|
|
فروردين 85 آلبرت بروكس از نظر بسياري از آدمهاي جهان آدم خوششانسي است، يك كمدين مشهور ثروتمند با درآمدي چند ميليون دلاري در سال، اما خودش فكر نميكند كه خيلي خوششانس است، شايد هم حق با او باشد، در حين مصاحبه، ناگهان ستوني كه صندلي بروكس به آن تكيه داشت، شل شد و اين باعث افتادن محفظه چراغ روي سر بروكس شد، براي معالجه شكستگي سر او به بيمارستان رفتم و البته به درخواست خود او بعد از معالجه سرش مصاحبه را ادامه داديم (!) يك لحظه مسلمانان و دنياي آنها را فراموش كن، به ما بگو ميداني آمريكاييها چطور ميخندند؟ خب اين سؤال خوبي است، بايد بگويم نه، برايم عجيب است كه بعد از اين همه سال كاركردن براي خنداندن مردم چطور نميدانم كه مردم آمريكا به چه چيزهايي ميخندند. مسأله تراژدي و غم در طول تاريخ و براي همه مردم جهان يكسان است. اگر يك چيني يا يك مسلمان يا يك مسيحي فرزندش را از دست بدهد، گريه ميكند و غمگين ميشود، اما مسأله طنز، كمدي و چيزهاي خندهدار فرق ميكند، نه تنها در ميان جوامع مختلف چيزهايي خندهدار فرق ميكند، بلكه حتي در گذر زمان هم مسائلي كه قبلاً خندهدار بودهاند را در همان جامعه تغيير حالت ميدهد و آنها ديگر خندهدار به نطر نميرسند. چيزي كه روز دوشنبه شما را حسابي ميخنداند، ممكن است روز جمعه اصلاً شما را نخنداند. حالا چرا هند؟ چرا فيلمتان را در يك كشور كاملاً مسلمان نساختيد؟ من با شما يك قرار ميگذارم: من را به عربستان سعودي ببريد و اجازه ساختن فيلم در آن كشور را براي من بگيريد، من دوباره اين فيلم را ميسازم، در عربستان. نميشود اين محل را مثلاً بازسازي كنيد؟ چيزي كه اصلاً دوست ندارم، اين است كه به يك كشور كاملاً امن بروم و بعد آنجا را (...) بنامم. من نميتوانستم به ايران بروم، نميتوانستم به عربستان يا سوريه بروم. شايد بتوانيد گروه خبري مثلاً شبكه فاكس نيوز را به اين كشورها ببريد، اما نميتوانيد يك گروه صد نفره آمريكايي را با يك كارگردان به ايران ببريد تا يك فيلم بسازد. قطعاً هر كس كه فيلمهاي شما را ببيند، متوجه ميشود كه خيلي از كاراكترها در واقع خود شما هستيد، اما چرا اين بار كاراكتر اصلي فيلم آلبرت بروكس نام دارد؟ خب من سينما را دقيقاً اين گونه آغاز كردم. در «زندگي واقعي» اولين فيلم، من آلبرت بروكس بودم و واقعاً هم از كاري كه انجام دادم، راضي بودم. اين مسأله در سينما اتفاق نميافتد، در تلويزيون چرا، اما در سينما نه، در تلويزيون لورل و هاردي و همينطور جك نبي نقش خودشان را بازي ميكردند و خود واقعي انسان را در فيلمها نشان ميدادند، اين كار فيلم را واقعگرايانهتر ميكند. و چقدر از اين آلبرت بروكس كه در فيلم ميبينم، آلبرت بروكس واقعي است؟ نميدانم، اگر كاملاًجريان زندگي خودم را بسازم، چقدر سرگرمكننده خواهد بود، قطعاً خيلي سرگرمكننده نخواهد بود، اما بگذاريد يك چيزي برايتان بگويم: من نميدانم همفري بوگارت در چند فيلم بازي كرد و اسم كاراكترهاي او در فيلمهاي مختلف چي بود، اما اين را ميدانم كه او در هر نقشش بخشي از خودش را جاي ميداد. در واقع فكر ميكنم هر بازيگري بخشي از وجود خودش را به كاراكترش در فيــلمش تزريق ميكند، اما در مورد كاراكتر آلبرت بروكس در اين فيلم، به نظرم من از اين آلبرت بروكس فــيلم در اجــراي نمايشهاي تك نفره كمدي موفقترم. در مورد اين فيلم، ايده از كجا آمد؟ يعني يك روز صبح بيدار شديد و با خودتان گفتيد بايد يك فيلم مطائبهآميز اجتماعي و سياسي بسازم؟ نه، يك روز صبح بيدار شدم و از خودم پرسيدم: چرا كسي فيلمي در مورد اين دنيايي كه اين همه ما را از آن ميترسانند، نميسازد؟ و اين دنياي جديد كدام است؟ همين دنياي خودمان، پس از وقايع يازدهم سپتامبر، مدام دارند به ما ميگويند دنيا عوض شده است، در عين حال هم به ما تأكيد ميكنند كه مثل سابق زندگي معمولمان را ادامه دهيم. خب، من زندگي معمولم را با ساختن كمديهايي در مورد دنيايي كه در آن زندگي ميكنم، ادامه ميدهم. فكر ميكني اين ايده خوبي بوده كه يك يهودي براي اولين بار سراغ اين موضوع برود؟ من يك يهودي هستم، دلم هم نميخواهد مذهبم را تغيير دهم. هرگز اجازه نميدهم كه يهودي بودنم بر ساخت فيلم تأثير بگذارد، اما اگر يك روز به خاطر اين فيلم كشته شوم، همه اين چيزها و اين فيلم ايده خوبي به نظر نميرسند. مسلمانان از ديدن فيلمهاي آمريكايي كه در آنها مسلمانان فقط ربايندگان هواپيما و تروريستها هستند، خسته شدهاند من در فيلم، به دين يا مذهبي حمله نكردهام، حتي انتقاد هم نكردهام. تمام مسائل مذهبي مسلمانان را رعايت كردهام و هيچ صحنه ناپسندي در فيلم نگذاشتهام. فكر ميكنم پيام اصلي اين فيلم اين است: «اين دنيا جاي قابل تحملي است، آنقدرها هم كه بعضيها سعي ميكنند نشان دهند، ترسناك نيست...» تجربه نمايش فيلم در فستيوال فيلم دوبي چطور بود؟ در دوبي احساس بسيار خوشايندي داشتم. چطور؟ همه ميگفتند من ديوانهام كه فيلم را به آن جا ميبرم، اما من در آن جا بيشترين استقبال از يك فيلم كمدي را در عمرم ديدم. فكر ميكنم علت استقبال از فيلم من دو نكته بود، اول اين كه مسلمانان از ديدن فيلمهاي آمريكايي كه در آنها مسلمانان فقط ربايندگان هواپيما و تروريستها هستند، خسته شدهاند و دوم اين كه مسلمانان هم دقيقاً با استرسهايي زندگي ميكنند كه ما آنها را تجربه ميكنيم، فكر ميكنم كل مردم جهان در حالت ترس و هراس هسـتند و ايـن فيــلم يــك فرصت يك و نيم ساعته براي فـرار از چـنين فضايي به مردم ميدهد. تجربه نمــايش فيلـم را در دوبــي برايمان تعريف كن؟ خب، شيخ، وزير علوم امارات متحده عربي، وقتي با 14 نفر براي نمايش فيلم به سالن آمد، وقتي با همسرم براي استقبال از آنها رفتيم، اصرار كردند كه ما هم كنار آنها بنشينيم، ما هم همين كار را كرديم. و با هيچ واكنش بدي روبرو نشديد؟ نه، آنها مرتباً ميخنديدند و به زبان عربي با هم صحبت ميكردند، واكنش آنها عالي بود. شيخ پس از پايان نمايش فيلم به من گفت كه تصور ميكند اين فيلم ميتواند اندكي به كم شدن فاصله ما و آنها كمك كند. انگار بوي جايزه صلح نوبل ميآيد؟ گوش كنيد. هيچ فيلمي، مطلقاً هيچ فيلمي نميتواند دنيا را عوض كند، اما يك ضربالمثل هست كه ميگويد: ضرري ندارد كه سعي كنيم. فكر نميكني مسلمانان آمريكا با فيلم تو مشكل داشته باشند؟ نه، فكر نميكنم دليلي وجود داشته باشد كه آنها مشكلي با فيلم داشته باشند. من در اين فيلم به جز خودم،هيچ كس ا مسخه نكردهام. فكر ميكنم فقط من و شايد هم وزارت خارجه آمريكا، تنها عناصر مضحك فيلم باشيم
|
|