نشریه پرواز آذر 95 شماره 45
کارگردان: Clint
Eastwood
نویسندگان:
Todd Komarnicki , Chesley Sullenberger
بازیگران:
Tom Hanks , Aaron Eckhart , Laura Linney
خلاصه ی داستان: فیلم، داستان یک خلبان وظیفهشناس به نام سالی سولنبرگر1 را روایت
می کند که قهرمانانه، فرود بسیار دشوار یک هواپیمای پر از مسافر در رودخانهی
هادسون را بر دوش می کشاند.
IMdb: 7/8
امتیاز منتقدین: 74/100
اثر تازه ی کلینت ایستوود، «سالی»، ادای احترامی است به قهرمان آمریکایی، «چسلی
سولنبرگر2» که در ژانویه ی سال 2009 یک هواپیمای مسافربری را به طور اضطراری روی
رودخانه ی هادسون فرود آورد. ایستوود در این اثر نیز همچون فیلم پر سر و صدای « تک
تیرانداز آمریکایی» شخصیت اصلی داستانش را با یک تاج پادشاهی زینت داده است، هرچند
گاهی اوقات این تاج به سر شخصیت هایش سنگینی میکند و «تام هنکس» نیز با آن گفتار
نرم خود که به جایگاه شغلی اش در تضادی آشکار به سر می برد، اگر چه در خارج از
کابین خلبانی، شخصی نه چندان با اعتماد به نفس به نظر می رسد، در نهایت پس از کش و
قوسهای فراوان و سپری کردن لحظاتی پر التهاب، نهایتاً لبخند را بر لب سرنشینانش به
ارمغان می آورد.
«سالی» نیز فیلمی مشابه آثار دیگری با موضوع سوانح هوایی هم چون «یونایتد 93» و
«پرواز» است. در واقع دیگر زمان نمایش فیلم هایی از این دست و فیلم های دیگری
همچون«اسنودن» و «افق آب های عمیق» آغاز گردیده است. این فیلم که بر اساس کتاب خود
سولنبرگر ساخته شده است، نمایش قهرمانانه ی خلبانی است که جان 155 نفر مسافر و خدمه
را نجات می دهد، اما در ادامه زمانی که نام این خلبان و دستیارش «جفری اسکایلز3» به
عنوان قهرمانان ملی مطرح می شد، این دو نفر مجبور شدند برای ارائه ی توضیحات و دفاع
از عملکردشان نزد سازمان امنیتی حمل و نقل ملی بروند و به این سوال پاسخ دهند که
چرا آن ها با این فرود اضطراری ریسک کشته شدن تمام مسافران را پذیرفتند؟
«ایستوود» کارگردان فیلم، وقایع ابتدایی سال 2009 را به ترتیب وقوع زمانی روایت نمی
کند، بلکه روش زجرآورِ روایت به وسیلهی فلشبک های تکه تکه را به کاربرده است.
اگرچه دنبال کردن این فلشبکها گیجکننده نیست ولی سایه ی سنگینی بر فیلم انداخته
و کمک چندانی برای پیشرفت داستان نیست. وی کاملا هوشمندانه داستان را روی بازسازی
دقیق و مو به مو از حادثه و متعاقباً بررسی های هیئت ایمنی حملونقل ملی متمرکز
کرده است. «سالی» از مدارک موجود بهترین استفاده را کرده است. هم چنین برای سینمایی
تر کردن حادثه، به بار درام آن افزوده است. اما آن گونه که باید، نتوانسته در بیان
تأثیر روانی پساحادثه بر قهرمان اصلی و واکاوی رابطه ی او با همسرش موفق باشد.
به تصویر درآوردن صحنه ی پرواز، متقاعدکننده ترین بخش فیلمسازی در «سالی» است و از
قبل دانستن پایان ماجرا، از شدت هیجان و تنش فیلم کم نمی کند. کارگردان کارکشته ای
چون «ایستوود» می داند که چگونه توقعات بیننده را به نفع فیلم هدایت کند. کاپیتان
«چسلی سولنبرگر» (تام هنکس) و دستیارش «جف اسکایلز» (آرون اکهارت) همانند همیشه
نکات قبل از پرواز را از فرودگاه «لاگواردیا4» چک میکنند. پس از این که دو موتور
هواپیما در اثر برخورد پرندگان از کار می افتد، او با اتکا به دانش و تجربه ی
خلبانی خود می داند که
فرودگاه های اطراف را برای فرود اضطراری ندارد، بنابراین او تقریباً شش دقیقه
وقت دارد تا هواپیما را بر رودخانه ی هادسون بنشاند.
تصویربرداری با استفاده از دوربین های آی مکس5 به خودی خود فضای ترسناکی را در صحنه
های وقوع سانحه به وجود آورده است. چه در نماهایی از داخل هواپیما و چه نماهایی که
از اطراف رودخانه ی هادسون نشان می دهد. «سالی» با وجود مدت زمان فقط 96 دقیقه، از
ساختار نسبتاً پیچیده ای برخوردار است و اتفاقات اصلی فیلم در لابه لای نشان دادن
مسیر تحقیقات مأموران به تصویر کشیده شده است.
«تام هنکس» توانسته شخصیت معقول، جدی و سرسخت «سالی» را که به طور تحسین برانگیزی
با دانش و فداکاری خود، جان 155 نفر را طی این حادثه و زیر این فشار شدید نجات داد،
به خوبی به تصویر بکشد. اجرای قوی هنکس قابل تحسین است، اگرچه این نقش به پای نقش
های بزرگی که او ایفا کرده نمی رسد (تشابه فیزیکی او با سولنبرگرِ واقعی قابل قبول
است)، جذبه ی ذاتی هنکس ما را وادار می کند که «سالی» را دوست و به او باور داشته
باشیم، و این هدف فیلم است.
«آرون اکهارت» در نقش «جفری اسکایلز»، که تنها شخصی است که از نزدیک در کابین خلبان
شاهد فعالیت های سولنبرگر بود و «لورا لینی6» به عنوان همسر وفادار سولنبرگر در نقش
های خود به خوبی جا افتاده اند. «مایک اومالی»، «آنا گان» و «جیمی شریدان» نیز که
از بد حادثه در نقش های مأموران فدرال، باید آدم بدهای قصه باشند، به خوبی از پس
نقش های نسبتاً منفی خود برآمده اند.
با این حال باید گفت که «سالی» داستان حماسی اش را دربارهی یک قهرمان ملی این بار
بی آن که خیلی به حاشیه بزند روایت کرده است. این
تصمیم
هوشمندانه باعث شده تا صحنه های نسبتاً کِش دار بازجویی که به طور عجیب و غریبی
روند انجام و دیالوگ های آن در آثار مختلف سینما در یک سال اخیر مشابه یکدیگر بوده،
خیلی مخاطب را خسته نکند. «سالی» زمانی که درباره ی خودِ درونی شخصیت اصلی است
تماشایی و جذاب است و دیالوگ نویسی اثر نیز به درستی با در نظر گرفتن جوانب دو طرف
ماجرا نوشته شده است، تا اثر خیلی هم یک سویه به ماجرا نپردازد؛ هرچند که در نهایت
«کلینت ایستوود» نمیتواند احساسات ملی اش را مخفی کند و داستان فیلم اش را یک طرفه
روایت می کند.
«سالی» در مجموع اثر یک دست و تماشایی درباره ی زوایای مختلف زندگی خلبان سولنبرگر
در روزهای پس از حادثه 15 ژانویه می باشد که اطلاعات مفیدی را به تماشاگر ارائه می
دهد؛ اطلاعاتی که جز خوانندگان کتاب خاطرات خلبان که فیلم از روی آن اقتباس شده،
کمتر کسی تا به امروز از آن چه که بر «سالی» گذشته آگاه بوده است. شاید بهتر باشد
اشاره ای هم به حادثه ای نسبتا مشابه در کشور عزیزمان کنیم که طی آن خلبان هوشنگ
شهبازی در سال 1390 پس از این که چرخهای دماغهی هواپیمایش باز نشد، توانست با
مهارتی مثال زدنی هواپیما را فرود آورد؛ بی آن که کوچکترین صدمه ای به مسافران وارد
شود.
1- Sullenberger
2- Chesley "Sully" Sullenberger
3- Jeffrey "Jeff" Skiles
4- LaGuardia
5- IMAX
6- Laura Linney
|