نشریه پرواز شماره 51 آبان 1397
آرش آبائی
هنگامی که مجلات و روزنامه های فرهنگی (فقط سال 97) را ورق می زنم، به کرات به
مقالات یا اشاره هایی به متفکران یهودی برمیخورم: هانا آرنت، نوام چامسکی، کارل
مارکس، باروخ اسپینوزا، آیزایا برلین، ویکتور فرانکل، کارل ریموند پوپر، مارتین
بوبر، پیتر سینگر (فیلسوف زیست شناختی اخلاق)، یووال نوح هراری (که دو کتاب پرفروش
انسان خردمند و انسان خداگونه اش این روزها بسیار معروفند)...
بدون آن که به هیچ نظریه ی نژادی یا ایده ی برتری انگاری یهودی معتقد باشم، این
سوأل برایم مطرح است که چه چیز موجب شده تا بسیاری از متفکران و نظریه پردازان مطرح
و صاحب نام جهان، یهودی باشند؟
یک پاسخ محتمل، وجود روحیه ی پرسشگری و جدیت است. بسیاری از اندیشمندان روشنفکر
یهودی، چه خاستگاه مذهبی داشته باشند و چه از پیش زمینه ی سکولار برخوردار باشند،
عمدتا این دو خصیصه را (که مختص یهودیان نیست اما به دلایل فرهنگی، اجتماعی و
تاریخی بیشتر در آنها دیده می شود) به ارث برده اند. اولا آن ها اسیر عرف زمانه و
همرنگی با جامعه نشده، از هر موضوعی که عجیب یا نادرست به نظر آید پرسش و انتقاد
میکنند (مَثَل معروف »ایراد بنی اسرائیل« اتفاقا در این دیدگاه یک فضیلت محسوب می
شود). ثانیا ایشان به زندگی و مسائل آن بسیار جدی می اندیشند و سعی در تبیین وضع
موجود، و در صورت امکان، ارائه ی راهحل برای مشکلات بشریت دارند. چه بسا در
مواردی، ایده ها، گزارش ها و توصیه های آن ها منطبق بر آموزه های کلاسیک یهودی
نبوده و یا حتی برخلاف منافع جامعه ی یهودی باشد. اما روحیه ی حقیقت جویی و جدی
گرفتن زندگی، مانع تعصبات و جانبداری های شخصی شده و به همین دلیل آن ها را از
اعتباری علمی و جهانی بهره مند نموده است.
به یک بیان می توان گفت که اگر آیین و احکام یهودی را مختص پیروان خاص این دین
بدانیم، آن چه که از جامعه ی یهودی در شکل اجتماعی اش برای همه ی جهانیان باقی می
ماند، همین فضای پرسش و نقد»همه چیز« است. در تلمود (رساله عِرووین 13ب) آمده است
که دو مکتب هیلِل و شَمّای دو سال و نیم بر سر این موضوع که «آیا بهتر بود که انسان
آفریده نمیشد یا آفرینش فعلی اش مطلوب است؟« بحث می کردند. فارغ از نتیجه ی بحث،
این سنت تاریخی یهودی که هیچ موضوعی – حتی لزوم آفرینش انسان – از تیررس نقد و
بررسی مصون نیست، میراثی عظیم و ارزشمند برای بشریت است، و اگر یهودیان همین روحیه
را به جهانیان عرضه کرده باشند، برای افتخار کافیست.
هر چند این خصیصه را کم و بیش و متناسب با شرایط فرهنگی-اجتماعی کشور در یهودیان
ایران نیز شاهد بوده ایم (مصداق آن حضور بسیاری از چهره های برجسته ی علمی و فرهنگی
همانند سلیمان حییم در ایران است)، اما در فضای کنونی جامعه، فقدان چنین تفکر و منش
اندیشمندانه و نقادی به شدت محسوس است.
سازمان دانشجویان یهود، به عنوان یکی از هستههای مهم تفکر و تحلیل جامعه ی کلیمی
ایران، تا چند دهه ی پیش، چنین نقشی را ایفا می کرد. حضور فعال و موثر این سازمان
در وقایع جامعه هم چون انتخابات، نقد مسئولان و تحلیل اوضاع جامعه در حافظهی اعضای
قدیمی و در برخی از بولتن های به جای مانده از آن دوران قابل ملاحظه است.
حتی از یکی از بزرگان قدیمی شنیدم که در حدود سال 1356 که موضوع اصلاح قانون ارث
کلیمیان ایران توسط مراجع عالی دینی یهود مطرح بود، سازمان دانشجویان وقت به دقت
مسائل را پیگیری و تحلیل می نمود.
امروز از سازمان دانشجویان انتظار می رود که در کنار کارهای البته ارزشمند اجرایی،
این سنت گران بهای نقد را با جدیت در حوزه ی مسائل و وقایع جامعه ی کلیمی احیا کند.
اگر چه این سازمان در مقام»تصمیمگیری« نیست، اما آگاهی بخشی به بدنه ی جامعه و
»تصمیم سازی« برای مدیران جامعه نقشی بسیار مهم است که این نهاد به خوبی می تواند
آن را بر عهده گیرد، به شرط جدیت در تحلیل.
|