پسرك
تصميم گرفت بميرد. در خيلي از مواقع بهترين تصميم شايد چندان هم معقول به نظر نرسد،
ولي مردن در مقايسه با ساير فكرهايي كه در سَرَش بود، در آن لحظه بهترين تصميم بود.
آتش زدن محلكار، شكنجه كردن ارباب رجوع تا سرحد مرگ، مطمئناً از مردن گزينههاي
پستتري بودند. پس خيلي راحت بعد از اينكه شاماش را خورد، اصلاح كرد و دوش گرفت،
سرش را به نيت مردن گذاشت روي بالش و خوابيد و مرد و صبح سرحال و مرده از خواب بلند
شد.
خيلي شيك لباسهايش را پوشيد بزك كرد و رفت بيرون. طبيعتاً دير به محلكار رسيد
چون باز هم طبيعتاً هركسي حاضر نبود يك مرده را سوار ماشين خودش كند ولي در عوض آن
دو تای قبلي، مدير اصلاً بهش بهخاطر تأخير چيزي نگفت چون طبيعتا،ً به يك مرده
نميشود گيري داد. اربابرجوع و همكاران هم طبيعتاً اصلاً روي اعصابش راه نرفتند،
تازه چندتاشون هم غش و ضعف كردند و مرده از دست آنها نفس راحتي كشيد. حوالي ظهر
بود كه دو چيز را احساس كرد؛ ١) حشرهها تمايل بيشتري به اون نشان ميدادند ٢) از
خودش بوي نامطبوعي استشمام ميكرد؛ كه قاعدتاً دور از ادب و شأن اجتماعي بود. پس؛
جوابِ ١) به خودش كمي اسپري حشرهكش زد و يك قرص حشرهكش را هم در يكي از جيبهايش
گذاشت جوابِ ٢) از آنجايي كه كافور به درد اجساد ميخورد و نه آنهايي كه فقط
مردهاند، تصميم گرفت هميشه با خودش عطرهاي سنگين و قوي به همراه داشته باشد.
در طول ساليان نيز، مردهي ما با پديدهي پوسيدن به خوبي كنار آمد و آن را جزئي از
هستي خويش دانست به عنوان عنصر فلسفي زندگي خويش و پس از مدتي هم با يك دخترخانم
مرده به تفاهم رسيدند و ازدواج كردند دقت كنيد اگر يك مرده به عنوان خواستگار به
خانهي شما بيايد، تنها هدفتان خلاص شدن از شر او به هر قيمتي خواهد بود، پس چك و
چانه زدن سَر مهريه و جهيزيه و نفقه و ... و حتي خود سنت خواستگاري، چندان موارد
قابل طرحي نخواهند بود و پس از چند سال چند مُردهزادِ قد و نيمقد تحويل اجتماع
دادند. بد نيست اشارهاي هم به اين قضيه داشته باشيم كه فيلم محبوب اين خانواده
گزينهاي نبود جز كارتون «عروس مرده»ي تيم برتون.
مجدداً پس از مدتي كه پسرك سابق و مردهي فعلي با خودش نشست در حالي كه بخشي از
گونهي چپ، انگشت سبابهي دست راست و ساق پايش، استخواننما شده بود و فكر كرد كه
آيا تصميم درستي گرفته كه مرده يا نه واگرنه كه راه برگشتي هست يا نه، واگرنه كه
... هيچي اگر نه كه نه، راه برگشتي نيست. ولي پس از قدري فكر كردن به اين نتيجه
رسيد كه نه فقط اين فكر، بلكه ساير آن افكار هم بهتر از زندگي كردن در آن شرايط و
به آن سبك و سياق بود. پس تا آخر عمر همراه با زن و بچه به خوبي و خوشي و خالي از
هر نوع احساس پوچي با پوكي اشتباه گرفته نشود، چون اين يكي كمابيش بود به زندگي(
مردگي) خودشان ادامه دادند.
استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک
مستقیم) بلامانع است. .Using the materials of this site with
mentioning the reference is free
این صفحه بطور
هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق میکند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما
اطلاع دهید