|
|
ارديبهشت 84
مروري بر اسناد جوامع يهودي مديترانه و پژوهشهاي مبتني بر آن اسناد گنيزا مداركي است اصيل و دربردارندة اطلاعات دست اول و بدون جهتگيري خاصي كه پژوهشگر به هنگام تأليف اثر خود بدان تحميل كرده باشد. مجموعه اسناد غالباً در برخورد با امور روزمرة زندگي به صورت نامههاي اداري و حقوقي و مكاتبات خصوصي پديد ميآيد و به نحوي بيواسطه آينة تحولات اجتماعي زمان خود است. تاريخنگاري عمدتاً و به طور سنتي در تأليف وقايعنگاريها، شرح مفصل احوال سلاطين، اميران و ديگر دولتمردان رخ نموده است و كمتر مورخي به طور خاص به نگارش آن چه امروز تاريخ اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ناميده ميشود، به ويژه برپايه اسناد، دست يازيده است. شايد يكي از علل اين نقيصه باقي نماندن آرشيوهاي غني مدارك به ويژه از سدههاي نخستين دوران اسلامي باشد. يكي از معدود مواردي كه مجموعهاي دست نخورده و سرشار از اطلاعات سودمند برجامانده و به دست پژوهشگران معاصر در تاريخ جوامع خاورميانه و مسلمان در قرون اوليه و ميانه رسيده است. اسناد گنيزاي مصر است. اين نوشته ميكوشد ضمن معرفي و بيان مختصري از تاريخچة اين مجموعه نفيس، برخي آثار منتشر شده براساس اين سندها را به پژوهشگران تاريخ جوامع اسلامي معرفي كند. گنيزا در لغت عبري به معناي مخفي و انبار كردن و نگاهداري است. اين واژه با واژه گنج فارسي از يك ريشه است. در عبري توراتي جديد به صورت گِنِز به معناي گنج (ج: گنازيم ، جنزيه) آمده است، اسم فعل گنيزا به معني انبار كردن چيزي كه ديگر از آن استفاده نميشود و با كلمه بيت و به معني انباري خانه به كار ميرفت. در متون تلمودي نيز گنيزا به محلي گفته شده كه تمام انواع نوشته هاي مقدس كه ديگر مورد استفاده نبود، در آن نگاهداري ميشد. مسلمانان، مسيحيان و يهوديان معتقد بوده اند كه نوشته هاي دربردارندة نام خداوند نبايد از بين برود و يا پراكنده شود، اما به نظر ميرسد تنها يهوديت اين بينش زهدآميز را به نهادي رسمي تبديل كرد. كتابهاي مقدس و دعا و نيز تمام نوشته هاي به الفباي عبري كه ديگر مورد استفاده نبود، در اتاقهايي به نام گنيزا در كنيساها نگاهداري ميشد. هنگامي كه مقدار اين متون بسيار ميشد، ميبايست آن را به گورستان ببرند و در يك مراسم رسمي مانند جنازة انسان دفن كنند. معروفترين گنيزا كه به سبب اهميت و شهرتش اين واژه به آن اطلاق شد، گنيزا قاهره يا دقيقتر گنيزا كنيسة عزرا در گنيزاي كنيساي عزرا فسطاط قاهره است. كنيسة عزرا حدود سال 269 ق / 882 م. بر ويرانه هاي كليسايي كه به يكي از دو گروه بزرگ يهودي فسطاط، يعني يهوديان حاخامي فلسطيني فروخته شده بود، بنا گرديد و تا سال 1970 م. پابرجا بود. اين كنيسه براي آخرين بار در 1890 م. مرمت شد اما به اتاق زيرشيرواني آن كه همان محل گنيزا بود، دست نزدند. اين اتاق در انتهاي تالار زنان و بدون پنجره بود و تنها راه ورود به آن از طريق نردباني بود كه به سوراخي در كف اتاق منتهي ميشد. در اين اتاق صدها هزار برگه سند در طول قرنها گردآمده بود كه برخلاف روش معمول براي دفن به گورستان برده نشده بود. سبب اين سرنوشت استثنايي را بايد در موقعيت تاريخي ويژة يهوديان مصر در نيمه اول قرن پنجم هجري/ ابتداي سدة يازدهم ميلادي جستوجو كرد. اين روزگار شاهد تعقيب و سختگيري حاكم بامرالله، خليفه فاطمي (386-411 ق / 996-1020 م) نسبت به يهوديان بود. در اين ايام چندين بار مراسم تشييع جنازة اهل ذمه برهم زده شد. از جمله در 495 ق / 1101 م. و گرچه بعدها خلفاي فاطمي آزادي بيشتر و اجازه تأسيس كنيسههاي تازهاي دادند، اما بزرگان يهود كه از تكرار حوادث گذشته بيم داشتند، تصميم گرفتند حمل اسناد براي دفن را متوقف كنند. بدين ترتيب مجموعه اسناد گنيزا فسطاط باقي ماند. بيشتر اين اسناد به سدههاي ششم و هفتم هجري/ دوازدهم و سيزدهم ميلادي مربوط است اما اسناد اندكي نيز از سدههاي پيشتر در ميان آنها يافت ميشود. از نظر فيزيكي، نوشته ها بر روي پاپيروس، پوست گوساله، كاغذ و نوعي كاغذ خاص موسوم به رق است. كاغذ اسناد قديمتر سنگين و قهوهاي و كاغذهاي دوران متأخرتر نازكتر و روشنتر است. اين اسناد درباره كسب و كار، اوضاع اجتماعي، فرهنگي، ديني و سياسي يهوديان در مصر و سرزمينهاي ديگري چون اسپانيا، مغرب، هندوستان، لبنان و سوريه است.
بخش بزرگي از اسناد به زبان عربي و به خط عبري است از جمله نامه هاي تجاري و خانوادگي، وقفنامهها، اسناد مربوط به منازعات ملكي و ديگر اسناد حقوقي. با اين همه اسنادي به زبان و خط عبري نيز در اين مجموعه بسيار است. براي نمونه اسناد مربوط به آزاد كردن بندگان و بخشي از قراردادهاي ازدواج يا برخي از نامههاي شخصي يهوديان، براي مثال هنگامي كه پدري براي جويا شدن از وضع تحصيلي پسرش به استاد او نامه مينويسد و نميخواهد فرزندش دريابد كه او چه نوشته است افزون بر اين، چون انتقال اموال غيرمنقول يهوديان، به ويژه هنگام پايان ازدواج در پي مرگ همسر يا طلاق، بايد در برابر دادگاه يهوديان صورت ميگرفت و سپس اين نوع معاملات را محضرداري مسلمان صحه ميگذاشت تا اطمينان حاصل شود كه مالياتها به تمامي پرداخت شده است. اسناد بسياري نيز درباره ملك و مسكن باقي مانده است، حتي درباره انتقال ملك از مسلماني به مسلمان ديگر در مواردي كه اين ملك بعدها به فردي يهودي فروخته ميشد.
اطلاعات درباره گنيزا قاهره به آهستگي به غرب رسيد. اولين مسافر و ديداركننده آن در دوره جديد سيمون وان گلدرن، عموي هاينريش هانيه، در 1166 ق / 1752 م. بود كه هنگام سفر به مصر از آن ديدن كرد. تقريبا سده بعد آبراهام فركوويچ دلالي كه اسناد بسياري از يهوديان شرق را به كتابخانه سلطنتي روسيه فروخته، احتمالا از آن ديدار كرده بود، زيرا در ميان اسنادي كه به كتابخانه سلطنتي فروخته بود، مكتوباتي از گنيزا نيز ديده ميشد. در 1864 م. جهانگردي موسوم به «يعقوب سفر» كوشيد به گنيزا راه يابد. اما نتوانست اسناد مهمي به دست آورد. از اواخر سدة نوزدهم افراد محلي فروش اسناد گنيزا را آغاز كردند. در 1309 ق / 1891 م. سايروس آدلر بخش كوچكي از اين اسناد را خريد و به آمريكا برد. مقارن اين سالها چستر وسايس نزديك به 2600 قطعه از اسناد گنيزا را به كتابخانه بودليان در آكسفورد ردند. در 1314 ق / 1896 م. لوييس وگيبسون تعدادي از اسناد گنيزا را به كمبريج آوردند و نظر سالومون شچتر محقق يهودي را به آنها جلب كردند. شچتر در همان سال به قاهره سفر كرد و به زحمت موفق شد صدهزار صفحه از اسناد را از قاهره به كمبريج بياورد كه به مجموعه تيلور – شچتر معروف شد. جز اين، صد هزار برگ نيز به طور پراكنده به كتابخانههاي ديگر جهان در پاريس، بوداپست و فرانكفورت رسيد (د. اسلام، ج 2، ص 987). از اوائل سده بيستم كارهاي پژوهشي درباره اين اسناد به شكل كتاب و مقاله پديدار گشت. از جمله (گنيزا شچتر) در سه جلد (1928)، (گنيزا قاهره) در دو جلد از كاله. در 1964 نيز پژوهشگر نامي ديگر شائول شاكد كتابشناسي آزمايشي اسناد گنيزا را در پاريس منتشر ساخت كه همراه با ترجمه انگليسي و فرانسوي برخي از اسناد گنيزا بود. در دهه هفتاد ميلادي كار بر روي اسناد و انتشار آثاري درباره آن به صورت جديتر ادامه يافت. گويتين در 1352 ش / 1973 م. در اثري با عنوان (نامههايي از تجار يهودي در قرون وسطي) اسناد ديگري از گنيزا را مطالعه و بررسي كرد. سه سال بعد در 1976 م. موشه گيل اسناد نهادهاي وقفي يهوديان از گنيزا قاهره را در ليدن منتشر كرد. همين پژوهشگر در 1981 م. اثري به نام شوشتريها : خانواده و فرقه در تل آويو منتشر كرد كه از حيث مطالعات ايرانشناسي نيز حائز اهميت است زيرا به مطالعه خانوادههايي ميپردازد كه ايرانيالاصل– اهوازي و شوشتري بودهاند و از حدود قرن پنجم ق / يازدهم م. به بعد به مصر مهاجرت كردند و به يكي از خاندانهاي بزرگ بازرگانان در قرون وسطي در درياي مديترانه تبديل شدند. اثر ارزشمند ديگري با عنوان ازدواج يهوديان در فلسطين مطالعهاي در اسناد گنيزا قاهره به كوشش مردخاي فريدمن در 1980-1981 م. در نيويورك به چاپ رسيد. در همين دهه گزيدهاي از قطعات ادبي مجموعه گنيزا به كوشش سيمون هاپكينز كه خود عضو تيم پژوهش بر روي اسناد گنيزا بود منتشر كرد. اما بيترديد بزرگترين اثر پژوهشي درباره اسناد گنيزا، اثر عظيم و حجيم گويتين است با عنوان يك جامعه مديترانهاي: اجتماعات يهودي جهان عرب بدان گونه كه در گنيزا قاهره تصوير شده است. اين كتاب نخست در دو جلد مشتمل بر پژوهشي عمومي درباره اين اسناد همراه با مجلدي دربرگيرنده ترجمه گزيدهاي از اسناد با عنوان خواندنيهايي درباره تاريخ اجتماعي مديترانه به چاپ رسيد. جلد چهارم نيز با عنوان (زندگي روزانه) در 1983 منتشر شد. مجلدات پنجم و ششم را نيز گويتين اندكي پيش از مرگش در پنجم فوريه 1985، به چاپ سپرد. اين اثر گرانقدر پژوهشي سترگ درباره معيشت، خانواده و زندگي روزانه مردمان در قرون وسطي در سواحل مديترانه است و در اصل براي سه جلد طرحريزي شده بود. تحقيقات گويتين درباره يهوديان قرون وسطي براساس اين اسناد حقايق جديدي را درباره جنگهاي صليبي نيز آشكار ساخت. در اين كتاب نيز اشاراتي به تاريخ ايران يافت ميشود از جمله هنگام طرح اسناد تجارت مديترانهاي با هند از طريق مصر، شرق آفريقا و جنوب عربستان نكاتي را درباره تمهيدات جنگي حكام كيش براي گسترش نفوذ بر مسير اقيانوس هند مطرح ميسازد. اثر ديگري كه به لحاظ مطالعات ايرانشناسي مهم است مقاله شائول شاكد درباره نوشتههاي فارسي به خط عربي در گنيزا است، از جمله نامهاي كه برخي جنبههاي تجارت ايرانيان را بين مصر و آسياي صغير مطرح ميكند. اين نامه در مطالعات شرقي به يادبود د. هـ . بنث (اورشليم 1979) به چاپ رسيده است. مجموعه مقالات اين كتاب به ديويد بنث اهدا شده كه خود از پژوهشگران در زبان و ويژگيهاي نحوي عربي يهوديان براساس اسناد گنيزا بود. دهة نود ميلادي نيز شاهد آثار پژوهشي ديگري براساس اسناد گنيزا بوده است در 1993 م. اثري با عنوان اسناد حقوقي و اداري عربي در مجموعه گنيزا كمبريج به كوشش جفري كاهن منتشر شد. اين كتاب 159 متن از اسناد گنيزا، 69 سند قانوني و 90 سند ديواني، را دربرميگرفت. هسكل ايساكس ترجمه انگليسي اسناد و فهرستهاي مفصلي بدان افزود. اين اسناد نفوذ شخصيتهاي حقوقدان مصري در دوره فاطميان از جمله طحاوي، صاحب كتاب الشروط الكبير، را بر نحوه تدوين سندها نشان ميدهد. فهرستي از متون پزشكي گنيزا به كوشش هسكل ايساكس با عنوان دستنوشتههاي پزشكي و فراپزشكي در مجموعه گنيزا كمبريج در 1994 منتشر شد. او همچنين اندكي قبل از مرگ تأليف اثري درباره اسناد مربوط به كشاورزي و علوم اسلامي در گنيزا را به انجام رساند (ساكد، ص 615). در همين سال پيتر شافر و شائول شاكد متون جادوگري مجموعه گنيزا را تحت عنوان متون جادوگري گنيزا قاهره در توبينگن به آلماني منتشر كردند دستنوشتههاي عبري در كتابخانه دانشگاه كمبريج اثر استفن ريف در 1997 در كمبريج به چاپ رسيد كه در آن به هزاران عنوان از اسناد گنيزا نيز اشاره شده است. اسناد گنيزا در پژوهشهاي مربوط به تاريخ هنر و صنعت نيز موجد آثار تحقيقاتي بوده است، همچون مقاله گويتين با عنوان «صنايع اصلي حوزه مديترانه آن چنان كه در گزارشهاي گنيزا قاهره منعكس است» در مجله تاريخ اقتصادي و اجتماعي شرق و سفالگري در منابع نوشتاري دوره ايوبيان و مماليك نوشته ماركوس ميلرايت كه در 1999 در لندن منتشر شد. |
|