نشریه پرواز آذر 95 شماره 45
آرش آبایی
آرش آبائی
یتیم خانه ی ایران
کارگردان و نویسنده: ابوالقاسم طالبی
تولید: ۱۳۹۳ - اکران: 1395
موضوع
فیلم، قحطی و خشک سالی عظیم ایران است که در سالهای ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ شمسی (1919 ـ
1917م) و در دوران جنگ جهانی اول گریبان گیر ایران می شود و هر چند پیش از آن نیز
سابقه داشته است، طبق نظر معروف ترین محقق این واقعه، محمدقلی مجد1 در این قحطی
نزدیک به ۴۰% (در برخی دیگر از منابع ۲۵%) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه
و بیماریهای ناشی از آن از بین رفتند؛ وی دولت بریتانیا را به دلیل خرید گسترده ی
غلات و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هندوستان و بینالنهرین، ممانعت از
ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاستهای مالی -ازجمله نپرداختن درآمدهای نفت به
ایران، مسبب اصلی میداند. علاوه بر این در 1918 همهگیری آنفلوانزای اسپانیایی که
باعث مرگ صد میلیون نفر در سراسر جهان شد در ایران شیوع پیدا کرد. هر چند تعداد
ایرانیانی که در این زمان کشته شدند محل مناقشهاست، اما نظر برخی متخصصان چنین است
که مجموعهای از قحطی، مالاریا، آنفلوانزا، و اعتیاد فراگیر به تریاک سبب نرخ
غیرعادی مرگ و میر در ایران شده بود.
تا اینجای قضیه، یک واقعه ی تلخ تاریخی است که به تصویر کشیده می شود. اما تقصیر
این مصیبت عظیم را به گردن چه کسی باید انداخت؟ بله. طبق معمول یک یهودی بد یا آن
گونه که در فیلم ذکر میشود »جهود زرنگ«!
به نظر نویسنده و کارگردان فیلم، تمام شهر قحطی زده ی تهرانِ آن زمان، معطل یک تاجر
بازاری کلیمی تازه مسلمان شده به نام عبدالستار (با بازی جعفر دهقان) است که تمام
آذوقه ی شهر را در انبار عظیم خود احتکار کرده و به قیمت گزاف و با حیله گری تمام
به مردم مسلمان می فروشد. هیچ تاجر و انباردار منصف و البته مسلمان دیگری در این
شهر فلک زده یافت نمی شود که بتوان آذوقه ی موردنیاز بچه های یک یتیم خانه را توسط
او تهیه کرد. این تاجر طماع که به گفته ی فیلم مسلمان هم شده است اما همچنان او را
یهودی می دانند و با لهجه ی معروف یهودی (که ابداع منوچهر نوذری در برنامه ی صبح
جمعه با شما بود) با مکر و نیرنگ و البته با خیال راحت در بازار تهران مشغول به
مکیدن خون مردم است.
اما این ترفند کارگردان به تنهایی نمی تواند داستان را به طور کامل ضدیهودی نماید؛
بنابراین عبدالستار، راپورتچی سفارت انگلیس نیز هست و با سفیر و سایر مقامات
انگلیسی در تهران ارتباط مستقیم دارد و با حمایت کامل نظامیان انگلیسی، حتی
کالاهایی را که به قیمت گزاف به مشتری مسلمان یتیم خانه فروخته، دوباره غصب می کند.
این یهودی بد، آرزوی کم شدن جمعیت مسلمانان ایران را دارد تا به تعداد یهودیان این
کشور برسند! فرزند عبدالستار در لندن زندگی می کند و البته در ازای راحتی فرزندش در
لندن، به جاسوسی برای سفارت برای یافتن یک مبارز نهضت جنگل می پردازد.
برای افزودن پیازداغ ضدیهودی گری فیلم، فرمانده ی نظامیان اشغالگر انگلیسی که به
ایران اعزام شده نیز نامش «روچیلد» است که از یهودیان معروف انگلیسی است، و اوست که
جنایات و آدمکشی های نظامیان انگلیسی را مستقیما هدایت می کند.
بدین ترتیب و به همین سادگی، جناب ابوالقاسم طالبی تمام مصیبتهای آن زمان در ایران
را به گردن یهودیان می اندازد، یکی از آن ها ایرانی است و آذوقه ی کودکان یتیم
مسلمان را غصب می کند، و دیگری انگلیسی است که به کشتار مسلمانانی مشغول است که می
خواهند به آن کودکان یتیم غذا و دارو برسانند.
در اینجا لازم است به مهمترین و جامع ترین سند فارسی که توسط مؤسسه ی مطالعات و
پژوهش هاي سياسي منتشر شده اشاره شود. در کتاب قحطي بزرگ اثر محمدقلي مجد، که این
واقعه به طور مفصل شرح داده شده است، اقدامات نظامیان انگلیس و روسیه، بی کفایتی
دولت مردان وقت ایران، ناتوانی قوای انتظامی (شهربانی) و نیز سوءاستفاده ی بسیاری
از تاجران و متولیان امور معیشتی مردم در سراسر ایران عامل تشدید گرسنگی و بیماری
ایرانیان دانسته شده است.
به عنوان مثال در صفحه ی 75 کتاب چنین می خوانیم:
«روزنامه ی ايران در 20 سپتامبر گزارش مـي كند: كربلايي حسين، يكي از نانوايان مهم
است كه به هنگام تـصدي خـود بـه شكل غيرقانوني پول كلاني به جيب زده و نـامش را
اغلب ميتوان درفهرست شرورترين نانوايان ديد... اخيراً اداره ی ارزاق دريافته كـه
او بخشي از گندمي را كه دولت براي پخت روزانه بـه مغازه اش فرستاده، احتكار كرده
است.»
علاوه بر این در صفحه ی 203 کتاب درباره ی اوضاع خود یهودیان چنین آمده:
»در 7 مي 1918، آلبرت لوكاس، دبير كميته ی مشترك توزيع كمك هاي آمريكايي ها براي
صدمه ديدگان يهـودي جنگ، براي وزارت خارجه نامه اي نوشته و در آن از دو تلگرام
دريافت شده از ايران نقل مي كند. در تلگرام نخست از تهران آمده است: «از پنجاه هزار
يهودي ايراني، پـانزده هزار نفر گرسنه اند، لطفاً كمك كنيد » و در ديگري از همدان
آمده است: «قحطي وحشتناك. به جامعه ی ما رحم كنيد. لطفاً به ده هزار اسرائيلي بي
نان كمك كنيد.» لوكاس درباره ی وضـعيت يهوديـان ايـران از وزارت خارجـه استعلام
كرده بود ... در سيزدهم مِي پاسخ مي دهد: «شمار يهوديان نيازمند در ايران را سي تا
چهل هزار نفر مي توان برآورد كرد كه احتمالاً بيست و پنج درصـد آن هـا در گرسنگي
حاد به سر مي برند.»
ضمن آن که در هیچ کجای این کتاب مستند، نه نامی از محتکر یهودی به میان آمده و نه
از روچیلد یهودی انگلیسی، نویسنده و کارگردان یتیم خانه ی ایران، بر واقعیات مستند
فوق چشم بسته و تخیلات یهودستیزانه ی خود را به جای واقعیت مستند به خورد تماشاگر
فیلم می دهد.
این که با ترویج دروغ ها و تهمت های تاریخی علیه یهودیان و برافروختن آتش دشمنی
میان مسلمانان و کلیمیان ایرانی، چه چیزی عاید این کشور و مردمانش خواهد شد، سوالی
است که حامیان این نوع فیلم ها و البته متولیان فرهنگی کشور باید پاسخگوی آن باشند.
1- The Great Famine and Genocide in Persia 1917-1919
قحطي بزرگ (1298 ـ 1296ش)، محمدقلي مجد، ترجمه: محمد كريمي، مؤسسه مطالعات و پژوهش
هاي سياسي، بهار 1387
|