غروب بود و درست دو روز از اسباب كشي ما به خانه
جديد ميگذشت كه او را براي اولين بار، نزديك كوچه دوم ديدم ...
در اين چند سال هيچ وقت نتوانستم او را فراموش كنم. نه او، نه اسمش نه سوسك توي
قوطي و ...
داستان با روايت سريع خاطرهاي آغاز ميشود كه راوي در آن فقط سر نخهايي را ارايه
ميدهد تا در ادامه با شرح ماجرا علت دروغگويي و ترسي را كه سالها در خود داشته
براي مخاطب بازگو كند و در ادامه پيش از شرح و تفصيل وقايعي كه در آن دو روز رخ
داده اطمينان مخاطب را اينگونه جلب مي كند:
خواهش ميكنم اين نوشتهها را با حوصله و مثل يك داستان بخوانيد و خواندن آن را به
دوستانتان هم پيشنهاد كنيد. من هم آن را براي پدر و مادرم ميخوانم شايد اين طوري
پدر و مادرم مرا به خاطر آن همه دروغ ببخشند و شما هم او را خوب بشناسيد، تا اگر
روزي يك مرتبه جلويتان ظاهر شد ...
در حقيقت روايت داستان با نوعي اعتراف همراه است. نوجوان داستان كه هنگام وقوع
ماجرا 11 سال داشته، هفت سال بعد تصميم ميگيرد تا با روايت و اعتراف به اشتباهاتش،
خود را سبك كند و والدين خود را در جريان اتفاقات قرار بدهد اما راوي با بيان اين
واقعه سعي در كتمان واقعيت ندارد و حتي نميخواهد آن را فراموش كند بلكه آن طور كه
خود ميگويد: «شايد فقط شايد اين فكر را فراموش كنم كه آخرش او يك جايي روبهرويم
ظاهر ميشود و يا يك روز ناگهان از پشت سر دستش را روي شانهام ميگذارد.» در حقيقت
نويسنده با بهرهگيري از لاك پشت فيلي (نام استعاري) و معاونش كه يك سوسك است و توي
قوطي نگهداري ميشود سعي در نشان دادن ترس كودك از زورگويي و گريز او از مدرسه و
عدم امنيتش دارد. در اين اثر نويسنده توانسته به دور از شعارزدگي و با پايان مناسب،
غلبه كودك بر موقعيت خاص را به تصوير بكشد. اين كتاب به قلم جمشيد خانيان، براي
گروه سني نوجوان و با تصويرگري پيمان رحيميزاده منتشر شده است. كتابهاي جمشيد
خانيان تاكنون جوايز متعددي را از آن خود كرده است. كتاب قلب زيباي بابور در سال
2005 از طرف كتابخانه مونيخ در فهرست كتابهاي خواندني كودك و نوجوان قرار گرفت.
استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک
مستقیم) بلامانع است. .Using the materials of this site with
mentioning the reference is free
این صفحه بطور
هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق میکند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما
اطلاع دهید