|
|
بهمن
78 در نوامبر 1989، يك ماه پس از فروپاشي ديوار ميان آلمان شرقي و غربي و در نتيجه تبديل حكومت آلمان شرقي به يك حكومت دموكراسي، با مهاجرت يهوديان روسي زبان به قسمت شرقي آلمان موافقت شد. آلمان به عنوان يك كشور اروپائي در سال 1937 داراي جمعيتي حدود 68 ميليون نفر بوده كه از اين تعداد فقط 42 ميليون نفر آن در بخش غربي آلمان سكونت داشتهاند. اما در سال 1987 تنها همين بخش غربي، داراي 61 ميليون نفر سكنه بوده كه اين رقم نشان دهنده افزايشي بي سابقه در جمعيت به ميزان 45 درصد طي نيم قرن ميباشد. علت اين افزايش، ورود بيش از 13 ميليون مهاجر، رانده شده و گردشگر از ديگر كشورها به آلمان ميباشد. آمار منتشره در مورد گرايشات مذهبي در آلمان مربوط به سال 1939، همزمان با آغاز جنگ جهاني دوم، حاكي از آن است كه 4/41 ميليون نفر پروتستان، 6/22 ميليون نفر كاتوليك، 6/0 ميليون نفر پيرو مذاهب ديگر و 5/3 ميليون نفر فاقد مذهب مشخصي بودند. قبل از اتحاد دو آلمان در سال 1989، حدود 3/29 درصد كل يهوديان جهان، در اروپا و قسمت اروپائي تركيه و شوروي سابق سكونت داشتهاند. در آن هنگام آلمان حدود 33000 سكنة يهودي در خود جاي داده بود. با اتحاد دو آلمان در سوم اكتبر 1989، آمار جمعيتي اين كشور اروپائي تغيير يافت. در نوامبر 1989، يكماه پس از فروپاشي ديوار ميان آلمان شرقي و غربي و در نتيجه تبديل حكوت آلمان شرقي به يك حكومت دموكراسي، با مهاجرت يهوديان روسي زبان به قسمت شرقي آلمان موافقت شد. پس از آن بيش از 50 هزار يهودي به تعداد اعضاء انجمنهاي موجود كليميان در جمهوري فدرال آلمان افزوده شد. در بعضي ايالات، انجمنهاي روبه انحلال مجددا احياء يا تكميل شدند. آيا همه مهاجرتها موفقيت آميز هستند ؟ پاسخ اين سؤال به طور مطلق مثبت نيست. چرا كه اكثر مهاجرين روسي زبان كه به آلمان مهاجرت ميكنند مانند افراد غير آلماني ديگر در اين كشور با مشكلات اداري زيادي روبرو هستند. از آن جمله ميتوان به ارزشيابي مدارك فني و تحصيلي مهاجرين يا گرفتن تابعيت آلمان اشاره نمود. اما مسائل فقط محدود به امور اداري نميشود بلكه از نظر اجتماعي هم اختلافاتي وجود دارد. يهوديان روسي زبان، ديدگاه ديگري نسبت به يهوديت دارند و اين طرز فكر با رسوم جا افتاده در انجمنهاي آلمان متفاوت است. يهوديان روسي زبان بيشتر معتقد به تشكيل اجتماعات فرهنگي و نه اجتماعات مذهبي ميباشند و اين برداشت متضاد ميتواند مشكل ساز باشد. در اين ميان يهوديان نسل قديم آلماني بايد مراقب باشند كه اين طرز فكر با همزيستي يهوديان روسي زبان، اختلال و ضعف اعتقادي براي قشر جوان يهودي آلماني را به دنبال نداشته باشد. از اواسط دهه 70 ميلادي به بعد تا قبل از اتحاد دو آلمان در اكتبر 1989، جمع كثيري از يهوديان روسيه سابق به برلن مهاجرت كردهاند. يهوديان مهاجر كه تعداد آنها حدود 2500 نفر است با گذشت زمان مدتهاست كه عضوي از انجمن و مناطق يهودي نشين آلمان به شمار ميآيند. آنها در اين مدت از هر نظر در جامعه يهودي آلمان جذب شدهاند، به راحتي آلماني صحبت ميكنند و تعدادي از آنها در جامعه به وكالت، طبابت، امور فرهنگي و يا شغل آزاد مشغول هستند و سهم خود را در انجام امور اجتماعي ادا ميكنند. تعدادي از آنها حتي نمايندگي همكيشان خود را در انجمن شهر به عهده دارند و عملا مطرح كننده و مدافع خواستههاي جامعه يهودي و ديگر مهاجرين هستند. به اين ترتيب ميتوان در مجموع به اين نتيجه رسيد كه اين افراد بدون ضرورت به كتمان اصليت و فرهنگ موطن اصلي خود آزادانه با جامعه آلماني پيرامون خود همزيستي پيدا كردهاند. همزيستي اين افراد كه در سالهاي گذشته به آلمان مهاجرت كردهاند به ما اين اطمينان را ميدهد كه امكان آغازي جديد در يك فرهنگ و در يك اجتماع نو به همراه موفقيت در شغل تحت شرايطي امكان پذير است. حركت اولين گروه از مهاجرين به آلمان نتايج مثبت زيادي تاكنون به همراه داشته كه يهوديان قديمي آلمان توقع آن را نداشتند. به طور مثال اگر فرزندان اين مهاجرين در مدرسه متعلق به يهوديان در برلن ثبت نام نميكردند، اين مدرسه در سال 1986 تاسيس نميشد. تاثيرات مثبتي از اين دست قابل پيش بيني نبود. البته اين نكته صحت دارد كه بسياري از مهاجرين به علت جو غير مذهبي حاكم در روسيه سابق، از اعتقادات مذهبي ضعيفي برخوردار بودند. اما اين مسئله به هيچ وجه نشان دهنده عدم علاقمندي و توجه آنها به يهوديت نيست. اكثر فرزندان اين مهاجرين در مدارس يهوديان اغلب نقش آموزشي دارند و بدين ترتيب آموختههاي خود را به والدين انتقال ميدهند. با اين حركت كم كم خانوادهها نيز به طرف مذهب و يهوديت بازگشت مينمايند. اما مهمترين نكته در مهاجرت، توجه به سن و عملا" اختلاف ميان نسل گذشته و فعلي مهاجرين به آلمان ميباشد. افرادي كه بعد از سال 1989 وارد آلمان شدهاند و به عنوان پناهنده زندگي ميكننند به طور نسبي در مقايسه با نسل قبلي خود هنگام مهاجرت از ضريب سني بالاتري برخوردار هستند. از طرفي در گذشه مهاجرين به طور گروهي وارد آلمان ميشدهاند و سعي ميكردند اجتماعي خاص براي خود تشكيل دهند. آنها در گذشته فقط با يكديگر در رفت و آمد بودند، مراقب هم بودند و حتي با هم روسي صحبت ميكردند. البته اين عدم اختلاط با آلمانها براي مهاجرين آرامش به همراه داشت ، اما از جهتي اين انزوا و كنارهگيري مانع از ادامه زندگي، ارتباط با آلمانها و در نتيجه كاهش شانس كاريابي ميشود. بدين ترتيب مهاجرين ميانسال كه بازنشستگي هم دريافت نميكنند، قادر به يافتن شغل نميشوند و اكثرا" با وجود داشتن درجات تحصيلي بالا فاقد كار مناسب ميباشند. آشنايي بسيار ضعيف آنها به زبان آلماني امكان كاريابي را بسيار كاهش ميدهد. مقايسه مشكلات و مزاياي نظام جديد آموزشي از زبان معاون آموزشي وزير آموزش و پرورش اما موارد مهاجرتهاي موفقيت آميز هم مشابه موارد سالهاي قبل از اتحاد دو آلمان نادر نيست. به طور مثال جامعه يهود در برلن افرادي را سراغ دارد كه در خارج از مرزهاي پايتخت اين كشور موفق بودهاند مانند «ولادمير اشتوپل» و «النا برگمان»، نوازندگان پيانو و «فريدريش گون اشتاين» ، نويسنده. با مقايسه مهاجرت يهوديان روسيه سابق با موقعيت پناهندگان يهودي آلماني كه در دهه 40 ميلادي به امريكا مهاجرت كردهاند به اين نتيجه ميرسيم كه براي همزيستي كامل فاصله زماني حدود دو دهه لازم است. در سال 1957 ، تاسيس انستيتوهايي بنام «لئو بك» در نيويورك انعكاس گستردهاي از همكاري فرهنگي آلماني - يهودي براي اولين بار به همراه داشت و حفظ و پي گيري چنين همكاريهايي فقط در سايه تلاش و پويايي ميسر است. مطمئنا" در آينده هم توسط مهاجرين يهودي روسي زبان در آلمان موسسات فرهنگي تاسيس خواهد شد ، اما تا دستيابي به اين اهداف عالي هنوز بايد تلاش كرد. *چرا نظام آموزشي باز هم تغيير كرد؟ نقل از ماهنامه «نگاه به رويدادهاي آموزش و پرورش»، (آبان 1378) |
|