|
|
فروردين 85 مراسم جايزه هفتاد و هشتمين دوره اسكار امسال از اين ويژگي برخوردار بود كه فضاي فيلمهايي كه به فينال رسيده بودند چه در گروه فيلمهاي توليد شده در آمريكا مثل «مونيخ» به كارگرداني استيون اسپيلبرگ كه حكايتي از خشونت دستگاههاي جاسوسي اسرائيل «موساد» در جريان كشته شدن ورزشكاران اسرائيلي «المپيك مونيخ 1974» بود و مورد اعتراض گروههاي صهيونيستي آمريكا قرار گرفت و يا در متن فيلمهاي انتخاب شده خارجي «اكنون بهشت» ساخته يك فيلمساز فلسطيني «هاني ابوسعيد» كه شرح زندگي دو نفر فلسطيني در آخرين روزهاي زندگي و تصميم به اقدامات انفجاري را به نمايش گذاشته و مورد اعتراض مقامهاي اسرائيلي قرار گرفت عموماً فضاي اسكار را سياسي كرده بودند، اما «سوفي شول» يك فيلم سياسي است كه بيشتر توجه به افشاي دستگاه جهنمي نازيها دارد و بدون جهتگيري سياسي و شعارهاي كليشهاي اهميت مبارزه روشنفكران آلماني عليه دستگاه مخوف نازيها را نشان ميدهد. آخرين روزهاي زندگي مشهورترين قهرمان زن ضدنازي آلمان بيشك شايسته پرداختي دقيق، كارگرداني ماهرانه و بازگويي تأثيرگذاري است كه در فيلم «سوفي شول: روزهاي آخر» به آن دست يافته است. بازي درخشان يوليا ينچ 26 ساله (بازيگر فيلمهاي Edukators و سرزمين برفي) در نقش دانشجوي مصمم اهل مونيخ كه سرش را در راه آزادي و به جرم پخش اعلاميههاي ضدنازي در سال 1943 از دست داد، به فيلم نيروي دراماتيك متمركزي ميدهد. با اين حال، براي تماشاگران غيرآلماني، تماشاي اين فيلم پر گفت و گو كه بيشتر زمان آن به بازجوييهاي پس از دستگيري سوفي توسط گشتاپو اختصاص دارد، بيشتر روي نوار و سي دي ويديو قابل قبول است تا پرده سينما، البته جشنوارهها و جوايز معتبر سينمايي نظر مثبتي به فيلم داشتهاند (نام اين فيلم در فهرست پنجتايي نهايي اسكار بهترين فيلم خارجي سال 2005 قرار گرفت). داستان سوفي 21 ساله و همفكرانش در گروه مقاومت «رز سفيد» قبلاً دوبار در آلمان به فيلم برگردانده شده بود. هر دوي اين فيلمها كه لنا اشتولتز نقش سوفي را در آنها بازي ميكند، محصول سال 1982 هستند. «رز سفيد» ساخته ميشائيل فرهوفن از شكلگيري اين گروه تا دستگيري سوفي را پوشش ميدهد و «پنج روز آخر» ساخته پرسي آدلون به همان دوراني ميپردازد كه در فيلم جديد مارك روتموند به آن اشاره شده، با اين تفاوت كه داستان از نگاه همسلولي ميان سال سوفي، الزه گيل روايت ميشود. نسخه فعلي داستان به شش روز پاياني زندگي سوفي شول اختصاص دارد، از عصر روزي كه اعلاميههاي ضدنازي را در دانشگاه مونيخ توزيع كرد تا دستگيري، محاكمه و در نهايت اعدام او. ساختار فيلم، از چهارچوب روايي معمول سينما خارج نميشود ولي روتموند با بهرهگيري از اسناد واقعي گشتاپو و جزئيات محاكمه سوفي كه تا سال 1990 در آلمان شرقي باقيمانده بود، به فيلم حالتي محكم و باورپذير داده و آن را از مستند درامهاي معمول اين روزهاي سينما، جدا كرده است. سوفي پس از گردشي شاد و بيخيال با دوستش، همراه با برادرش هانس (فابيان هينريكس)به چاپخانه زيرزميني گروه مقاومت ميرود. آنان سرگرم انتشار اعلاميهاي هستند كه در آن به شكست فاجعهبار استالينگراد و كشته شدن 330 هزار سرباز آلماني اشاره شده و پيشنهاد ميكند حالا كه پيروزي در جنگ ممكن نيست، كشور بايد به متاركه تن دهد. هانس معتقد است اين اعلاميه ميتواند جرقه يك قيام دانشجويي باشد و سوفي كه نامزدش در جبهه روسيه از مرگ حتمي نجات يافته همراه برادرش به دانشگاه مونيخ ميرود تا در پخش اعلاميه سهيم شود. فصل ماموريت آنان در راهروهاي خالي دانشگاه، زماني كه همه دانشجوها سركلاس هستند و دستگيري عجيب آن دو توسط سرايدار پيگير و سرسخت دانشگاه به شكل نفسگيري در فيلم به تصوير كشيده ميشود. در ساختمان مركزي گشتاپو، از سوفي و هانس به طور جداگانه بازجويي ميشود. رابرت موهر (الكساندر هلد) بازرسي دقيق و موشكاف است كه به رغم شك و ترديد اوليهاش در نهايت با توضيحات آرام سوفي درباره علت حضورش در اين ماموريت قانع ميشود. بخشهاي مربوط به دفتر موهر كه چند بار تكرار ميشود نقش مهمي در شكلگيري رابطه سوفي و بازپرس ايفا ميكنند. سوفي ابتدا دروغ ميگويد و سعي ميكند اعضاي ديگر گروه را نجات دهد، اما به زودي متوجه ميشود كه هانس اعتراف كرده. موهر كه ابتدا با زور و برخوردي خشن سعي در به حرف آوردن سوفي دارد، كم كم دچار يأسي آشكار ميشود و در دل آرزو ميكند اي كاش دختري اين چنين شجاع و باهوش كه عشق به وطن و مردم در سيمايش موج ميزند، به جاي اين كه در جايگاه متهم باشد در كنار او ميجنگيد. نكته كنايهآميز آنجاست كه خود موهر پسري هم سن و سال سوفي دارد كه به جبهه شرق فرستاده شده است. جلسات بازجويي بدنه اصلي فيلم هستند. دقايق كوتاهي از گفت و گو سوفي با هم سلولياش الزه (يوانا گاستورف) كه به جرم كمونيست بودن دستگير شده، اين فصلها را از هم جدا ميكند. در مجموع فضاي راحت و منطقي، فيلم نمايانگر روحيات سوفي در روزهاي پاياني عمرش است و كساني كه آن زمان او را ميشناختهاند، به اين امر معترفند. از نقطه نظر دراماتيك، يكي از نقاط ضعف فيلم، تبديل قاضي دادگاه سوفي يعني رولاندفرايسلر (آندره هنيكه) به يك نازي دو آتشه است. به هر حال بخش پاياني فيلم كه سوفي و هانس عدالت غيرقابل اجتناب را به قاضي يادآوري ميكنند، تنها فصلي است كه فيلم دچار احساساتگرايي ميشود. هرچند چهره و صداي ينچ به هيچوجه شبيه سوفي واقعي، با آن اصلاح موي پسرانه و لهجه جنوبياش نيست، اما بازي خيرهكنندهاي از خود به نمايش ميگذارد و به زيبايي حس مسئوليت در قبال ملت خود را در رفتار و چهرهاش نمايش ميدهد. آلكساندر هلد هم در نقش يك بازپرس وظيفهشناس ديدني است. مارك روتموند كارگردان جوان فيلم، قبلاً آثار متفاوتي مانند فيلم «صحنههاي عاشقانهاي از سياره زمين» (1988) و كمدي نوجوانپسند «مورچهها در پاريس» (1999) را ساخته بود. مارتين لانگر هم با فيلمبرداري هوشمندانه خود به كمك روتموند آمده است. «سوفي شول» در مراسم اسكار امسال «روز چهارم مارس» با آن كه از جمله پنج فيلم انتخابي بود موفقيت چنداني به دست نياورد.
|
|