در قرن بیستم در دنياي هنر نقاشی انقلابي رخ داد و آثار اين دوره با تفاوت خاصی
نسبت به دورههاي قبل آفريده شدند. اين تحول كه سبكهاي خاص را در اين دوره به وجود
آورد مديون فرديت طلبي هنرمندان است. هنرمندان اين سده آموختند كه آثار خود را
آنطور كه خود ميخواهند، نه آنگونه كه اجتماع از آن ها توقع دارد، بيافرينند. این
موضوع باعث خلق طيفي وسيع و متنوع از آثار هنري شد كه مبناي آن فرديت هنرمندان است.
آثاري غير متعارف كه درك كردن و لذت بردن از آنها به مراتب دشوارتر از آثار
گذشتگان و در برخي موارد حتي ناممكن مينمود. يكي از عوامل مهمي كه در طرز تلقي از
هنر سنتی خلل ايجاد كرد، اختراع دوربين عكاسي بود. اين پديده قادر بود اشياء و
مناظر را با دقتي بيشتر و زماني كمتر شبيهسازي كند، هنرمندان فكر كردند كه هنرشان
با ظهور اين اختراع محكوم به فنا است و يا اينكه بايد براي اين پدیده ی نوظهور هدف
و نمايشی متفاوت خلق كنند.
در نتيجهي این تغيير جدي هنر از مبناي فرهنگي و جمعي به معناي شخصي و فردي،
تغييراتي در آثار هنري پديد آمد كه موجب بروز سبكها و روشهاي متعددي شد. اين
تغييرات را ميتوان تحت عنوان اصلي «نور - رنگ» «شكل و تركيب» و «موضوع و محتوي»
مورد بحث و بررسي قرار داد. رنگ خود از عناصر اصلي بصري است. در آثار نقاشي غربي تا
پيش از قرن بيستم نقاشان در انتخاب رنگ از طبيعت پیروي ميكردند، در نقاشيهاي
كليسايي هم همينطور. اما در اين نقاشيهاي تحول يافته، هنرمند، هوشمندانه از عنصر
رنگ براي تاكيد بر شخصيت يا عنصر اصلي اثر بهره می بُرد. «رامبراند» از نقاشاني بود
كه در اين زمينه به اوج قدرت رسيده بود. سبك فووسيم يكي از همين سبكهايي است كه
زاييدهي تحولات قرن بيستم است. نقاشان اين سبك خواستهاي دروني خود را به انعكاس
واقعيت بيروني ترجيح دادند. وقتی یکی از منتقدين هنري اين آثار نا متعارف و عجیب
آن ها را دید به ايشان لقب فو «fauves» داد. اين واژهي فرانسوي به معناي «دَد» يا
«جانور وحشي» است. اين لقب به واسطهي برخورد زمخت و جسورانه با رنگ برايشان نهاده
شد. بعدها نام فووسيم «fauvism» براي ايشان شيوه ای از نقاشي شد و رفته رفته از آن
به عنوان يك سبك نقاشي ياد شد. «مانري ماتيس» و«آندره دُرَن» از هنرمندان مشهور اين
حركت هنري به شمار ميروند. نقاشان اين سبك عمدا رنگهايي را كه برانگيزانندهي
هيجان است با سطحي ناهموار و زمخت كنار هم قرار داده اند. در سال 1908 ميلادي،
شاهد حركت ديگري براي شكستن سنت هاي رايج هنري هستیم. اين حركت كه بعدها تبديل به
يك سبك هنري شد كوبيزم يا كوبيسم نام دارد. اين سبك كه نسبت به ديگر سبكهاي مدرن
شناخته شدهتر است به دست« پيكاسو» و«براك» بنیان نهاده شده است. واژهي كوبيسم از
ريشهي"cube" به معناي مكعب اخذ شده است. كوبيسمها كوشيدند تا كليت يك پديده يا
وجود مختلف يك شي سه بعدي را در آن واحد در يك سطح دو بعدي عرضه كنند. تركيبهاي
كوبيسم قطعاً در دنياي خارج و واقعي وجود ندارند در صورتي كه اجزاي نقاشي آنها
الهام گرفته از طبيعت است و اين ويژگي در خور توجه اين سبك است كه از ارزش هنري
بالايي برخوردار است. همان طور كه گفتيم كوبيسمها دنبال برقراري روابط متفاوتي بين
عناصر تصويري سه بعدي بودند. تابلوي «گورنيكا» يكي از معروفترين آثار پيكاسو است
كه تحت تاثير امواج تلخ ناشي از جنگ و آدم کشی خلق شده است. اين نشان ميدهد كه
آثار كوبيسم تاثير پذير از اتفاقات و شرايط اجتماعي هم خلق ميشوند و نه فقط به قول
مردم عام يك مشت حجم وسيع و رنگ! که این قضاوت ناعادلانه ی عده-ای از مردم است که
حتی در مورد نقاشان و نقاشی های امروز هم مصداق دارد.
استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک
مستقیم) بلامانع است. .Using the materials of this site with
mentioning the reference is free
این صفحه بطور
هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق میکند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما
اطلاع دهید