راحل رحيميمقدم
نشریه متانا
اردیبهشت 1387
کاری خوب است که عین الدوله درست کند!
در زمان گذشته چنین رسم بود که فقرا به در منزل اغنیا رفته و درخواست کمک میکردند،
بعضی از فقرا بسیار چاپلوسی و تملقگویی مینمودند و از آن جمله یک فقیر بسیار
چاپلوسی به در خانه عینالدوله آمد و تکیه کلامش چنین بود، کاری خوب است که
عینالدوله درست کند! در همان وقت فقیر دیگری چنین میگفت: کاری خوب است که خد-ا
درست کند. عینالدوله هم روزی چند بار از در خانه در رفت و آمد، بود. شبی دلش برای
آنها سوخت و به خدمتگزاران خود دستور داد که غذای لذیذی تهیه کنند. امر عینالدوله
اجرا شد و نوکران دو بشقاب نزد او آوردند، یکی مرغی که درون شکمش پر از سکه های طلا
بود و بشقاب دیگر غذای سادهای بود. آن گاه عینالدوله دو بشقاب غذا را آورد و آن
مرغ شکم طلا را به فقیری داد که میگفت کاری خوب است که عینالدوله درست کند و
بشقاب دیگر را که غذای سادهای بود به فقیر دیگر داد که میگفت کاری خوب است که
خد-ا درست کند. از قضا در آن شب فقیری که غذایش مرغ شکم طلا بود، دل درد سختی گرفت
به طوری که نتوانست از آن خوراک مطبوع میل کند و سکهها را ببیند. به ناچار غذایش
را به فقیر دیگر فروخت نیم قران، فقیر هم غذا را گرفت و برد و هنگامی که مشغول
خوردن شد سکههای طلا را دید و با خود گفت کاری خوب است که خد-ا درست کند. آن فقیر
متملق هم به هر درد و سختی بود، شب را جمع کرد و درحالی که کمی حالش بهتر شده بود،
شروع کرد به گفتن جمله قبلیاش که کاری خوب است که عینالدوله درست کند! عینالدوله
از منزل بیرون آمد و دید آن فقیر باز هم آنجا نشسته و همان حرف را تکرار میکند. به
فقیر گفت مگر دیشب برایت غذا نیاوردند؟ فقیر گفت چرا ولی حالم بد بود آن را به فقیر
دیگری که اینجا بود فروختم و او هم همان دیشب از این جا رفت. عینالدوله گفت:
بزنید، این مرد چاپلوس را که میگوید کاری خوب است که عینالدوله درست کند، چون
کاری خوب است که خد-ا درست کند نه عینالدوله، عینالدوله کیست؟
|