نشریه پرواز شماره 52 بهمن 1397
وقتی به معنای زندگی فکر میکنم نمیدونم که چه حسی میشه ازش گرفت شاید ترس یا
نگرانی، نه برای شرایط اقتصادی یا بهتر شدن وضعیت زندگی.
برای این که آیا این زندگی واقعی هست یا خیالی و یا شاید خواب، از کجا معلوم؟
اصلا کسی چه میدونه شاید روزی کسی از خواب بیدار شه از اینکه یک عمر توی رویا
زندگی میکرده بترسه و این میتونه وحشتناک باشه و یا شایدم واسه کسی نجات باشه که
از اون خواب ترسناکی که توش گیر کرده بوده نجات پیدا کرده.
واقعا زندگی واقعی چی هست و یا اصلا کجا میتونه باشه؟
وقتی از چیزی میترسیم میگیم، ای کاش خواب باشه و وقتی از چیزی خوشحال هستیم،
میگیم وای خدای من، ای کاش که این خواب نباشه و واقعیت داشته باشه؛ و این موقع هست
که آدم باید قدر وقت و زمانهایی که توش هست رو بدونه و خوب ازش استفاده کنه چون
ممکنه اون لحظه خواب باشه و یا حقیقت محض نباشه.
این قضیه میتونه خیلی نگرانکننده و یا خیلی شیرین باشه و به نظر من همهی اینها
بر میگرده به دید ما نسبت به زندگی، این دید میتونه انقدر بد باشه که این واقعیت
یا خوابی که توش داریم زندگی میکنیم واسمون مثل جهنم باشه و یا اونقدر قشنگ که ذوق
و انرژی مثبت کل وجود آدم رو فرا بگیره.
این دید ما هست که تعیین میکنه اگر چیزهای سختم واقعیت داشته باشن باید باهاشون با
منطق، صبر زیاد و زمان بر خورد و حلش کرد و یا میشه گفت واقعیت میتونه اون چیزی
باشه که قلب انسان احساس میکنه و واقعیت و یا بهتر بگم زندگی واقعی جایی هست که
حال دل آدم خوب باشه.
حس خوب، انرژی مثبت و آدمایی که توی مدار انرژی تو هستن
|