ابراهیم سعیدیان (آریا)
پاییز 92
مرد بزرگی که به ارشاد بُود
خندهِ به لب داشتُ و هم شاد بُود
او که خُجسته استُ و سعیدِ وطن
مُوردِ حُرمت بُود از مردُ و زن
شکرِ خدا در رهِ تقواست او
مُعتمدُ و نیکُ و تواناست او
کوششِ او در رهِ خیرُ و خداست
دفترُ او محفلِ مهرُ و صفاست
می نرود چهره اش از یادِ ما
خاطره های خوشِ ایامِ ما
دست دُعا سوی خدا آوریم
مهرِ ترا در دلُ و جان پروریم
طالعِ تو سعد، حبیب خدا
کارِ تو شایسته بُود، مرحبـا
وردِ زبان شد همه جا شهرتش
عزّت و هم شُوکتُ و هم نصرتش
اُمت موسائی ما یکصدا
لطفِ خدا بود، رسید این نوا
هر که کند خدمتِ هم نوعِ خویش
بی نظر از مذهبُ و آیین و کیش
نعمتُ و عزّت دهدش، بی نیاز
در کنف ذات خداوند راز
خدمت و ایثارِ تو بُد بی ریا
تاج سری، تاج سر (آریـا)
مقاله مرتبط:
معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)
|