نشریه پرواز شماره 53 تیرماه 98
قرنهاست کودک همسری سرنوشت تعدادی از دختران و پسران فرهنگهای مختلف را، از روی
میل قلبی یا خلاف آن تغییر داده است. در همایش «بررسی دلایل ازدواج و اشتباهات رایج
در آن» که توسط سازمان دانشجویان یهود ایران برگزار گردید؛ کارشناسان دینی شروع سن
ازدواج را به نقل از گمارا 18 سال عنوان کردند و در مورد لزوم بلوغ عاطفی، اقتصادی
و ... پیش از ازدواج صحبت کردند با این وجود این پدیده جامعهی کلیمی ما را بی گزند
نگذاشته است؛ در چند ماه اخیر بحث پیرامون این موضوع اوج گرفت و لزوم آگاهیرسانی
را یادآور کرد؛ بنابراین در این یادداشت به بررسی این پدیده میپردازیم.
بر اساس آمارهای منتشر شده از معاونت امور زنان و خانواده ی ریاست جمهوری، استان
خراسان رضوی با ۶۷۵۹ ازدواج کودکان ۱۰ تا ۱۴ سال بیشترین آمار کودک همسری را دارد و
استانهای آذربایجان شرقی با ۳۳۴۸ و سیستان و بلوچستان با ۲۳۵۵ و خوزستان با ۲۱۵۰
مورد در ردههای بعدی قرار میگیرند. آمارها نشان میدهد قضیه محدود به مناطق مرزی
و طوایفی که سنت در آنها حکم میکند نیست و حتی به پایتخت و حاشیه ی آن نیز رخنه
کرده است.
همه چیز به مادهی ۱۰۲۴ قانون مدنی برمیگردد.
این ماده اولین بار در سال ۱۳۱۳ به تصویب رسید و بر اساس آن حداقل سن ازدواج دختران
۱۵ و پسران ۱۸ سال بود؛ ازدواج در سنین کمتر با رعایت شرط مصلحت و پیشنهاد مدعی
العموم و تصویب محکمهی ازدواج انجام میگرفت. در سال ۵۳ این سن برای دختر به ۱۸ و
برای پسر به ۲۰ سال افزایش پیدا کرد.
از سال ۱۳۶۱ طبق این ماده سن قانونی ازدواج برای دختر ۱۳ و برای پسر ۱۵ سال است و
ازدواجهای زیر ۱۳ سال منوط به اجازهی ولی و به شرط رعایت مصلحت و تشخیص دادگاه
صالح ممکن است .
هر چند سال 79 مجلس طبق مصوبهای سن ازدواج را برای دختر ۱۵ و برای پسر ۱۸ سال
رساند ولی با سد مخالفت شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت روبهرو شد.
سرانجام کودک همسری روی تلخ و خشنش را آشکار کرد!
رها دختری ۱۱ ساله بود که پدرش او را به ازای ۱۵ میلیون تومان بدهی به عقد طلبکارش
که مردی ۵۵ ساله بود؛ درآورد.
دختر ۱۶ سالهی دیشموکی که باردار بود تاب و توان زندگی سخت ناشی از کودک همسری را
نیاورد و خودسوزی کرد اینها و هزاران هزار تجاوز و فقری و تن فروشی اجباری
فراکسیون زنان مجلس را برآن داشت تا به یاری ”رها“های دیگر جامعه بشتابد در نتیجه
توانست فوریت طرح «ممنوعیت ازدواج کودکان زیر ۱۳ سال» را به تصویب برساند و برای
مقابله با این پدیده طرحی ارائه دهد که بنا بر آن حداقل سن ازدواج را برای دختر ۱۶
و برای پسر ۱۸ سال قرار داده و ازدواج بین ۱۳ تا ۱۶ سال را منوط به اجازه ولی به
شرط مصلحت و تشخیص دادگاه صالح مجاز میدانست. این طرح و فوریت با فتوای مرجع
تقلیدی چون آیتالله مکارم شیرازی پشتوانهی فقهی هم به دست آورده بود اما در نهایت
توسط کمسیون قضایی مجلس متوقف شد. گفته میشود به واسطه ی پیامهای تهدیدآمیز،
نمایندگان حمایت خود را دریغ کردند.
اما چرا این طرح رای نیاورد؟
طبق تعریف سازمان ملل متحد و پیماننامه ی حقوق کودکان به افراد زیر ۱۸ سال
تمام کودک میگویند مگرآنکه مطابق قانون حاکم بر آن شخص سن کمتری برای رشد او مقرر
شده باشد؛ از منظر موافقان کودک همسری این سن و به ژنتیک و فرهنگ و اقلیم جغرافیایی
که شخص در آن بزرگ میشود نسبت داده میشود پس نمیتوان دختر ۱۵ ساله را کودک به
شمار آورد که با توجه به دسترسی به اینترنت از نسل قدیم خود میتواند حتی آگاهتر
باشد.
عدهای نگران این بودند که در مورد هیجانات جنسی نوجوانان چه کار باید کنند؟ و
راهحل کنار آمدن با این هیجانات را ازدواج میدانند. عدهای دیگر چنین طرحی را
الگوبرداری شده از کشورهای غربی میدانستند و مناسب شرایط فرهنگی اقصی نقاط ایران
نمیدانند و حتی از اقوام درجهی یک خود مثال میآوردند که در ۹ سالگی ازدواج
کردهاند ولی درگیر مشکلی نشدهاند. تعدادی این طرح را دامن زدن به افزایش سن
ازدواج قلمداد میکردند و علت مخالفتشان این بود که ما باید سن ازدواج را پایین
بیاوریم نه آنکه آن را برای عدهای ممنوع کنیم!
در اینجا سعی میکنیم از منظرهای مختلف به این مخالفت ها پاسخ دهیم.
از منظر روانشناسی
روانشناسان ازدواج بدون پختگی ابعاد چهارگانه ی روحی، جسمی، عاطفی و هویتی به
جدایی، طلاق عاطفی و سست شدن بنیاد خانواده منجر به افزایش احتمال خواهد شد؛
عدهای از روانشناسان بلوغ هیجانی را هم به این شروط اضافه میکنند. طبق تحقیقات،
این پختگی در سنین 20 تا30 سال رخ میدهد1 پس بلوغ جنسی شرط کافی برای ازدواج نیست
و اتفاقا بسیارند کسانی که در سن کم دل بسته شدهاند و خانواده ازدواج را پیش
رویشان گذاشته یا خودشان به دلخواه این تصمیم را گرفتند اما چندی بعد از کار خود
پشیمان شدهاند و افسوس خوردهاند از طرف دیگر اگر میخواهید سن ازدواج کاهش یابد
بهتر است بستر فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آن فراهم شود و ازدواج کودکان را راه حل
این مشکل ندانید.
از منظر حقوقی
دختر 13 سالهای که از لحاظ قانون اجازهی ازدواج دارد حتی نمیتواند حساب
بانکی داشته باشد حال این فرد چهطور صلاحیت پیدا میکند که قرارداد ازدواج را امضا
کند؟ در این سن فرد شناخت کافی از حقوق خود ندارد.
از منظر مددکاران اجتماعی
به گفته ی پژوهشگران اجتماعی در سالهای ۹۰ تا ۹۴؛ ۹۵ هزار طلاق زیر ۱۹ سال
رخ داده است و امروز ۱۴۰۰۰ کودک بیوه ی زیر ۱۸ سال داریم2 پس شرایط جامعه فرق کرده
و اگر در گذشته افراد با کفن از خانه ی بخت خارج میشدند امروزه با طلاق چنین
اشخاصی و معضلاتی که به دنبال میآورد هم روبهرو میشویم.
یکی ازعلل کودک همسری فقر است اکثر این کودکان به خاطر فقر اقتصادی خانوادهی خود
به خانوادهی دیگری فرستاده و در بعضی موارد حتی فروخته میشوند فاکتور دیگر در این
خصوص فقر فرهنگی است پس نمیتوان ادعا کرد که به خاطر دسترسی متوسط جامعه به
اینترنت این کودکان به اندازهی کافی آگاه هستند؛ چنین افرادی که فرصت کافی برای
تحصیل و پرورش نداشتهاند قادر به پرورش فرزندان خود نیز نخواهند بود و از پس
مسؤولیتهای زندگی زناشویی برنخواهندآمد.
بسیاری ازدواج زودهنگامِ (به خصوص) دختران را کمکی به کاهش فساد و فحشا میدانند
گویی برای جنس مذکر را در این میان هیچ نقشی قائل نیستند!
از منظر پزشکی: کودکی که در سنین بازی و درس خواندن هست و آمادگی پذیرش نقش همسری
ندارد به یک باره وظایف زناشویی را بر عهده میگیرد که موجب افسردگی و انزوا در وی
میشود به خاطر عدم آموزش روشهای جلوگیری از بارداری ناخواسته یا سلامت جنسی این
کودکان بیشتر در معرض بیماریهای مقاربتی هستند طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی دلیل
اصلی مرگ و میر دختران ۱۵ تا ۱۹ ساله در جهان زایمان و پیچیدگیهای بارداری است
همچنین احتمال به دنیا آوردن کودکان نارس و معلول از مادرانی که در سنین کودکی
فرزند خود را به دنیا میآورند بیشتر است . در کشور ما این افراد حتی اگر از
مراقبتهای زایمان برخوردار باشند، هزینه ی گزافی بر دوش چرخهی سلامت کشور
میگذارند. از طرفی در سلامت روان بزرگسالانی که با این کودکان ازدواج میکنند
تردید وجود دارد و بسیاری کودک همسری را معادل کودک آزاری قانونی میدانند .
نگرانی دیگری که مطرح میشود این است که در صورت اجرا شدن طرح کودک همسری ممکن بود
با تعداد زیادی ازدواجهای این چنینی مواجه شویم که ثبت قانونی نشده باشند باید ذکر
کرد که فراموش نکنید کودکانی مثل رها، اگر پشتوانه ی قانونی نداشتند نیز از هیچ
کمکی برخوردار نبودند؛ پس شاید در این زمینه قانون برای نجات یک زندگی باید از
فرهنگسازی پیشی بگیرد؛ هرچند که برای فرهنگسازی امروز هم دیر شده است.
1- نقل قول از ناصر قاسمزاده روانشناس در مصاحبه با روزنامهی اعتماد به تاریخ
24بهمن، سال شانزدهم، شمارهی 430597
2-به گزارش عصر ایران به نقل از کمیل احمدی مردمشناس.
|