ازدواج کرده باشد و یا در مرحله ازدواج باشد به جای آنکه با همسر/ نامزد خود به
نقطه اشتراک برسد ترجیح میدهد تصمیمات مورد نظر مادرش را به مرحله اجرا درآورد،
حتی اگر همسر/ نامزدش موافق نباشد. در نتیجه همسر/ نامزد دختر به این نتیجه میرسد
که در اولویت اول نبوده و همین امر موجب بروز کشمکش بسیار بین آنها میگردد.
صرفنظر از این که علت بروز چنین پدیدهای چیست (میتواند ناشی از اضطراب و یا عدم
ارضاء نیازهای عاطفی - روانی مادر و یا... باشد)، مهم است بدانیم که با مراقبت
افراطی از فرزندمان نه تنها در حق او مادری نکردهایم بلکه موجب میشویم تا او
نتواند وارد روابط سالم و مورد نیازش شده و از آنها لذت ببرد. یک مادر پخته و رشد
یافته مادری است که به فرزندش مطابق با سنش اجازه انتخاب، اشتباه، تصمیمگیری،
شناخت،... بدهد و همچنین کل وجود خود را در فرزندش تجمیع نکند و به خواستهها و
نیازهای خودش هم پرداخته و بداند که رسالتش رشد و تربیت فرزند متمایز و مستقل است
نه چسبیدن و چسباندن او.
|