رحمن دلرحيم
مرداد 84

 

tefila

فوايد و آثار نماز

تورات مقدس متن مدوني براي تفيلا (نماز) معرفي نكرده، ليكن هر فردي چه مرد و چه زن يعني همه افراد يهود را موظف به خواندن نماز كرده است. در سفر تثنيه فصل 11 آيه 13 چنين ذكر شده است: «خداوند خداي خود را دوست بداريد و او را با تمامي دل و با تمامي جان خود عبادت كنيد». دانشمندان يهود درباره اين موضوع تفسير كرده اند كه اين كدام پرستش است كه به قلب مربوط مي باشد؟ جواب داده اند كه همان نماز است.

تفيلا وسيله ارتباطي است بين انسان و خدا كه در اين رابطه انسان خود را بي نهايت كوچك دانسته در مقابل نيرويي بي نهايت بزرگ، به مدح و ستايش مي پردازد. در قسمت ديگري از تفيلا انسان خواست هاي خود را با خدا مطرح مي كند. دعا كردن تكليف كردن بر خدا نيست بلكه برعكس تكليف كردن بر خود ماست يعني مي توان اين طور بيان كرد كه انسان هنگام دعا كردن با در نظر گرفتن عنصر مشترك با خدا يعني عنصر اراده و اختيار كه او را از ساير موجودات جدا مي كند خواستار آن است كه با داشتن چنين عنصري خود را از مقام بي نهايت كوچك به مقامي بي نهايت بزرگ برساند و با كسب چنين قدرتي قادر به رفع نيازها و برآورد خواست ها باشد. قسمت ديگر تفيلاي ما مربوط به شكرگذاري از خداوند است و اين بزرگترين نشانه آگاهي انسان است و عبارت است از آگاه بودن انسان به ارزش هاي خويش و آگاهي او نسبت به همه نعمت ها و موهبت هايي كه دارد.

Tefila-تفیلاحخاميم(دانشمندان يهود) شكرگذاري را وظيفه هر انساني در تمام موارد زندگي مي دانند. چنان چه وقتي غذايي را مي خوريم اين كار را انجام مي دهيم و يا در موارد ديگري مانند بوييدن شكوفه اي شكر مي گوييم كه چنين بصيرتي در حواس و فكر انسان وجود دارد تا پي به چنين مخلوقاتي ببريم. اصولا فلسفه مدح و شكرگزاري انسان را از فلسفه نيهيليزم و پوچي گري بيرون آورده و او را متوجه جهان خارج و طبيعت مي سازد.

نزديكي انسان به خدا (كه توسط تفيلا انجام مي گيرد) نتيجه پيشرفت هاي عقلاني و تزكيه نفس خود اوست، كه او را مسئول آن قرار مي دهد تا شايستگي خود را نسبت به اين موهبت الهي ثابت نمايد. اگر به انسان اين افتخار داده شده است كه پرتويي از انوار الهي در روح او به امانت گذاشته شود، اين وظيفه نيز برعهده او نهاده شده است كه زندگي خود را به نحوي بگذراند كه مورد تاييد آفريدگار قرار گيرد.

ايمان به عالي ترين وجه، هنگام دعا كردن و نماز خواندن جلوه گر مي شود. زيرا آن كس كه به خدا علاقه و صميمانه ايمان دارد، به حضور پروردگار دعا مي كند و حاجات خود را از او مي خواهد. دعا كردن و نماز خواندن تنها براي رفع حاجات نيست، دعا و نماز در حقيقت عبارت است از رابطه اي صميمانه بين آفريدگار و آفريده، كه انسان به وسيله آن از اعماق قلب با خالق خويش سخن مي گويد. از اين رو دعا و نماز هم به درگاه خداوند مقبول و خوش آيند است و هم به انسان كمك مي‎كند تا غم از دل بزدايد و بار روح را سبك تر سازد حتي گفته شده است: خداوند مشتاق شنيدن دعا و نماز عادلان و نيكوكاران است براي چه دعا و نماز نيكوكاران به پارو (كلمه «عِتِر» به معني پارو مي باشد و همان حروف عِِتِر ريشه فعل دعا كردن و نماز خواندن را دارد) تشبيه شده است؟ چون همان طور كه پارو محصول را زيرو رو كرده و آن را از جايي به جاي ديگر منتقل مي ‎سازد، به همان ترتيب دعا و نماز عادلان و نــيكوكاران خـشم و غـضب خـداوند را بـه رحمت مبدل مي كند (تلمود: يواموت 64 الف) نماز حقيقي چيزي بيش از حركت و تلفظ لبان است و بايستي از اعماق قلب برخيزد. نماز انسان به حضور خداوند مورد قبول واقع نمي شود مگر اين كه وي قلب و جان خود را كف دست بگذارد چنان كه در مراثي ارميا فصل 3 آيه 41 آمده: «قلب خود را همراه با دست هايمان به سوي خدايي كه در آسمان ها است برافرازيم». يعني آن كه ما نبايد تنها دست هايمان را هنگام دعا و نماز به سوي خداوند بلند كنيم بلكه بايد قلب خود را نيز متوجه خالق جهان سازيم.

 

Tefilaكسي كه دعا و نماز مي خواند بايد چشمانش را پائين افكنده و قلبش را متوجه بالا سازد و بايد نزد خود چنين مجسم كند كه خداوند مقابل او است چنان كه در كتاب مزامير داود (تهيليم) فصل 16 آيه 8 مي فرمايد: «خداوند را هميشه پيش روي خود مي دانم». در تلمود؛ براخوت، 28 ب آمده است: «هنگامي كه شما دعا و نماز مي خوانيد بدانيد كه در حضور چه كسي ايستاده ايد». دانشمندان يهود دعا و نماز را چيزي بزرگ تر و والاتر از درخواستي براي رفع احتياجات مادي مي دانند. در عين حال كه تقاضاهاي زندگي جسماني را از ياد نبرده اند ايشان دعا و نماز را به عنوان واسطه اي براي ارتباط با خدا و گسترش پ ك ‎ترين و عالي ترين احساسات و انگيزه هاي طبيعي به كار مي برند. در نظر ايشان، عبادت و خواندن دعا و نماز ورزشي است روحاني براي افزودن قدرت روان، بدين نيت كه روح فرمانده زندگي و ارباب و سرور جسم شود.

«نيچه» مي نويسد انسان همچنان كه به آب و اكسيژن نيازمند است به خدا نيز محتاج است. روح نيمش عقل است و نيم ديگرش احساس، ما بايد هم زيبايي دانش را دوست بداريم و زيبايي خدا را.

«الكسيس كارل» مي گويد: آثار نيايش و رسم پرستش و دعا كردن در جامعه وقتي رو به ضعف و فراموش شدن مي گذارد مقدمات انحطاط و عدم مقاومت ملت و جامعه را فراهم مي كند. بنابراين جامعه با از دست دادن عمل پرستش و نيايش مزاج خود را براي رشد ميكرب انحطاط ، متلاشي شدن، تجزيه و ضعف اجتماع آماده مي كند او مي‎ گويد روم باشكوه و متمدن قديم را، دوري مردمش و متروك ماندن سنت ديرين بشري در پرستيدن، رو به ضعف و ذلت برد.

محققين روانشناسي از روي آمارهاي ممالك مختلف به اين نتيجه مسلم رسيده اند كه تعداد نسبي انتحار و قتل و طلاق و اعمالي كه در هيجان هاي ياس و غضب انجام مي شود در اقوام معتقد و مومن خيلي كمتر از محيط هاي بي دين و لاقيد است.

لغت نماز و دعا در زبان عبري تفيلا گفته مي شود و از ريشه (پيلِل) به معني مجادله گرفته شده است چنان كه در تهيليم (زبور داود) فصل 106 آيه 30 آمده است: «پينحاس (نوه حضرت هارون) ايستاد و داوري نمود نماز و دعا كرد و مرگ و مير قطع گردي». در لمود؛ سنهدرين 82 اين جمله را چنين تفسير كرده اند: پينحاس مثل اين كه با خدا مجادله كرد و درباره وبائي كه قوم را كشتار مي كرد از خداوند توضيح خواست بنابراين هيتْپَلِل يعني تقديم اظهارنامه درباره مطلبي به پيشگاه قاضي عالم در عاليترين دادگاه و در سِفر پيدايش حضرت ابراهيم را مي بينيم كه درباره افراد سِدُوم با خداوند به صورت مجادله و مانند يك وكيل مدافع با قاضي كل عالم بحث مي كند و نمونه جالب ديگر دعا حضرت موسي است كه مانند وكيل مدافع شجاعي از قوم اسرائيل دفاع مي كند و در سفر خروج فصل 32 آيه هاي 11 و12 و 13 چنين آمده: «موسي، به درگاه خداوند خداي خود التماس نموده، گفت: خداوندا چرا خشمت بر قومت افروخته شده است اين قومي كه با قدرت عظيم و با نيروي قوي از مصر بيرون آوردي چرا مصريان بگويند از روي سوءنيت آنها را از مصر بيرون آورد تا اين كه آنها را در بيابان بكشد ... .

در طرف مقابل دعاي ساير انبياء به صورت مجادله با خداوند نيست، بلكه درخواست آنها به صورت التماس و تضرع است يعني به درگاه خداوند بخشنده و مهربان روي آورده و طلب رحمت و بخشايش مي نمايند. اين نوع نماز را به نام (تفيلت ويدوي) يعني اعتراف و اقرار به گناه خوانده مي شود. در بيشتر قرباني هايي كه (در دوران معبد مقدس) تقديم مي شد صاحب قرباني دست هاي خود را روي سر حيوان مي گذاشت و مطالبي اداء مي كرد و سپس مبادرت به قرباني مي نمود و حال كه اجراي مراسم قرباني امكان پذير نيست اين مطالب جزء دعا و نمازهاي روزانه گرديده است.

دانشمندان يهود عقيده دارند كه اجداد مقدس ما حضرت ابراهيم و اسحق و يعقوب بنيان گذاران زمان نمازهاي روزانه بوده اند. حضرت ابراهيم نماز صبحگاه را بنيان گذاشت. «پيدايش فصل 22 آيه 3: ابراهيم بامدادان سحرخيزي كرد .....» و حضرت اسحق نماز نيم روز را «پيدايش فصل 24 آيه 63: قبل از غروب اسحق براي راز و نياز كردن (با خدا) به صحرا رفت..... ». حضرت يعقوب نماز شامگاه را. پيدايش فصل 28 آيه 11: در آن محل (محل كوه موريا كه حضرت اسحق براي قرباني به آنجا برده شد) نماز خواند و نظر به اين كه آفتاب غروب كرد آنجا منزل نمود...».

بني اسرائيل در مصر نيز نماز مي گذاشتند و دعا مي خواندند چنان كه در سفر خروج فصل 2 آيه 23 اين طور آمده: يعني «پس از مدت مديد (كه فرزندان ييسرائل از گل كاري و خشت زني رنج مي بردند) واقع شد كه پادشاه مصر درگذشت. فرزندان ييسرائل از آن بندگي ناليدند و از عذاب فرياد زدند. فرياد شكايت آنها از بندگي به درگاه خداوند رسيد».

در كتاب دانيال فصل 3 آيه 11 مندرج است: حضرت دانيال روزانه سه مرتبه پنجره خانه خود را رو به بيت المقدس (اورشليم) باز مي كرد و به زانو مي افتاد و با سجده به درگاه خداوند نماز مي گذاشت. اين نماز با تسبيح و مدح شروع مي شد و با شكرگذاري خاتمه مي يافت.

از نماز و دعاهاي حضرت موسي در تورات زياد بازگو شده است از جمله در كتاب تثنيه فصل 3 آيه 24 و 25 آمده است: «يعني خداوندا تو شروع كردي كه بزرگواري و قدرت زيادت را به بنده ات نشان دهي چون كه كدام نيروئي در آسمان و زمين وجود دارد كه كارها و دلاوري هاي تو را انجام دهد. تمني اين كه (اجازه دهي از رود اردن) عبور نمايم و آن سرزمين خوبي را كه در آن طرف رود اردن است يعني آن كوه زيبا و لِوانُون را ببينم».

سير تكامل نماز از حضرت ابراهيم تا ظهور حضرت موسي به طور بسيار خلاصه شروع مي شود و در زمان حضرت موسي با نزول تورات نمازهاي خاصي به آنها اضافه مي گردد و پس از دوران انبياء به طور كلي بنا به مقتضي وضع اجتماعي و سياسي و اتفاقات تاريخي ادعيه بوجود آمده و تصنيف مي گردد و به مجموعه دعاهاي قبلي اضافه مي گردد و در دوران بازگشت پراكندگي اول توسط «عِزرا» و يارانش در حدود دو هزار و چهارصد سال قبل شكل كامل به خود مي گيرد و به صورت مدون در مي آيد و سپس در تمام دوران استقرار معبد مقدس دوم به شكل ثابت مي ماند و در زمان تدوين تلمود يروشلمي حدود 1800 سال قبل ختم مي گردد.

به طور خلاصه انبياء بعد از حضرت موسي مانند يهوشوع پيغمبر، حنا زن القانا، شموئل نبي، حضرت داود، حضرت سليمان، حزقياهو پادشاه و يا حضرت يونس، ارميا نبي، حبقوق نبي، دانيال نبي، مردخاي و استر و عزرا و (دانشمندان تلمود) هركدام در عصر خود بر نماز و ادعيه هاي موجود دعاهايي افزودند. نمونه هايي از اين دعاها بدين مضمون مي باشند:

در پايان لحش (دعاي نوزده بركتي) اين درخواست را مي خوانيم:

«اي خداي من زبان مرا از بدگويي، و لبانم را از تكلم به نيرنگ باز دار، در برابر اشخاصي كه مرا نفرين مي كنند، زبانم ساكت و خاموش بماند، و روانم در برابر همگان همچون خاك باشد. قلبم را براي پذيرفتن تورات بگشا، جانم فرمان هاي تو را پيروي و تبعيت و اگر كساني عليه من بد بينديشند و به زيان من قصد كنند، تو به فوريت مشورت آنها را برهم زن و فكرشان را باطل كن. سخنان دهان من مورد رضاي تو قرار گيرند و تفكر دلم به حضور تو مقبول افتد، اي خدايي كه آفريدگار و نجات دهنده من هستي». (براخوت 17 الف)

يكي از دانشمندان يهود، در پايان دعا فوق، اين دعا را افزوده است:

«اي خداوند من، خداي اجداد من ميل و رضاي تو بر اين تعلق گيرد، كه در دل هيچ انساني كينه و دشمني عليه ما وراد نشود. و كينه و عداوتي عليه هيچ انساني بر دل ما نگذرد. حسادتي نسبت به ما در دل هيچ كس رسوخ نكند، و نسبت به هيچ كس نيز حسد به دل ما راه نيابد. در سراسر روزهاي عمر تحصيل تورات و اجراي فرايض تو مشغله ما باشد، و سخنان ما به حضور تو التماس و تضرع محسوب مي گردد، قلب هاي ما را متحد كن تا از نام تو بترسيم. از آن چه كه منفور درگاه تو است ما را دور بدار، و به آن چه مورد رضاي تو است ما را نزديك ساز، و به خاطر نام مبارك خودت با ما احسان كن. (تلمود يروشلمي براخوت 7 دال)

 

چند گفتار از دانشمندان درباره نماز و اهميت آن:

1- دعا و نماز از قرباني بزرگ تر و مهم تر است.

2- دعا و نماز از اعمال نيك با اهميت تر است.

3- كسي كه دعا و نماز مي خواند، بايد قلب خود را متوجه (خداي) آسمان سازد.

4- كسي كه دعا و نماز مي خواند بايد چشمانش را پايين انداخته و قلبش را متوجه بالا سازد.

5- كسي كه فكرش آسوده نيست (تمركز حواس ندارد) نماز نخواند. (تلمود؛ عرووين 65 الف)

6- هر كس كه براي همنوع خود دعا مي كند و جهت او طلب رحمت مي نمايد، در حالي كه خود نيز به آن مورد نياز دارد نخست به خود او جواب داده مي شود و خود او اول نجات مي يابد.

7- هر كس فرامين الهي را با ايمان كامل بر خود قبول نمايد و آن را انجام دهد شايسته آن خواهد بود كه الهام الهي بر او قرار گيرد. (مخيلتا صفحه 33 ب )

8- بهترين راه تزكيه روح، نماز است، چون وسيله مطمئني جهت تزكيه است.

9- نماز مايه آرامش است.

10- نماز مايه نزديك شدن انسان به سعادت است.

11- نماز انسان را از فحشا و منكرات باز مي دارد.

12- نماز سپاسگزاري از معبود است چون تشكر از نعمت دهنده واجب است، چنانچه اگر كسي كاري را براي ما انجام داد و از او تشكر نكنيم در حق او جفا كرده ايم.

13- از ويژگي هاي نماز جلوگيري از غفلت است.

14- نماز انسان را به پاكي ها و پاكسازي هم ظاهر و هم باطن هدايت مي كند.

15- نماز ضد اضطراب و پريشاني است.

16- نماز سدي است در مقابل گناهكاري ها و ايجاد روح تقوا و پرهيزگاري.

17- نماز وسيله پاك شدن و ثابت كننده خلوص و پيراستگي از تكبر و غرور است.

18- نماز وسيله زدودن پرده هاي غفلت و سستي، پرورش فضائل اخلاقي گسترش دهنده زمينه عدالت و رعايت حقوق اجتماعي، ايجاد روح، نظم و پاكيزگي در ظاهر و باطن انسان است.

19- نماز درست است كه به وسيله فرد انجام مي پذيرد، اما با نماز، ساخته شدن عضوي از جامعه شكل مي ‎گيرد و اين رابطه بين نماز و اجتماع است.

20- وقتي انسان متذكر خدا بود خدا را مراقب خويش ديد قهراً از انجام گناه و منكرات شرم و حيا مي‎ كند.

21- شادابي روح انسان: نماز در ساخت روح انسا، همان نقشي را ايفا ي كند كه نرمش و ورزش در ساخت جسم انسان ايفا مي نمايد.

22- نماز روح انسان ها را به مبداء هستي بخش مرتبط و متصل مي كند و با اين ارتباط، روح و جان آدمي را زنده، بانشاط و آرام مي سازد و او را براي انجام ساير تكاليف و وظائف فردي و اجتماعي آماده مي كند.

23- خواندن نماز علاوه بر آن كه انجام يك دستور و يك واجب الهي است، خود مانع از انجام زشتي ها، خلاف ها و گناهان ديگر است.

24- يكي از فلسفه‎ هاي عبادت، اظهار خضوع و تسليم در مقابل امر پروردگار و ايجاد روح عبوديت و بندگي در انسان است.

25- و بالاخره نماز داراي آثار و فلسفه هاي متعددي است از جمله اين خواص: نماز، تقدير و سپاس گزاري از خدا است، موجب آرامش انسان است، موجب ياد خداست، زمينه پرهيز از گناه را در انسان فراهم مي كند، تأكيدي بر نظافت و سلامتي است، داراي آثار وحدت بخش اجتماعي است و موجب انضباط و وقت شناسي است.