انجمن کلیمیان تهران
   

اينشتين

   

 

ارديبهشت 84

سال 2005 ميلادي ،سال جهاني فيزيك به نام آلبرت اينشتين

einstein-آلبرت اينشتين سال 2005 ميلادي در سراسر جهان از جمله در آلمان ياد آلبرت اينشتين را بسيار گرامي مي‏دارند. زيرا امسال دو سالروز را بايد جشن گرفت. در 18 آوريل، پنجاهمين سالروز فوت اين فيزيك‏دان نابغه و سي‏ام ژوئيه يكصدمين سالگرد ارائه نظريه نسبيت اينشتين مي‏باشد. به همين مناسبت دانشمندان و سياستمداران مسئول سال 2005 ميلادي را رسما سال اينشتين ناميدند.

آلبرت اينشتين يكي از مشهورترين پژوهشگران تاريخ است. او در سال 1905 يك رشته از كارهاي تحقيقي خود را ارائه كرد كه پايه‏ هاي دانش آن زمان را به شدت به لرزه درآوردند. نظريه‏ هاي انقلابي او درباره فضا و زمان، اركان اساسي علم فيزيك شدند و زمينه علوم طبيعي جديد را فراهم كردند. اما محققان نابغه در قرن بيستم كم نبودند، با اين وجود تصاوير كمتر كسي به كثرت اين پروفسور ژوليده مو كه از سر شوخي، زبان دراز كرده خود را به نمايش مي‏گذارد در گوشه و كنار جهان به چشم مي‏ خورند. اينشتين نخستين ستاره در زمينه علم بود كه عموم مردم وي را مي ‏شناسند.

ديتر هوفمن يكي از كاركنان انستيتوي ماكس پلانك براي تاريخ علوم در برلين، در پي پاسخي براي اين پرسش است كه، اصولاً چطور شد اينشتين از اين شهرت جهاني برخوردار گرديد. او مي‏گويد درخشش اينشتين، احتمالا از ماه نوامبر سال 1919 آغاز شد، يعني زماني كه تصاوير تهيه شده در يك سفر علمي، براي نظاره يك خورشيدگرفتگي در نزديكي خط استوا نشان دادند كه اجرام عظيم، همانگونه كه اينشتين پيش‏بيني كرده بود واقعا باعث ايجاد خميدگي در پرتو نور مي‏شوند. به عقيده پروفسور بورگن رن مدير انستيتوي ماكس پلانك: «همين رويداد، اينشتين را به يك ستاره جهاني بدل كرد. اين خبر، همه جا سرتيتر مطلب بود. اما اين رويداد با يك پيش زمينه سياسي نيز ارتباط داشت. اين خبر مربوط به زماني بود كه آلمان مدت‏ها بود در انزواي سياسي به سر مي‏برد و توانايي يك دانشمند عالي‏رتبه آلماني مي‏توانست تا حدي موجب تغيير اين موقعيت شود.»

آلبرت اينشتين به مثابه يك صلح‏دوست سرسخت رشد ايده‏هاي نازيسم در آلمان را محكوم كرد و به عنوان يك تبعيدي يهودي در آمريكا براي دفاع از حقوق سياهپوستان تلاش نمود

بنابراين در سال 1919 اينشتين با اميد رسيدن به تفاهم ميان ملت‏ها، يك شبه مشهور شد. از او نقل مي‏شود: «در حال حاضر هر درشكه‏چي و هر گارسني در اين باره بحث مي‏كند كه آيا فرضيه نسبيت صحيح است يا نه. اين براي من مسخره به نظر مي‏رسد كه همه جا مردم هيجان‏زده درباره تئوري من بحث مي‏كنند، يعني موضوعي كه اين مردم يك كلمه آن را هم درك نمي‏كنند؟ من مطمئنم اين، پديده راز نفهميدن است كه آنها را جلب مي‏كند.»

اگر چه آلبرت اينشتين اين جنجال و هياهوي دور و بر خود را بيش از اندازه مي‏ديد ولي اغلب از آن بهره مي‏برد تا عموم مردم را براي آرمان‏هاي خود، تحت تأثير قرار دهد، يعني آرمان‏هايي همچون صلح، آزادي و حقوق بشر. او به عنوان يك دموكرات معتقد از جمهوري وايمار در برابر دشمنانش دفاع كرد. به مثابه يك صلح‏ دوست سرسخت رشد ايده‏هاي نازيسم در آلمان را محكوم كرد و به عنوان يك تبعيدي يهودي در آمريكا براي دفاع از حقوق سياهپوستان تلاش كرد. پيش از همه كارهاي ديگر، فعاليت‏هاي سياسي اينشتين بود كه باعث شد اين برنده جايزه نوبل در زمان زندگي خود ننير چهره‏اي افسانه ‏اي شود.

به گفته رن: «طبيعتاً بمب اتمي و در اين زمينه نامه او به روزولت يكي ديگر از موضوعات مهمي بود كه به معروف شدن اينشتين دامن زد. مسلماً بايد از تلاش‏هاي فراوان او در آمريكا براي مبارزه با سوءاستفاده از انرژي هسته‏ اي به خاطر يك نظم مسالمت‏ آميز نام برد.» به دليل اهميت بسيار زياد اينشتين، نشريه نيويورك تايمز به او لقب «انسان قرن بيستم» را داد.

پروفسور رن در ادامه مي‏افزايد: «هر فردي بايستي بتواند مسئوليت مسائلي را كه به او ربط پيدا مي‏كنند برعهده بگيرد و هر كسي بايد از افقي گسترده برخوردار باشد. در مورد اينشتين اين افق گسترده باعث شد كه در تلاش‏هاي اجتماعي خود فعال باشد. اين واقعيت را مي‏توان به ويژه در دوره جنگ جهاني اول به خوبي مشاهده كرد. در آن زمان تقريبا تمامي همكاران او با شيفتگي در جنگ شركت جستند اما او نه. و من معتقدم اين هم نمونه‏اي است از اين كه هر فردي به سادگي مي‏تواند همراه جريان اكثريت نشود بلكه هميشه و مكرراً در جست و جوي ابعاد آزادي‏هاي رفتار و رويه شخصي خود باشد.»

Einstein

متن زير بيانيه‏ اي است كه آلبرت اينشتين در باب جنگ نوشته است و سيماي انساني خود را در اين نوشته كوتاه نشان داده است:

گفتاري از آلبرت اينشتين:

بي‏گُمان اگر منابع و ذخاير جهان به درستي تقسيم مي‏شد و ما نيز چون بردگان، اسير دست نظريه ‏ها و سنت‏هاي سرسخت اقتصادي نمي‏بوديم، هم پول و كار و هم مواد غذايي به اندازه كافي براي همه وجود مي‏داشت. پيش از هر چيز اما، نبايد اجازه دهيم كه از انديشه‏ها و تلاش‏‏هاي سازنده ما جلوگيري شود و از فعاليت‏هايمان در جهت تدارك جنگي جديد سوءاستفاده شود. من نيز همانند متفكر بزرگ آمريكايي، بنجامين فرانكلين بر اين باورم كه «هرگز جنگي خوب و صلحي بد وجود نداشته است». من نه تنها صلح ‏طلبم، بلكه صلح ‏طلبي مبارزه جويم كه براي برقراري صلح باتمام وجود مي‏جنگد. هيچ چيز قادر به از ميان برداشتن جنگ نيست، مگر آن كه انسان‏ها خود از رفتن به جبهه سر باز زنند. براي تحقق آرمان‏هاي بزرگ، نخست اقليتي مبارز، تلاش و كوشش مي‏كند. آيا بهتر نيست در راه صلح كه به آن ايمان داريم رنج كشيد تا در جنگ كه به آن باوري نيست، نابود شد؟ هر جنگ حلقه‏اي است كه به زنجير بدبختي بشر افزوده مي‏شود و مانع رشد انسان مي‏گردد. از اين رو سرپيچي عده‏اي هر چند كم از شركت در جنگ، مي‏تواند نمايش‏گر اعتراض عمومي عليه آن باشد. توده‏هاي مردم، اگر در معرض تبليغات مسموم قرار نگيرند، هرگز هواي جنگ در سر ندارند و بايد به آنها در مقابل اين تبليغات مصونيت داد. بايد فرزندان خود را در مقابل نظامي‏گري «واكسينه» كنيم، و اين كار زماني ممكن مي‏گردد كه آنان را با وح صلح‏طلبي تربيت كنيم. بدبختانه ملت‏ها با هدف‏هاي نادرست تربيت شده‏اند. در كتاب‏هاي درسي به جنگ ارج مي‏نهند و وحشت و خرابي‏هاي آن را ناديده مي‏گيرند و از اين طريق كينه‏توزي را به كودكان تلقين مي‏كنند. من اما مي‏خواهم آشتي بياموزم نه نفرت، عشق بياموزم نه جنگ.

كتاب‏هاي درسي از نو بايد نوشته شوند تا بتوانند به جاي دامن زدن به اختلافات قديمي و ابدي ساختن پيشداوري‏هاي بي‏مورد، روح تازه‏اي در نظام آموزشي ما بدمند. تربيت از گهواره آغاز مي‏شود و بر عهده مادران جهان است كه كودكان خود را صلح‏ خواه و صلح‏ دوست تربيت كنند. البته ممكن نخواهد بود كه غرايز جنگ ‏طلبي را در محدوده يك نسل از ميان برداشت، حتي مطلوب نخواهد بود كه اين غريزه را به كل ريشه‏ كن كرد. انسان‏ها بايد همواره مبارزه كنند، اما مبارزه در راهي ارزشمند و نه در محدوده‏ هاي موهوم و با تعصبات نژادي و با انگيزه زيادخواهي كه بيشتر تحت لواي ميهن دوستي صورت مي‏گيرد. سلاح ما خرد ماست، نه توپ و تانك.

چه جهان زيبايي مي‏توانستيم بسازيم، اگر تمام نيرويي كه در يك جنگ به هدر مي‏رود در خدمت سازندگي به كار مي‏گرفتيم. يك دهم از نيروي تلف شده در جنگ جهاني اول و بخش كوچكي از ثروتي كه براي توليد تسليحات و گازهاي سمي از ميان رفت، كافي بود تا زندگي بايسته‏اي براي انسان‏هاي كشورهاي درگير جنگ فراهم آورد و از فاجعه گرسنگي و بيكاري جلوگيري كرد.

ما امروز به همان اندازه كه براي جنگ ايثار و ازخود گذشتگي نشان داديم، بايد در راه صلح نيز آماده فداكاري باشيم. هيچ چيز براي من مهم‏تر از مسئله صلح نيست. جز اين، هر آن چه مي‏گويم و هر آن چه انجام مي‏دهم، قادر به تغيير ساخت جهان نيست . اما شايد نداي من بتواند در خدمت امري بزرگ قرار گيرد، ندايي كه اتحاد انسان‏ها و صلح در جهان را فرياد مي‏زند.



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید