انجمن کلیمیان تهران
   

برخي از مکالمات تلفني ضبط شده در مراکز

   

سامان نامدار
نشریه متانا  خرداد
 
1386

* مرکز مشاوره: چه نوع کامپيوتري داريد؟
- مشتري: يک کامپيوتر سفيد ...

* روي آيکن MyComputer در سمت چپ صفحه کليک کن.
- سمت چپ شما يا سمت چپ من؟

* روز خوش چه کمکي از من برمي‌آد؟
- سلام ... من نمي‌تونم پرينت کنم.
* مي‌شه لطفاً روي Start کليک کنيد.
- گوش کن رفيق، براي من اصطلاحات فني قلمبه سلمبه نيار، من بيل گيتس نيستم...

* الآن روي مانيتورتون چيه خانوم؟
- يه خرس Teddy که عموم از سوپرمارکت برام خريده.

* ... و الآن کليد F8 رو بزنيد.
- کار نمي‌کنه.
* دقيقاً چي کار کرديد؟
- من کليد F را 8 بار فشار دادم. همان‌طور که بهم گفتيد، ولي هيچ اتفاقي نمي‌افته ...

- کيبورد من ديگه کار نمي‌کنه.
* مطمينيد که به کامپيوترتان وصل است؟
- نه، من نمي‌تونم پشت کامپيوترم برم.
* کيبوردتان را برداريد و 10 قدم به عقب برويد.
- باشه
* کيبورد با شما آمد؟
- بله
* اين يعني کيبورد وصل نيست. کيبورد ديگه‌اي آنجا نيست؟
- چرا يکي ديگه اينجاست. اوه ... اين يکي کار مي‌کنه.

- من نمي‌توانم به اينترنت وصل بشم.
* شما مطمينيد رمز را درست مي‌زنيد؟
- بله، مطمئنم. من ديدم همکارم هم اين کارو کرد.
* مي‌شه به من بگيد رمز عبور چي بود؟
- پنج تا ستاره ...

- من يک مشکل بزرگ دارم، يکي از دوستانم، يک ScreenSaver روي کامپيوترم گذاشته، هر بار که ماوس رو حرکت مي‌دهم، غيب مي‌شود ...

- من در پرينت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم ...
* آیا شما پرينتر رنگي داريد؟
- نه ...

- عصرتون بخير، من بيش از 4 ساعت براي شما صبر کردم، مي‌شود به من بگوييد که چقدر طول مي‌کشد قبل از اينکه بتوانيد کمکم کنيد؟
* ببخشيد من متوجه مشکلتون نشدم!
- من داشتم توي Word کار مي‌کردم و دکمه Help رو کليک کردم، بيش از 4 ساعت قبل. بالآخره کي کمکم مي‌کنيد؟

- سلام من نمي‌تونم پرينت بگيرم. در واقع عر دفعه سعي مي‌کنم، پيغام مي‌دهد: «نمي‌توانم پرينتر را پيدا کنم.» من حتي پرينتر را بلند کردم و جلوي مانيتور گذاشتم، اما کامپوتر هنوز پيغام مي‌دهد که نمي‌تواند آن را پيدا کند.

* چه برنامه آنتي‌ويروسي استفاده مي‌کنيد؟
- Netscape
* اون برنامه آنتي‌ويروس نيست؟
- اوه ببخشيد ... Internet Explorer

- من دارم اولين ايميلم رو مي‌نويسم.
* خوب، چه مشکلي وجود داره؟
- من حرف a رو دارم، اما چگونه دورش دايره بکشم؟!!!





سلام، سلام به شما، سلام بر ملك جديد، سلام بر تجهيزات جديد و سلام بر قلب‌هاي خانه جواناني! اگه ديدين تو متاناي شماره قبلي حرف‌هاي خودموني چاپ نشد، تقصير من نبود چون من متنمو به طور كامل نوشتم ولي مثل اين كه به صلاح خيلي‌ها نبود اون حرف‌هاي خودموني چاپ بشه! ما كه كارخودمونو كرديم ولي در هر صورت نذاشتن كه بشه!!
منم تصميم گرفته بودم با همچين جو و شرايطي ديگه هيچ مطلبي ننويسم ولي از اونجايي كه هدفمون در راستاي يكديگر و همه قلبمون واسه خانه جوانان مي‌تپه البته اگه واقعاً اين طوري باشه! پس دليلي براي قهر و آشتي وجود ندارد! حرف آخر اين كه عشق است خانه جوانان از سال اول تأسيس تا هميشه و اين عشق هيچ ربطي به هيأت‌مديره‌هاش و سال‌هاي فعاليت‌هاي شخص‌ها بر نمي‌گرده بلكه درنهايت فقط خانه جوانان مي‌مونه و بس!! پس عشق است خانه جوانان، عشق است تموم قلب‌هاي خانه جواناني!! حالا هم تموم اين حرفارو به صورت يك داستان مي‌نويسم:
«يكي بود، يكي نبود، زير اين سقف خانه جوانان و متانا كه اصلاً كبود نبود!! يك حرف‌هاي خودموني تك و تنها نشسته بود. قلمي داشت و چند برگ كاغذ و يك عالمه حرف كه گفتني نبود ولي نوشتني بود. هرچي مي‌نوشت بيشتر احساس سبكي مي‌كرد. اومد كه خيلي سبك بشه اما نگذاشتند.
چشمانشان را بستند تا حرصش بدهند و سنگينش كند. سنگين و از يك عالمه توهم، سوء تفاهم و فكر و خيال.
يكي بود، يكي نبود ولي خانه جوانان و متانا هميشه بود! ما هم يك روز هستيم و يك روز نيستيم! آن روز كه نيستيم از يادتون نريم و حالا كه هستيم نه
دل به چيزهاي بيهوده بسته‌ايم نه دل به توجه كسي! قربان شما، خيلي تنهايي حرف‌هاي خودموني!!



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید